امام جعفر صادق(ع): پیش از آن که عرق آنان (کارگران) خشک شود، مزدشان را بپرداز.
الکافی
ذکر روزدو شنبه
صد مرتبه «یا قاضی الحاجات»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیت ا... جوادی آملی می فرمایند:
وقتی انسان دست به دعا برداشت، طبق روایات و سنت معصومین(ع) مستحب است آن را بر سر و صورت خود بکشد؛ برای این که لطف خدا به این دست پاسخ داده است. دستی که به سوی خدا دراز شود، یقیناً خالی بر نمی گردد و دستی که عطای الهی را دریافت کرد، گرامی است. گاهی امام سجاد(ع) چیزی که به سائل مرحمت می فرمودند، دست مبارک خود را می بویید و می گفت: «این دست به دست الهی رسیده.» چون خداوند در سوره توبه فرموده: «خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آن ها را می گیرد.»
برگرفته از «حکمت عبادات»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی سقراط حکیم خانه ای برای خود می ساخت. هرکس به کارش ایرادی می گرفت. یکی می گفت خانه کوچک است و در شان کسی چون شما نیست. دیگری می گفت جلوی خانه تنگ است و برای مهمان ها کوچک است و... سقراط گفت: «خدا کند این خانه از دوستان پر شود آن چنان که هست.» سقراط حق داشت، خانه برای دوستان صمیمی زیادی بزرگ است. کمیاب تر از دوست چیزی نیست.
نویسنده: ژان دو لافونتن
مترجم: ملیحه صمدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ابرم که میل باریدنش ربوده شده
گاهی به زور باد کمی موج می زنم
مرداب راکدی شدم
که فرتوت شده
مانند دلی گرفته در هوای خویش
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* لطفا درباره مراقبت های قبل از بارداری زوجین مطلب بنویسید.
* وقتی آمدی رحمت خدا بر روی گلت بارید. خواهر کوچولو تولدت 11آذر مبارک. خواهرت زکیه
* می خواستم از یادداشت بسیار زیبا و تاثیرگذار جناب آقای صابری در ستون خودمونی شنبه درباره مردم مظلوم یمن تشکر کنم. به راستی که سلبریتی های وطنی خود را به خواب زده اند و از این موضوع غافل شده اند. به امید نصرت و پیروزی یمنی ها
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ورزش کردن میتواند شما را از دنیای کند آدمهای خسته که سرعتش ۳ کیلومتر در سال است رها کند. شما با ورزش کردن در یک جهان موازی دیگر زندگی میکنید. شاید غیرقابل باور باشد که وقتی عرق میریزید از همیشه بیشتر احساس زنده بودن میکنید. ورزش کردن ذهن شما را باز میکند، میتوانید برای بیخوابیهای طولانی بچه انرژی داشته باشید و ذهنتان را برای ساختن کلاژی که اندازه ماکت برج ایفل جدی و واقعی است، خلاق میکند. ورزش کردن کمک میکند که یک فهرست غذاهای واقعی داشتهباشید و در تله مرگبار «حالا چی بپزم» هر روز صبح نیفتید. ورزش کردن باعث میشود آن لبخند عجیبی را که یک گوشه برای روز مبادا ذخیرهاش کردید، تحویل مردم دهید و در صورت رویارویی با آن ها طلب ارث و میراث از آن ها نداشته باشید.
