تعداد بازدید : 92
دنیا به روایت تصویر
تاس| کارخانه فولاد، روسیه
ای پی اِی| غذا دادن به دو اسب آبی در باغ وحش، ویتنام
فرانس پرس| نصب یک اثر هنری بزرگ دارکوب روی ساختمانی در شیلی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 25
حدیث روز
پیامبر اکرم(ص): خداوند دوست دار جوانی است که جوانی اش را به اطاعت خداوند می گذراند.میزان الحکمه
ذکر روز یک شنبه
صد مرتبه «یا ذاالجلال و الاکرام»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 43
یادگارهای پیامبر(ص) برای مسلمانان
استاد محمدرضا حکیمی می فرمایند:
دین اسلام، خاتم ادیان و کامل ترین دین الهی و جامع ترین برنامه شناخت و عمل است. همه پیامبران خدا آمدند و آن همه صدمات و زحمات را برتافتند و به آن مجاهدت های گران دست یازیدند تا نوبت به پیامبر آخرالزمان برسد... تا کوکب محمدی طلوع کرد و کامل ترین دین و جامع ترین کتاب که ناسخ همه کتب و ادیان است، بر بشریت عرضه گشت. دین او ابدی بود و ابدی است و پیامبر اکرم(ص) برای بقای دین جاودان الهی... قرآن و علی(ع) را که عالم و عامل به قرآن بود... در میان مسلمانان گذاشت و درباره اهل بیت خود... سفارش ها و تأکیدهای بسیار کرد، زیرا تحقق همه اهداف معنوی و مادی دین خدا، در جهت هدایت انسان، جز با هدایت تربیت آمیز اهل بیت(ع) میسر نمی گشت.
برگرفته از «مرام جاودانه»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 40
پاسخ ساده به پرسش های سخت!
مرد جوانی به هر کسی که می رسید، جملات بی سر و ته به هم می بافت و سوالات عجیب و غریب می کرد. روزی در مجلسی نزد حکیمی رفت تا او را دست بیندازد. گفت: «من از شما چهل سوال می کنم، اگر در یک جمله جواب همه را بدهید به شما پانصد دینار می دهم.» حکیم گفت: «اول پول را وسط بگذار، بعد سوال کن.»
مرد جوان هم پول را وسط گذاشت و شروع کرد به آسمان و ریسمان بافتن و سوالات مختلف پرسیدن. حکیم هم ساکت بود و صبورانه گوش می کرد. وقتی سوال های مرد تمام شد گفت حالا پاسخ بده تا پول بدهم! حکیم پاسخ داد: «جواب این همه سوال را فقط در یک کلمه می دهم: نمی دانم!» و پول ها را گرفت و رفت!
داستان و حکایت
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 38
توی چشم مشکلات نگاه کن
تو مشکلاتی داری که داری دنبال خودت میکشی شان، چیزهایی که ممکن است خیلی عمیقتر از آن باشند که فکر میکنی؛ ولی فکر کنم اینها از آن دست مشکلاتیاند که اگر واقعا تصمیم بگیری، بتوانی از پس شان بربیایی. لازمهاش این است که اطلاعات ضروری را جمع کنی، یک طرح اصولی اولیه تهیه کنی، برنامهریزی و زمانبندی دقیق کنی و از همه مهم تر، اولویتهایت را بگذاری جلوت.
لازم است یک راست چشم تو چشمِ گذشته نگاه کنی، نه مثل یک پسربچه ساده دل زخمی؛ مثل یک آدم بزرگِ حسابی که روی پای خودش ایستاده. آن هم نه برای این که چیزی را که دلت میخواهد ببینی؛ نه. برای این که چیزی را که باید، ببینی. وگرنه بقیه عمرت این بار را همین طوری دنبال سر خودت این ور و آن ور میکشانی.
برگرفته از «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش»
اثر هاروکی موراکامی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 18
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 24
محبت کن
نویسنده : حمید رحمانی
نترس...!
