امام جواد(ع): کسی که حسن نیت برادر مؤمن خود را نپسندد، هدیه و بخشش او را نخواهـد پسندید (ارزش نیّت خیر از هدیه مادی بیشتر است).
بحارالانوار
ذکر روز یک شنبه
صد مرتبه «یا ذاالجلال و الاکرام»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیت ا... سیستانی می فرمایند:
حقیقت توبه پشیمانی از انجام گناه است... و پشیمانی حقیقی همیشه همراه با تصمیم بر ترک گناه و عدم بازگشت به آن است... و اگر گناه او حقا... باشد باید از درگاه خداوند طلب بخشش کند و قضا یا کفاره آن را انجام دهد، و اگر حقالناس بر ذمهاش باشد باید یا از صاحب حق حلالیت بطلبد یا حق او را بدهد و اگر این کار موجب هتک او شود میتواند آن را بهعنوان هدیه بازگرداند یا مبلغ را به حساب او واریز کند. و نباید گناهکار از رحمت خداوند ناامید شود که خداوند کریم و مهربان و بخشنده است و توبهکاران را دوست دارد.
پایگاه رسمی آیت ا... سیستانی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حال اون کارمندی رو دارم که هنوز حقوق و عیدی نگرفته ولی از در خونه که میاد بیرون تا برسه به اداره، از زن و بچه خودش گرفته تا پاکبان و فروشنده و همسایه و حتی راننده وانت ضایعاتی هم ازش عیدی میخوان! تازه برای فرار از عیدی دادن دو هفته پیش رفته سلمونی، ولی امروز آرایشگر بهش پیام داده که کارت ملیت جا مونده، عیدی بیار تا بهت بدمش!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
توی خانه کاسه ای آجیل نیست
سال ما این بار هم تحویل نیست
آرزو دارم ببینم یک شبی
دخل من فنجان و خرجم فیل نیست!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تو رفته ای و تمام من بیدی است
در دستان بادهای غارتگر
یا لرزه های ساقه های بی وزن بی دلیل
برگشتنت آهی است سرکش
تا انتهای دیوارهای ستبر صبر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این بار برای مسابقه از خانواده «دکتر ارنست» دعوت کردیم تشریف بیارن! این سریال کارتونی در دهه شصت و هفتاد از تلویزیون پخش می شد و خیلی طرفدار داشت. شما باید برای این عکس، یک شرح حال کوتاه یا دیالوگ بامزه از زبان هرکدوم از شخصیت ها بنویسید و تا ساعت 24 فردا شب (دوشنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا شماره 09354394576 در تلگرام بفرستید. حتما کلمه «چی شده؟» و نام و نام خانوادگیتون رو هم بنویسید. بانمکترین و خلاقانهترین پیامها که اسم نویسنده دارن، اولین چهارشنبه بعد از تعطیلات نوروز به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. و اما چند نمونه:
پدر: باز خورشت کرفس؟ شبیه برگ کرفس شدیم از بس تو این جزیره خورشت کرفس خوردیم!
مادر: بخورین و ناشکری نکنین، خیلی ها همین خورشت رو بدون گوشت می خورن! تازه تو این جزیره به جز کرفس و کاکتوس گیاه دیگه ای رشد نمی کنه، می خوای خوراک کاکتوس براتون درست کنم؟!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«ننه آخه من که کبد درست و حسابی ندارم. شوهر خدابیامرزم همیشه از این چربی کبد من شاکی بود. میگفت تو حال خودت نیستی. خدابیامرز خودش ورزشکار بودا! هر روز صبح لباس ورزشی میپوشید میرفت تا نونوایی. خیلی مرد مهربونی بود مادر. از گل نازک تر به آدم نمیگفت...» سر درد دلم باز شده بود و داشتم واسه اون آقاهه پشت تلفن حرف میزدم. یهو به خودم اومدم دیدم ساعت دوازده شبه و طرفم هیچی نمیگه. گفتم: «مادر؟ بیداری؟ تازه میخواستم از سلیقه کادو خریدنش برات بگما!» با یه صدای گرفتهای که انگار تازه از خواب پریده باشه جواب داد: «مادر من عذر میخوام دیروقت زنگ زدم، مشخص بود خستهاین حال حرف زدن ندارین. فقط خواستم دعوتتون کنم برای تیم کبدی.» سوالی که اول قرار بود بپرسم یادم اومد. گفتم: «حالا چی هست این کبدی؟» جواب داد: «همون زو.» بعد هم امون نداد خاطره زو بازی کردنمون تو مدرسه رو براش تعریف کنم و سریع آدرس داد و گفت اگه خواستین تشریف بیارین و قطع کرد. بههرحال سرشون شلوغه دیگه مادر؛ شب و نصف شب نداره. حتما بعد از من باید میرفته به چند نفر دیگه هم زنگ میزده که اینطوری زود قطع کرد.