این دروغ بزرگی است که هر روز صبح به خودمان جلوی آینه میگوییم. این که میخواهیم برای لاغر شدن ورزش کنیم. ما ورزش کردن را برای آن حال خوب بعدش دوست داریم؛ بدون این که خودمان را بهخاطر چربیها سرزنش کنیم. ورزش کردن کمک میکند که جهان خودمان را بسازیم و ذهنمان برای آوردن آدمهای خلاق به این جهان تازه بازتر شود. در دنیای ما مهم نیست که وزنهها چند کیلویی هستند و «بیامآی»مان چقدر است؛ این دنیای آدمهایی است که ورزش مثل یک جاروبرقی بزرگ ذهنشان را جارو میکند. اینها فانتزیهای کسی است که تازه یک ماه ورزش کردن را شروع کردهاست. در دنیای او ورزش پایان همه دردهاست؛ البته تا قبل از این که به سررسید پرداخت شهریه باشگاه ماه دوم و سوم برسد. وقتی تورم نقطهای هفتاد درصد را در این شهریه میبینید که با حساب رانتخواری مربیان به بالای ۲۰۰ درصد میرسد و با دو برابر شدن شهریه روبهرو میشوید، مجبور میشوید که برگردید به همان دنیای کند آدمهای خسته. وقتی دو تا سفیده تخممرغ و یک لیوان آب کرفس از ۶ هزار تومان در طول یک ماه به ۱۲ هزار تومان برسد، نتیجهای جز عقبنشینی ندارید. باید باور کنید که ورزش کردن همان قدری لاکچری است که آدمها در اینستاگرام میگویند. پس برمیگردید به تنظیمات کارخانه و در خانه مینشینید و عکس باشگاه ملت را لایک میکنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شنیدم چو طناز شاعر بمیرد
به لبخند و شادی وافر بمیرد
بلرزانده مسئول را شعرهایش
زمین لرزه شد هشت ریشتر بمیرد
به زور قوافی بخوانید کسره
«آمیز ممتقی» و «چغندِر» بمیرد
شنیده که در آن طرف سوژه داغ است
براند سریعا... شوماخر بمیرد
چنان از نک و نال پیری گریزد
که ترجیح داده «تین ای جر» بمیرد
چنان قبض کرده ست ارواح مسئول
که این کاره بوده ست و ماهر بمیرد
اگرچه خودش عالمی درد دارد
سبکبار و آسوده خاطر بمیرد
غریب است طناز در سرزمینش
به خاکش به حکم مهاجر بمیرد
شنیدم چنین شاعری گر بمیرد
یقین هم تراز مفاخر بمیرد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دوباره کار طنزمون به غم خورد
یه دفعه حالم از خودم به هم خورد
چقدر آه و ناله و دریغا
چقدر بدنوشتن از رفیقا
گلایه مثل آدمای ابله
اونم به این تلخی و بیخودی... اَه
بساط مون عین برنج شفته است
یکی دو روزه حال مون گرفته است
یکی یه چیزی گفت و مام گرفتیم
رومون سیا، حال شمام گرفتیم
جسارتاً شعرم اگه غمین بود
به قول خواجه خاطرم حزین بود
دعا کنین که حال مون خوب بشه
تا شعرمون یه ریزه مرغوب بشه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه پیش، آقای برانکو ایوانکوویچ، سرمربی موفق تیم فوتبال پرسپولیس. برانکوی 64 ساله که به پروفسور معروفه، یکی از پرافتخارترین سرمربیان فوتبال ایرانه. تعداد زیادی از مخاطبانی که خواننده روزنامه یا عضو کانال زندگی سلام هستن، درست جواب دادن و رکورد شکستن. حدود 200 نفر اسم ایشون رو فرستادن که آقای قاسم بهروز، 37 ساله از شیراز به عنوان برنده انتخاب شدن. به ایشون که برای بار اول تو مسابقه شرکت کرده بودن، تبریک می گیم و به امید خدا با مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتور رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آدیتی سنترال- مرد 23 ساله ژاپنی به این دلیل که در یک مراسم دورهمی شام، سر رئیس قبلی اش را به حالت شوخی وارد ظرف آب داغ کرده بود، راهی زندان شد. ویدئوی این شوخی احمقانه به سرعت در شبکه های اجتماعی پیچید و کار دست او داد. این شوخی او در یک دورهمی کاری، به سوختگی عمیق پوستی رئیس منجر شد. با پخش شدن ویدئوی این خبر در شبکه های اجتماعی، مرد جوان مجرم شناخته و دستگیر شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تو شرکت ما این جوریه که شما هرچقدر کارمند بهتری باشی ترفیع نمی گیری، ولی در عوض کارهای بیشتر و سختتر و مسئولیتهای سنگینتر بهت سپرده میشه!