بی محابا محبت کن
زندگی
فاصله تابش خورشید تیرماه
بر کالبد آدم برفی ست
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دانستنی ها
تعداد بازدید : 74
موزه چندش آورترین غذاهای جهان در سوئد
موزه ای در شهر «مالمو» سوئد افتتاح شده است که در آن مجموعه ای از خوراکی های وحشتناک جهان را به نمایش می گذارد. این موزه که ذهنیت ما را در برابر خوراکی ها به چالش می کشد، برای ما ایرانیان هم جذاب است، چون یکی از معروف ترین و پرطرفدارترین غذاهای ما را هم به نا حق در فهرستش آورده است! با هم چند نمونه از این غذاها را می بینیم. چند نمونه دیگر را هم که بسیار حال به هم زن بودند، حذف کردیم!
منبع: گاردین
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 14
مارپیچ(سختی 60 ٪)
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به مناسبت روز دانش آموز
تعداد بازدید : 74
خاطره بازی با روزهای درس و مدرسه
نویسنده : سید مصطفی صابری |طنزپرداز
خلافکار بودیما- وقتی بچه های دیروز می رفتن مدرسه مثل الان نبود که بچه ها رو به خاطر بردن موبایل، تبلت، فلش یا هارد اکسترنال به مدرسه توبیخ کنن، بالاترین خلاف های ما بردن پوست آدامس فوتبالی برای پسرها و پوست آدامس هندی برای دخترها بود، تازه حالا فکر کردین روی پوست آدامس های هندی عکس کی بود؟ جبار سینگ با اون سبیل های از بناگوش دررفته اش!! حالا قبول دارین زمان ما امکانات نبوده؟ یکسری هم فیلم میکرو و سگا با هم رد و بدل می کردن. تازه خلاف های علمی هم داشتیم، مثلاً گام به گام و حل المسائل می بردیم سر کلاس، خیلی از بچه ها بودن که حتی موقع استفاده از حل المسائل هایی مثل منشور دانش و... تو خونه هم استرس داشتن چون یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی در پی داشت، حتی وقتی از روی گام به گام تمرین حل می کردیم یکم غلط می نوشتیم که شک نکنن و طبیعی جلوه کنه!
استعدادهای خیلی درخشان- اوایل فصل مدرسه براساس معدل سال قبل، دانش آموزانی که قرار بود عکسشون تو کتاب استعدادهای درخشان چاپ بشه، گزینش می شدن، این کتاب ها سوتی های فراوانی هم داشت، به شخصه خودم خوشحالم که معدلم اشتباهی تو کتاب درج شد و به عنوان سندی از استعداد بی کران من باقی مونده، مهم ترین کاربرد این کتاب ها، به جز تشویق بچه ها و ذوق کردن خانواده ها نوعی کمک مالی به آموزش و پرورش بود که این کتاب ها رو چاپ می کردن. ابتکار جالب این کتاب ها این بود که صفحه اول کتاب هر کسی عکس خودش بود و خیلی از بچه ها فکر می کردن عکس شون اول تمام کتاب ها چاپ شده! خانواده ها هم که هر جا می رفتن کتاب رو می بردن که دیدین عکس بچه ما رو چاپ کردن؟
فصل امتحانات- اون وقت ها خونه ها به خاطر تعداد زیاد بچه ها شلوغ تر بود، گاهی می شد اون عضوی از خانواده که امتحان داشت مجبور می شد برای پیدا کردن مکان ساکتی برای مطالعه به پشت بام یا حمام یا انباری پناه ببره! تازه اون وقت بود که صدای مرغ و خروس همسایه مانع درس خوندن می شد! پارک و کتابخونه هم اون قدر نداشتیم تازه بچه های دبستانی نمی تونستن اون جا برن! امتحانات ثلثی یا قوه که می رسید باید از منزل پول می گرفتیم برای برگه امتحانی و ... گاهی به جای اون دستگاه های فتواستنسل قدیمی همه چیز رو خودمون با دست می نوشتیم، سوال رو با خودکار می نوشتیم و چند خط زیرش برای جواب جای خالی می گذاشتیم، یک وقتایی هم که از پشت برگه استفاده می کردیم کلی فلش و پیکان و پراید می کشیدیم تا معلم گرامی اون سمت رو هم مطالعه کنه!
