امام حسین(ع): با گذشت ترین مردم، کسی است که در زمان قدرت داشتن گذشت کند.
الدرّة الباهرة
ذکر روز پنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روز جمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
استاد فاطمی نیا میگویند:
خداوند می فرماید: «ان ربک لبالمرصاد» حقا که پروردگار تو در کمینگاه ستمکاران است. مرصاد فقط برای فرعون و امثال او نیست. بلکه هرکس دارای مرصاد است. حتی نماز شبخوان هم دارای مرصاد است! صاحب دلی فرمود: «ان ربک لبالمرصاد» از کنار تخت فرعون شروع می شود تا کنار سجاده آدم می آید. یعنی گوشمالی و تادیب یا عقاب خداوند دارای مراتب است؛ برای هرکس به تناسب خودش؛ مثلا نماز شبخوان اگر عُجب پیدا کند، برای نماز شب بیدار نمیشود یا آن حال را از او میگیرند.
کانال رسمی آیت ا... فاطمی نیا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بقالی از درویشی مبلغی طلب داشت و هر روز به او یادآوری می کرد. روزی در حضور مردم بقال با صدای بلند پول را طلب کرد. درویش از مردی حکیم که در جمع حاضر بود، کمک خواست. حکیم پاسخ داد: «تو باید شکم خود را به خوراک وعده می دادی تا امروز بدهکار چنین کسی نباشی، زیرا گفته اند: نفس را به طعام وعده دادن، آسان تر است که بقال را به درم.»
به تمنای گوشت مُردن به
که تقاضای زشت قصابان
برگرفته از گلستان سعدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما گذشتیم و گذشت
آن چه تو با ما کردی
مطمئن باش و برو
ضربهات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگیام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در مناطق وحشی ایالت واشنگتن، چاهی وجود دارد که به چاه شیطان معروف است. هر چند این پدیده جغرافیایی عجیب سال ها و حتی قرن ها در این منطقه است اما از سال 1997 خبرنگار روزنامه محلی با انتشار گزارشی عجیب از این چاه، آن را به مردم دنیا شناساند. این چاه در داخل ملکی قدیمی قرار دارد و با نزدیک شدن به آن ترس و دلهره عجیبی مردم را فرا می گیرد. حیوانات هم به هیچ وجه نزدیک آن نمی شوند. ساکنان این منطقه و صاحب آن در سال 1997 ادعا کردند که این چاه عجیب در منطقه «ماناستاش ریج» انتها ندارد و آن ها سال هاست که همه وسیله های دست دوم و کهنه خود از قبیل یخچال و تلویزیون و حتی لاشه حیوانات را به درون آن می اندازند اما هیچ صدایی از برخورد آن لوازم با کف زمین نشنیده اند.
«میل واترز» مالک این چاه که برایش سوال به وجود آمده بود که چرا چاه پر نمی شود، در تابستان سال 1996 تصمیم گرفت تا عمق چاه را اندازه بگیرد. او که یک ماهی گیر کارکشته بود، یک قلاب ماهی گیری با نخ بسیار بلند داشت. یک روز به دهانه چاه رفت، یک وزنه به سر قلاب آویخت و آن را به داخل چاه هدایت کرد. وقتی نخ هر قرقره تمام می شد، قرقره جدیدی به انتهای آن گره می زد و به کار خود ادامه می داد، اما قرقره ها تمام شد و نخ قلاب به انتهای چاه نرسید. او که هجده قرقره را به هم وصل کرده بود، نتیجه گرفت عمق چاه بیشتر از 24 کیلومتر است! در آن جا بود که او متوجه شد با پدیده ای عجیب و اسرارآمیز رو به رو است.