فردا صبح رفتم به اون آدرسی که داده بود. دیدم تو سالن یه عده اینور وایستادن، یه عده اونور، یکیشون یهو میپره وسط، تندتند میگه کبدی کبدی کبدی و میره دست میزنه به حریف، برمیگرده. منم دیدم قضیه تند حرف زدنه، یهو نفهمیدم چی شد، از خود بیخود شدم، عصا رو انداختم پریدم بین جمعیت و شروع کردم با سرعت نور حرف زدن. کبدی کبدی نمیگفتما، ولی انقدر تند میگفتم که اونا نمیفهمیدن چی میگم. راستش یه جایی ترمز بریدم و دیگه خودم هم نمیفهمیدم چی دارم میگم! گرم بازی بودم که همون آقا دیشبیه (با حفظ شئون؛ باور کنید حوله هم سرش کرده بودن) اومد تو سالن و دست زد و گفت: «عالیه! ما همین روحیه رو برای مسابقه لازم داریم.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گتی ایمیج| سربازان سواره نظام، ترکیه
شینهوا| گاوچران و فرزندش در مسابقات گاو برتر
گاردین| بازماندگان توفان، ایالات متحده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما مشهدیها شیرینی محلی نداریم چرا؟ چون تمام سعی و تلاشمون رو گذاشتیم رو شله!
بچه بودم به بابام گفتم پول بده برم ترقه بخرم؛ گفت فکر کن اینایی که میترکه رو تو زدی!
هیچ وقت استرس این رو نداشتم که فروشنده وقتی کارت میکشه یه صفر بیشتر بذاره!
اینترنت رو خاموش کن، گوشی رو بذار کنار، قشنگ متوجه میشی که چه آدم تنهایی هستی!
بیایید همه اونایی رو که تو عید 97 و تولدمون برامون سال خوبی رو آرزو کردن، پیدا کنیم و نذاریم امسال آرزو کنن!
یه جوری خونه تکونی میکنین انگار مهمونهاتون مامور بهداشتن و اگه تمیز نباشه از خونه بیرونتون میکنن!
رسم عیدی دادن رو باید برعکس کنن. یعنی تا ۱۸ سالگی بهت عیدی ندن، از ۱۸ سالگی به بعد عیدی بگیری، آخه بچه به چه کاریش میاد اون پول؟ ما الان لازمش داریم!
میخوام وقتی فارغ التحصیل شدم از همه کسانی که بهم کمک کردن تشکر کنم، پدر و مادرم، تخم مرغ و تن ماهی و ساقه طلایی!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
درخت آبشاری!
آدیتی سنترال- در دهکده کوچکی در مونته نگرو درختی تنومند و کهن سال قرار دارد که یکی از عجایب این منطقه محسوب می شود. هر زمان دهکده بارانی شود، آبشاری از داخل این درخت به بیرون سرازیر می شود. هر چند تراوش آب از داخل درخت به بیرون اتفاقی نیست که همیشگی باشد و برای همه درخت ها بیفتد اما وجود حفره ها و شیارهایی که در این درخت است، باعث می شود آب تا حد زیادی در آن جمع و بعد به بیرون سرازیر شود.
روش عجیب زن برای خلاص شدن از دست نامزدش
آدیتی سنترال- زن 37 ساله چینی که نخواست نامش فاش شود برای این که بدون هیچ توضیح و دردسری با نامزد بی پولش برای همیشه خداحافظی کند، نقشه عجیبی را اجرا کرد. او وانمود کرد که توسط همسر قبلی اش دزدیده شده و به قتل رسیده است. همسر سابق او هم برای این که کمکی کرده باشد، نقشش را به خوبی ایفا کرد. این زن بعد از دیدن خانه نامزدش متوجه شد که او فقیر است و تصمیم گرفت رابطه اش را تمام کند.
زنان هند به رودخانه ای خشک جان دادند
یاهو- رودخانه «ناگانادهی» در جنوب شرق هند به دلیل نبود بارندگی و افراط در کشاورزی خشک شده بود. گروهی از زنان روستایی به کمک یک سازمان خصوصی، بار دیگر آب را در این رودخانه خشک به جریان انداختند و به آن جانی دوباره دادند. زنان با تلاش بی وقفه به حفر چاه شش متری مشغول شدند. این کار به دوباره پر شدن آب در چا ه های زیرزمینی کمک کرد و تقریبا 9 هزار هکتار از زمین های کشاورزی احیا شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بهار: خسته، پرآبسه، خشکیده
تابستان: خسته، پرآبسه، خشکیده
پاییز: خسته، پرآبسه، خشکیده و سیاه!
سیاه از پوست گرفتن گردوها. من پاییز را با دستان مادر کارگرم می بینم...
آمنه افشون
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژهام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
طبق معمول امسال پیش از نوروز در کنار مصایب جیب خالی، باز هم شاهد برگزاری کارزار (کمپین)هایی هستیم تا عید را برایمان تغییر بدهند. کاری به تاثیر داشتن یا نداشتن این کارزارها نداریم، ولی انصافا همین یک نوروز را بگذارید برایمان بماند و اینقدر به پر و پایش نپیچید!