دانش آموز بودن در روزهای سرد- اون وقت با دستکش کاموایی مامان بافت و شال گردن مامان بزرگ بافت می رفتیم بیرون همچین که اگه 20 کیلو بودیم می شدیم 40 کیلو، حالا چکمه های پلاستیکی به کنار، تو خونه هم که چراغ علاءالدینی بود و دور هم می نشستیم شلغم می خوردیم و بعدش شلغم می خوردیم و بازم بعدش شلغم می خوردیم، چیه؟ توقع داشتین بعدش کاپوچینو بخوریم؟ نه بابا، مامان باباها اون وقت ها با تجویزهای ساده بچه های تپل مپل داشتن و سرحال، در عین حال ماجرا وقتی تراژدی می شد که با اون همه تمهیدات پیشگیرانه باز هم مریض می شدیم و می رفتیم دکتر، اون چوب بستنی های روی میز دکتر جیگر آدم رو آتیش می زد، طرف کیم رو می خورد چوبش رو همچین می کرد تو دهن بچه مردم!! بعدشم که گواهی پزشکی واسه نرفتن به مدرسه نمی دادن، مامان باباها هم از این که ما تو خونه استراحت نکنیم استقبال می کردن و به دکتر می گفتن: نه آقای دکتر حالش خوبه، بذارین بره مدرسه از درس عقب نمونه! اما تو دلشون به ما می گفتن: ها؟ چیه؟ می خوای به هوای مریضی خونه بمونی آتیش بسوزونی و از دیوار راست بری بالا؟ خلاصه کلاً هوا سرد بود دهه 60!!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 54
تاپخند
بهترین موقعیت پرسپولیس تعویض خیابانی بود!
خیابانی رو فرستادن ژاپن که با خیال راحت بدن بازی رو احمدی گزارش کنه!
من جای برانکو بودم حداقل بعد بازی سوار سوزوکی می شدم باهاش تک چرخ می زدم! تازه سوباسا هم رو نیمکت بود!
اون جیمی جامپ که اومد وسط زمین جومونگ بود که داشت از دست صدا و سیما فرار می کرد!
حالا دیگه تماشاگرهای ژاپنی باید برگردن سر کار که تو صنعت از بقیه دنیا عقب نیفتن!
نصف استرسم واسه بازی پرسپولیس کاشیما این بود که یهو دقیقه ۴۵ تلویزیون ژاپن اعلام کنه ادامه بازی را در قسمت بعد ببینید!
حالا که بازی پرسپولیس رو باختیم، ما هم از این به بعد خوردن تخمه ژاپنی رو تحریم می کنیم تا انتقام بگیریم!
این نشون دادن بازی تو مدرسه و قایمکی نگاه کردن بچه ها سر کلاس، یه بار دیگه ثابت کرد که درس نمی تونه به فوتبال مون ضربه بزنه!
تلویزیون رو میوت کردم که صدای خیابانی رو نشنوم، تصویرش پخش می شد گوشه تصویر. نمی دونم مشکل صدا و سیما با من چیه؟!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 94
دور دنیا
احترام به کتاب
واشنگتن پست- صدها نفر از مردم ساوتهمپتون در جنوب انگلیس، برای کمک به اسباب کشی یک کتابفروشی، زنجیره انسانی تشکیل دادند و هزارها کتاب را دستبهدست از محل قدیمی کتابفروشی به محل جدید منتقل کردند. جالب اینکه محل جدید هم با جمعآوری کمکهای مالی مردم خریده شده است.
عجیب ترین ایده سرو غذا در رستوران!