ساکنان منطقه اعتقاد داشتند که این چاه را فرازمینی ها ایجاد کرده اند و راه ارتباطی آن ها با زمین است. مصاحبه و گزارش واترز مثل بمب در تمام آمریکا صدا کرد و به سرعت گروهی از سربازان ارتش آمریکا برای بررسی منطقه به ملک او آمدند. کمی بعد این منطقه عجیب در دست ارتش آمریکا قرار گرفت و حتی صاحبش هم حق ورود به آن را نداشت. روز ۲۸ ژوئن سال ۲۰۱۱ نامه ای از واترز به صورت آن لاین منتشر شد که تاکید می کرد تمام حرف هایش درباره چاه شیطان و اتفاقات آن عین حقیقت بوده است، ولی دولت آمریکا دوست نداشت حرفی از آن زده شود. این داستان هنوز هم به صورت رازی سر به مهر باقی مانده است.
منبع: mysteriousuniverse.org
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهمونی رفتن توی خونه ما به جای این که یه تفریح باشه، یه پروژه عظیم و فرسایشیه. از لحظهای که میزبان زنگ میزنه که دعوتمون کنه تا لحظهای که به سلامت به مقصد برسیم، همه چندین سال پیر میشیم.
حالت اول: تماس گرفته میشه و مامان میگه: «خاله منیرم اینا برای پنج شنبه شب ما رو دعوت کردن خونهشون» بابا: «من اصلا از خالهت خوشم نمیاد» عملیات مهمونی در همین مرحله با شکست مواجه میشه.
حالت دوم: تماس گرفته میشه و مامان پشت تلفن میگه: «وااای ما که خیلی دوست داریم بیایم ولی حقیقتش یه خرده بچهها مریضن. ایشالا یه فرصت دیگه» و ناگفته واضحه خاله نرگس بابا پشت تلفن بوده و مامان بهعنوان عمل متقابل و این که عدالت بین خالهها برقرار بشه، این مهمونی رو کنسل کرده.
حالت سوم: دایی فرخ اینا زنگ میزنن و برای جمعه شب شام دعوت میکنن. اول این که مطمئن نیستیم بالاخره شب جمعهست یا جمعه شبه؟ بعد از سه بار زنگ زدن و مطمئن شدن که جمعه شبه، بحث تمام نشدنی ای در میگیره که جمعه شب یعنی جمعه شده شبش باشه یا شبه، قراره جمعه بشه؟ چون به هیچ نتیجهای نمیرسیم، دور بودن خونه دایی فرخ اینا رو بهونه میکنیم و نمیریم.
حالت چهارم: دختر دایی طیبه مامان چون ما رو خیلی دوست داره، زنگ میزنه و دعوتمون میکنه. چرا ما رو دوست داره؟ چون به نظر خودش یه پسر دسته گل داره که میتونه بین من و خواهرم، یکیمون رو انتخاب کنه. چه جوری؟ این جوری که بعد از شام همه ظرفا رو میده ما بشوریم و به هرکی که بهتر و سریعتر بشوره یه چشمک میزنه میگه: «عروس خودمی.» فعلا که جفتمون مجردیم و دیگه پامون رو توی اون خونه نمیذاریم. این مهمونی هم نرفتنی میشه.
حالت پنجم: عمه فرحناز بابا زنگ میزنه. هم مهمونی به جای جمعه شب، شب جمعهست، هم خونهشون نزدیکه، هم تابستونه و خبری از سرماخوردگی و درس نیست. هم مشکل چی بپوشم حل شده. اما بازم نمیریم. چرا؟ چون عمه فرحناز دست پختش خوب نیست. ما اینهمه راه نمیریم مهمونی که شما دستپختتون بد باشه.
ولی واقعا برامون سواله چرا هیچ کس خونه ما مهمونی نمیاد. راستشو بگین. مشکلتون با ما چیه؟ به خونواده ما حسودیتون میشه؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ای پی اِی| گریم دانش آموزان هندی در کارزار حرکت برای هندوستان پاک
فرانس پرس| کتابخانه ای تاریخی، برزیل
رویترز| جشنواره قایق های بلند، کامبوج
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ولی خالق باباسفنجی همون روزی مُرد که سوشا اون شلوار زرده رو پاش کرد!