چند سال پیش صحبت از تحریم ماهی قرمز شد و گفتند ایرانیان باستان در سفره هفتسین ماهی نمیگذاشتند و این را چینیها به ما تحمیل کردند. انگار آن زمان هم مثل الان بازار ما جولانگاه بنجلهای چینی بوده! ولی بعدا معلوم شد که از همان اول ماهی هم توی سفره هفتسین بوده. حالا برفرض که نبوده، چه اشکالی دارد باشد و ما هم مراقبشان باشیم تا سالها زیر سایه ما عمر باعزت داشته باشند یا توی حوض پارکها رهایشان کنیم که برای خودشان تشکیل خانواده بدهند و خوش باشند؟ چند سال بعد گفتند برای جلوگیری از اسراف، سبزه نکاریم. گفتیم خب مگر اسم و فامیل است که سبزه پلاستیکی بگذاریم سر سفره هفتسین؟ گفتند نه، هسته پرتقال و خربزه و شلغم بکارید. گفتیم چشم، این یکی را راست میگویید، به خصوص با حبوبات کیلویی فلانقدر تومان. ولی تا کوتاه آمدیم گفتند همان را هم نکارید، در این شرایط بیآبی. حالا هرچه گفتیم سبزهها را آب میدهیم ولی زمان حمام رفتنمان را کمتر میکنیم، کسی گوش نکرد! بعد گفتند خانهتکانی مسخرهبازی است، یعنی چه کسی به تار عنکبوت انباری روی پشتبام کار دارد؟ غافل از این که اگر همین خانهتکانی زورکی سال نو نبود، شاید سال به سال کپک میزدیم! بعد گفتند آجیل هم نخریم، انگار ما همینطور پشت در آجیلفروشی صف بستهایم! بدون اینکه به این فکر کنیم آجیلفروش هم از خود ماست و با نخریدن ما، آجیلفروش و اصلا فروشندهها ضرر میکنند، نه دلالی که جنسش را فروخته و سودش را برده و خریدن یا نخریدن ما عین خیالش هم نیست. بعد گفتند در دید و بازدیدها سوالهای الکی نکنیم، هی نپرسیم کلاس چندمی و کی ازدواج میکنی و چرا بچهدار نمی شوی. بیتوجه به اینکه اگر همین سوالهای تکراری و کلیشهای از روی ادب و برای باز کردن سر صحبت هم نباشد، باجناق شوهر عمه ما که هشتاد ساله است، چه صحبتی با نوه پسر خاله هشت سالهمان خواهد داشت؟!
خلاصه که بگذاریم این رسم و آیینها همانطور که هزاران سال بوده، باز هم باشند. مردم خودشان میدانند بنا به اقتضائات روز و احوال سالشان، چه چیزی بخرند، چه چیزی بخورند، چه چیزی را بتکانند و چه چیزی را بپرسند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیتر سر کلاس چرت می زد. همکلاسی اش با شیطنت گفت: «تصور کن وقتی آلارم ساعت رومیزی به صدا در میاد و تو میزنی توی سرش تا قطع بشه، ساعت هم بلافاصله بزنه توی سر تو!» پیتر گفت: «به نظرم این بهترین مدل آلارم دنیاست و قطعا بعدش می تونم بیدار بشم!»
ترجمه و تصویرسازی: فرنگیس یاقوتی، سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* چیه برنده میشیم عکس مان را چاپ می کنین؟ لااقل دو کیلو برنج یا 300گرم گوشت بدین، دو وعده بخوریم!
* آقکمال؛ دم سال نو نمی خوای به طرفدارهات عیدی بدی؟
آق کمال: طرفدارهام زیادن، وسعم نمکشه، عوضش براشان دعا مکنم همیشه خوش باشن.
* باز مطلب درباره تلویزیون؟ هی تحلیل فلان مسابقه و برنامه و سریال و... چهار کلام چیزی بنویسید که به درد زندگی مردم بخورد. شاید به زور می خواهید ما را مجبور کنید تلویزیون و برنامه هایش را ببینیم؟
فرهنگی بازنشسته
* سال نو را به بر و بچه های باحال زندگی سلام تبریک میگیم. ایشالا سال بعد با قدرت بیشتر برامون روزنامه چاپ کنین تا ما حالشو ببریم.
آرمین و دوستان
* پیشاپیش سال 98را به همه دست اندرکاران و به خصوص به همشهریان ارجمند خودم در روزنامه خراسان تبریک می گویم، سربلند، شاد و پیروز باشید. فریدون آقایی، تربت حیدریه
* آقکمال عزیز؛ آمدن عید مبارک بادت، وان مواعید که کردی مرواد از یادت!
آق کمال: بذرن اول مواعید خودمه نقد کنم، بعد در خدمت شمایم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.