شین هوا- رستورانی در ژاپن با ایده عجیب و خلاقانه اش پر از مشتری شده است. این رستوران، آخرین وعده غذایی را که زندانیان محکوم به اعدام قبل از مرگ شان سفارش داده اند، سرو می کند! شما می توانید با دیدن منو انتخاب کنید که آخرین وعده غذای کدام زندانی محکوم به اعدام را دوست دارید میل کنید و تا هنگام آوردن غذا بر سر میز متوجه نخواهید شد که در انتظار چه غذایی خواهید بود! رستوران Chim Pom سوژه رسانه های این کشور در این هفته شده است.
آزمایش خطرناک دانشمند شجاع
آدیتی سنترال- کورتیز بوت، مرد جوان کانادایی که در صفحه توئیترش، خود را دانشمند معرفی کرده است، تصمیم گرفت آزمایش خطرناکی روی خودش اجرا کند. او به همراه 200 گیاه مختلف خودش را در یک محفظه پلاستیکی 3 متر در 3 متر حبس کرد تا ببیند این گیاهان می توانند co2 را به طور کامل تخلیه و اکسیژن مورد نیاز او را تامین کنند یا نه؟ اما بعد از 15 ساعت به این آزمایش خطرناک خاتمه دادند چرا که به دلیل بالا رفتن سطح co2 در اتاقک پلاستیکی، این مرد در معرض سکته مغزی قرار گرفته و به کما رفته بود!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چی میگه
تعداد بازدید : 74
گربه دودی
سلام. این بار یک عکس «حیوان در بغل انسانی» برای مسابقه انتخاب کردیم، ببینیم چه می کنید! فراموش نکنید پیامک های بدون اسم، بی نمک و کلیشه ای در مسابقه شرکت داده نمیشن.
یادآوری روش مسابقه: باید از زبان شخصیت های این عکس یک جمله بامزه بنویسید و تا ساعت 24 فردا شب (دوشنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا شماره 09354394576 در تلگرام بفرستید. حتما در ابتدای هر پیامک، کلمه «چی میگه؟» و در آخر پیامک هم نام و نام خانوادگی تون رو بنویسید. بانمکترین و خلاقانهترین جملهها روز چهارشنبه به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. چند مثال:
* گربه: خوب شد اومدی، نزدیک بود کالباس دودی بشم ها!
* آتش نشان: حالا خودتو لوس نکن دیگه، تو لوله اگزوز پراید مگه جای خوابیدنه؟!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 11
تفأل
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 26
پوسترسازی در پاسخ به تهدیدهای دشمن
نویسنده : علیرضا کاردار |طنزپرداز
رئیسجمهور آمریکا در اقدامی بچگانه، با درست کردن پوستری از خودش شبیه پوستر سریال «بازی تاج و تخت» خبر از بازگشت تحریمهای ایران داده است. یعنی آنقدر که ترامپ برای تحریمها هارت و پورت میکند و هیجان دارد، ما آنقدر استرس نداریم و عین خیالمان نیست! این کار خنک حتی با بازخورد منفی هممیهنان خودش و انتقاد تهیهکننده و بازیگران سریال هم روبهرو شده است که چرا گند زدی به خاطرات و ابهت و ارزش این سریال! هرچند جالب است که آقای رئیسجمهور خودش را در نقش «وایت واکرها» (زامبیهای سریال) به تصویر کشیده است! در همین راستا ما هم برای آن که جواب محکمی به این توهمات بدهیم، میخواهیم براساس سریالهای معروف خودمان چند طرح پوستر بدهیم تا حساب کار دست دشمنان بیاید.
ستایش و کیمیا: در حالی که حشمت فردوس اخم کرده و موهایش را توی صورتش ریخته، انگشتش را رو به پایین گرفته و میگوید: «اگه کسی ایرانی جماعت رو تهدید کنه خودش میدونه و بچههای بازار، افتاد؟!» در پسزمینه هم ستایش در حالی که میلرزد و مثلا پیر شده، لبخند میزند و کیمیا هم که اکنون فریم عینکش ضخیمتر و مشکیتر شده (یعنی خیلی مسن شده) یک مسلسل در دست راستش و یک خمپارهانداز در دست چپش گرفته و با حالت رمبوطور که ضامن نارنجک را در دهان گرفته، نعره میکشد.