شما یادتون نمیاد کل سال منتظر روز جهانی کودک و تلویزیون بودیم که یه صبح تا شب فقط کارتون ببینیم. حالا کانال مخصوص کودک و نوجوان راه انداختن!
میخواستم برم بازار خرید کنم، سوار مترو شدم، وسط های راه خریدم تموم شد برگشتم!
قبلا جلوی ویترین نمایشگاه های خودرو وایمیستادیم و حسرت می خوردیم... الان جلوی ویترین کفش فروشی و لباس فروشی ها!
دنیا پُر از آدم هاییه که تا ده دقیقه دیگه اینجان ولی یک ساعته هنوز نرسیدن!
هر جوان ایرانی حداقل یک بار با خودش فکر کرده که چرا این نون ساندویچی ها که سر صبح میذارن جلوی ساندویچی ها رو کسی نمیدزده!
دیدم نونوایی خلوته، انتقام تمام روزهایی که صفش شلوغ بود رو گرفتم. 15 تا سنگک از سنگکی گرفتم ١٠ تا هم تافتون از روبه روییش . شاطره گفت داداش خبریه؟ قراره قحطی بیاد به سلامتی؟!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تشخیص اشتباه سرطان
آدیتی سنترال- جیمز سالاز مرد آمریکایی، از پنج سال پیش که پزشکان تشخیص دادند به نوعی سرطان نادر مبتلاست، همه زندگی اش را وقف درمان و شیمی درمانی های پی در پی کرد اما با وجود تایید بسیاری از پزشکان، بعد از پنج سال مشخص شده که تشخیص همه اشتباه بوده و همه آن درمان های گران و آسیب زا بی مورد بوده است. این مرد هیچ گاه مبتلا به سرطان نبوده و فقط یک غده چربی کوچک در زیر بغل داشته که حالا کاملا محو شده است!
ماسک های فراواقعی
دیجیاتو- یک شرکت کوچک ژاپنی که صورت مصنوعی با ظاهر بسیار واقعی تولید می کند، در صنعت فناوری به محبوبیت زیادی دست پیدا کرده است. تحقیقات این شرکت به حدی پیشرفت کرده است که در ماسک های تولیدی کوچک ترین جزئیات صورت فرد تا حد رگ های خونی چشم و چین و چروک ها را هم بازسازی می کند. این صورتک ها کاربردهای زیادی دارد شامل آموزش به نرم افزارها درباره ویژگی های انسان، الگوریتم های تشخیص چهره، سنسورهای امنیتی و .... مثلا یک شرکت خودروسازی ماسک های در حال خوابی سفارش داده است تا از آن برای آموزش شناسایی راننده در حال چرت زدن به سیستمش استفاده کند. (چند روز پیش عکس طراح این ماسک ها را در ستون «دنیا به روایت تصویر» منتشر کردیم)
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادتانه او هفته گفتُم عیال هوس خرید کرده بود؟ بعد ورخاستِم هِلک و تِلک رفتِم بازار، ولی به جای ایکه خرید کنِم، از وضعیت گیرونی و کسادی بازار و بیکاری کاسبا افسردگی گرفتِم و دست از پا درازتر برگشتِم خانه. عیال که دید حال مو خرابه گفت: «حالا عیب نداره، دو روز دیگه جمعه سیاهه، اونجا جبران میکنیم!» نِمدنُم با خودش چی فکر کرده بود؟ خیال مِکرد مو از ای که نتِنسته خرید کنه ناراحتُم! در حالی که مو دلُم بری مردم و خودُم موسوخت. خشکی بالا نیاوردُم و خیلی طبیعی گفتُم: «خدا خیرت بده، مگه جمعه سیاه بتنه ای حال خراب مو ره سر جاش بیره! حالا کی هست؟ مُغازه آرزون فروشی دره؟ تاناکورا نبشه که مو اهلش نیستُم ها! یا از اینایه که خودش از او بر مرز جنس قاچاق میاره و نصف قیمت مِده ولی گارانتی و جعبه نِدره و اسمش جمعهیه و چون رنگ پوستش سبزهیه بهش مگن جمعه سیاه؟!» عیال همیجور مات بهم نگاه کرد و گفت: «یعنی واقعا نمیدونی بلک فرایدی چیه یا داری ادا درمیاری؟» ایدفعه واقعا داشتُم ادا درنمیآوردُم و نِمدنستُم منظورش چیه. گفتُم: «به جان تو... نه، به جان خودُم ای جمعه سیاهه ره نمشناسُم! پس خارجی سیاهپوسته که بهش مِگن بلک؟» خندید و گفت: «خجالت بکش! جمعه سیاه همون روزیه که همه جای دنیا فروشگاهها حراج میذارن و تخفیف آنچنانی میدن و مردم برای خرید از سر و کول هم بالا میرن. بذار برسه، حسابی از خجالتش درمیایم!» اِنا حالا خوب رفت!