کاش الان سرباز دربار امپراتوری چوسان بودم و با یه کلاه به عرض 5 متر داخل قصر تردد می کردم و روزی یه بار جرئت می کردم تا امپراتور بگه چطور جرئت می کنی!
بیشتر ما یه مسعود فراستی درون داریم که به خودش اجازه میده همه رو نقد کنه ولی هیشکی اجازه نداره خودمون رو نقد کنه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فرانس پرس| کشفیات جدید در مقبره های باستانی حاشیه رود نیل، مصر
گتی ایمیج| آماده سازی دکور صحنه یک نمایش برای کریسمس، انگلستان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خون ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغیاث
همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشتهام سوزان و گریان الغیاث
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عجیب است که نوشتن این ستون همزمان شده است با از دست دادن یکی از بزرگترین طنزپردازان کشور، مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد که دست بر قضا آثار متنوعی در شوخی با حکایتها و داستانهای کهن داشت. شادی این ستون را تقدیم میکنیم به روح مرحوم «ملانصرالدین» معاصر.
***
روزی سگی ولگرد در جنگلی برای خودش ول میگشت. (به این معنی که خود را شل و ول کرده و حالت لاتی راه میرفت. در آن زمان بیشتر سگها بیکار بودند، چون دزدی نبود که دنبالش کنند و گرگی نبود که از گله دورش کنند و پاچهای هم برای گرفتن پیدا نمیکردند. مولف) سگ ولگرد ناگهان چشمش به شیری افتاد که در سایه درخت چرت میزد. سگ که بیکاری بهش فشار آورده و مشاعرش را از دست داده بود، به فکر افتاد کمی سر به سر شیر بگذارد (یکی از عوارض بیکاری، همین غلط اضافی کردن است. مولف). پس نزدیک شیر شد و با دم شیر بازی کرد و با لحن لاتی افزود: «اوی عمو...» شیر یکی از چشمانش را نیمه باز کرد و گوشه دندانهایش را نشان داد و دوباره به چرتش ادامه داد. سگ که تبدیل به یک کلهخر شده بود، دوباره حرکتش را تکرار کرد و افزود: «اوی با توام، پاشو کارت دارم!» این بار شیر دو چشمش را باز کرد و رو به سگ افزود: «برو بچه با هم قد خودت شوخی کن!» سگ پوزخندی زد و افزود: «پاشو میخوام باهات مبارزه رزمی ترکیبی بکنم!» این بار شیر چشمبسته خندهای کرد و چیزی نیفزود. (شاید هم توی دلش افزود که متاسفانه به افزودنی ها و محتویات دل شیر دسترسی نداریم. مولف)
سگ که غرورش جریحهدار شده بود، این بار دم شیر را گاز گرفت و افزود: «با تو بودم ها! پاشو میخوام نشونت بدم کی سلطان جنگله!» شیر ناگهان نیمخیز شد، غرشی کرد و افزود: «تنت میخاره؟» سگ مثل دیوانهها خندید و افزود: «آره! جرئت داری بیا جلو!» شیر که دید با یک سگ دیوانه طرف است ترجیح داد خیلی تحرک نداشته باشد تا کباب آهویی که صبح خورده بود دیرتر هضم شود. سگ که به هدفش رسیده بود با خنده افزود: «ترسیدی پس! منم میرم به همه میگم شیر از مبارزه کردن با من ترسید تا آبروت بره، اوکی بای!» شیر با دمش یک مگس را در هوا به سه قسمت نامتساوی تقسیم کرد و افزود: «تو بری بگی من ترسیدم، خیلی بهتر از اونه که من بگم با یه سگ ولگرد مبارزه کردم. بدو رد کارت جوجه!»
طبق معمول چون افسانههای ما پایان خوشی دارند، سگ ناگهان از کرده خود پشیمان شد و از شیر عذرخواهی کرد و رفت سر کار و ازدواج کرد و اسم بچه اولش را هم گذاشت شیرو، به احترام آقا شیره!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.