دلدادگان: این یکی چون هنوز تازه است بیشتر جای کار دارد. این طوری که به کوری چشم دشمنان و برای این که نشان بدهیم مشکل خاصی نداریم، بهجای این که به دلیل مسائل مالی و پرداخت نشدن دستمزد بازیگران، سر و ته سریال را هم بیاوریم، آن را سالها ادامه داده و روی پوسترش هم در حالی که همه خوشحال هستند، مینویسیم ادامه در فصل 50.
پایتخت: این سریال دیگر نهتنها مخصوص پوسترسازی است که حتی میتوان یک فصل سفارشی هم مخصوص نشان دادن بیاثر بودن تحریمها تولید کرد. به این صورت که در این فصل، ارسطو تصمیم میگیرد یک تولیدی راه بیندازد تا محصولات داخلی تولید کند و آنقدر کارش میگیرد که نقی و خانواده و فک و فامیل و حتی بابا پنجعلی و روح بهبود هم در تولیدیاش استخدام میشوند و محصولاتشان را به تمام دنیا صادر میکنند. در پوسترش هم عمو ترامپ (همان آمپولزن سریال) همان محصول را به دست گرفته است.
شهرزاد: و اما این سریال... پوسترسازی با تم این سریال کمی پیچیده است. چون تا بخواهیم شهرزاد و قباد را محور قرار بدهیم، فرهاد از راه میرسد و تا شهرزاد و فرهاد بخواهند به حساب دشمنان برسند، سر و کله قباد پیدا میشود. بهتر است در پوستر حمایتی این سریال، این سه نفر با هم متحد شوند و در قالب یک گروه به مبارزه با دشمنان بپردازند. به هرحال یکی پول دارد، یکی عقل و دیگری هم احساس!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سوتی سرا
تعداد بازدید : 59
زیبایی مثال زدنی!
یه بار یکی از همسایه های قدیمی مون اومده بود خونه مون و داشت از ازدواج دختر برادرش تعریف می کرد. می گفت: «اصلا برادرم و خانمش راضی به این ازدواج نیستن. چون پسره سنش کمتر از دختر برادرمه، بعدم پسره این قدر زشته، این قدر زشته...» یه نگاه به من انداخت و ادامه داد: «فکر کنم تو از اون قشنگ تری!» تازه فکر می کرد، مطمئن نبود!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 22
ما و شما
راه ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* آق کمال گل، قدم نو رسیده مبارک باشه ان شاءا...، ظاهرا خبرایی شده که طرز تهیه غذا برای دو نفر و نصفی میدی؟! مجید شادلو
آق کمال: انا حالا خوب رفت! نه والا، خبری نیست، ولی شما متنن چشم روشنی برامان پوشک بفرستن تا او موقع نگه دارم!
* زندگیسلام نوشته: تبلیغات گاهی کلافهکننده است! تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟!
* مارپیچ چند روز پیش سرکاری با حالی بود، در یک ثانیه حل شد!
* آقکمال؛ در دوران تحصیلتون از کدوم درس بیشتر خوشتون میآمد و از کدوم درس بدتون می آمد؟!
آق کمال: راستش الان که فکر مکنم از هم هیچ درسی خوشم نمی آمد! ولی لطفا بچه ها ای قسمت ره نخوانن!
* از یه سنی به بعد، می دونی باس چیکار کنی، اما دیگه حسش نیست...
مسعود مجنونپور
* ممنون بابت بخش مارپیچ، به جذابیت صفحه تان اضافه کرده است.
* بود چهار چیز از کمال حماقت
مکن هیچ یک را از این ها تصور
به مفسد سخاوت، به احمق محبت
به نادان تواضع، به دانا تکبر محسن نیکو
* آقکمال؛ چرا جعبه سیاه هواپیماها سرخ یا نارنجی است؟!
آق کمال: چون خدا قسمت نکنه وقتی هواپیما سقوط مکنه اونایم رنگشان عوض مره!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.