دو روز بعد جمعه بود و عیال از ساعت 12 شب جمعه گوشی و لپتاپ به دست نشسته بود هی دکمه فشار مِداد و هی غر مِزد. گویا سایتهایی که مخواست خرید کنه اصلا بالا نمیآمدن، چه برسه که بشه خرید تخفیفی کرد. خلاصه جمعه ظهر با اعصاب داغون گفت: «این که نشد... اصلا نخواستم! پاشو تا هوا تاریک نشده بریم کوهسنگی تو برگها راه بریم، یک کم عکس بگیرم بلکه حالم بیاد سر جاش!» یعنی خدا مو ره خیلی دوست دشته که همچی فرشتهای سر راهُم گذاشته که به جای خرید کردن، حالش با عکس گیریفتن با چهار تا برگ زرد هم خوب مِره! گفتُم: «نوکرتایُم هستُم! اصلا مخوای به مسود و عیالش هم خبر بدُم ناهارمانه وردارِم برِم تو پارک بخورِم؟» یَگ نگاهی کرد و گفت: «تو این هوای سرد؟ لازم نکرده... اینقدر شوری نخور، فشار خونت میره بالا!» یعنی هم تا ازش تعریف مکنُم، مزنه تو ذوقُم! خدا ره شکر ای دفعه هم به خیر گذشت. ایم از ای.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این هفته یه چهره ورزشی داریم که مدتیه در صدر خبرها قرار داره. بیشتر از این ازش تعریف نمی کنیم تا متهم به جانبداری نشیم! شما باید تشخیص بدین این کاریکاتور به هم ریخته کیه و اسمش رو با نام خودتون، به همراه کلمه «این کیه» تا شنبه شب برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو دوشنبه همینجا خواهید دید و کاریکاتور برنده رو پنج شنبه هفته بعد چاپ میکنیم.عکس و کاریکاتوری رو هم که میبینید، همسر خانم سیما کرمی برنده مسابقه قبلی هستن که دوباره بهشون تبریک میگیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
راه ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* محیا جان ۸ آذر روز شکفتنت را تبریک میگم. خاله الهام
* چرا مسابقه «چی میگه» را برگزار نکردید؟!
ما و شما: به دلیل چند روز تعطیلی برنامه های صفحه کمی شلوغ شده بود، هفته دیگه به امید خدا مسابقه خواهیم داشت.
* پدرم ماه بود، بی نظیر بود، حرف نداشت، دوست و فامیل عاشقش بودند، مهربان و دوست داشتنی بود، ولی حیف زود رفت. برای ما بابا همیشه باباست! معصومه صیامی
* آقکمال؛ اگه یه روزی طناب مفتی رو یافتم با اون چیکار کنم؟!
آق کمال: باهاش جلزقه ببافن!
* فهمیه جان، همسرعزیزم دوستت دارم. همیشه کنارم بمون. محمود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.