تعداد بازدید : 75
دنیا به روایت تصویر
آلامی| جشنواره مجسمه های ساحلی، استرالیا
رویترز| آغاز مسابقه بین المللی قایقرانی، ایتالیا
تلگراف| بادکنک فروش دوره گرد، نپال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 8
تفأل
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
به جز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرم آن روز که با دیده گریان بروم
تا زنم آب در میکده یک بار دگر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از اون لحاظ
تعداد بازدید : 20
فارغ ز غوغای جهان در خاک
نویسنده : محمدامین فرشادمهر |طنزپرداز
دانه چشم به راه اتفاقهای خوب بود. رودها خشکیده بود و سفرههای زیرزمینی را نیز جمع کرده بودند و ظرفها را هم شسته بودند.
روزی از روزها چند قطره آب به صورت دانه پاچیده شد. دانه سر ذوق آمده بود. این که منبع قطرههای آب، چلاندن جوراب فردی روی سطح زمین بعد از شستن آن ها بود، چیزی از حس و حال شاعرانه دانه نمیکاست. دانه دلش میخواست بدون چتر به دشت و صحرا بزند و زنگار وجودش را با قطرههای آب پاک کند. البته به منبع قطرههای آب که فکر میکرد ترجیح میداد زنگار وجودش را با دستمال کاغذی پاک کرده و آن قطرهها را صرفا جهت رشد و نمو استفاده کند. دانه با برنامهریزی صحیح توانست رشد کند و به سطح زمین برسد. سرش را که بیرون آورد و وضعیت سطح زمین را که دید، از جمع حاضر عذرخواهی کرد و گفت من برم همون داخل زمین یه دور بزنم باز مزاحمتون میشم! اما راهی برای برگشت نبود.
دانه که حالا درختی برای خودش شده بود، با هزار بدبختی و جان کندن خرج و مخارج فتوسنتز برگهایش را در میآورد. یک روز دو مرد تبر به دست سراغش آمدند. او گفت جناب ما که کاری نکردیم، نه صدامون در اومده نه جایی رفتیم نه در کنار خطوط سیم پیام روییدیم. آن دو مرد اما توجهی به حرفهای درخت نکردند و او را از ده سانتی زمین قطع کردند.
درخت ما به کاغذی زیبا و سفید تبدیل شده بود و آمادگی چاپ متون ارزشمند را روی خودش داشت. بعد از چندین و چندبار جابه جا شدن، کاغذ قصه ما فهمید قرار است در بخش آموزشی به کار گرفته شود. با خود گفت عالی است. کمی بعدتر مشخص شد در بخش کمک آموزشی به کار گرفته میشود. باز هم گفت بد نیست. کمی بعدتر گفتند کتاب کمک آموزشی یکی از موسسات کنکوری هستی. باز هم حتی گفت شاید بد نباشد! اما آن جایی دگرگون شد که فهمید خرید کتاب کمک آموزشی فعلی به دلیل این که یک ویرگول با چاپ قبلیاش تفاوت دارد، به دانش آموزان تحمیل شده.
کاغذ به یاد روزهایی افتاد که فارغ ز غوغای جهان، در زیرِ زمین زندگی میکرد. او در اوج جوانی در خودش پوسیده بود. کاغذ دیگر هیچ وقت رنگ خوشی را ندید تا یک روز عجیب و متفاوت؛ روزی که در دست دانش آموزی کنجکاو جر خورد و روی زمین ریخته شد و در آغوش خاکی و نمور زمین برای همیشه خوابید...
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 56
یادش به خیر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 17
ما و شما
راه ارتباطی با ما :پیامک 2000999 و تلگرام 09354394576
* آن ماه که گیسویش رها بگذارد
مهرش به دل سپیده جا بگذارد
باید همه اهل روشنایی باشیم
تا صبح قدم به چشم ما بگذارد
علی گیاهی
* سپاس برای چاپ تصویر استاد حسین علیزاده، لذت بردیم. امیررضا
* داداش جونم، همه دنیا با هم، من و تو با هم. مهدی جان تولدت مبارک
* آقکمال؛ اون چیه که مفتش هم گرونه؟!
آق کمال: بسته اینترنت تلفن همراه؟! برنامه های یک جایی؟ نمدنم والا!
* چرا تازگی ها صفحه اول زندگی سلام شده 10 تا فلان مهم، 5 تا فلان قشنگ...؟!
* نشر اکاذیب خیلی باحاله، بازم بذارین. مارپیچ هم بعضی روزها خیلی آسونه، بعضی روزها خیلی سخت، ولی اونم خوبه. ممنون
* مریم جان، تولدت مبارک عزیزم. چقدر خوش به حال من است که تو را دارم...
همسرت، حسین
* باز چرا ترسانک ندارین؟ یادتون میره یا کفگیرتون به ته دیگ خورده؟!
آرمین و رفقا
* فرشته من، همسر خوبم، سالروز به دنیا آمدنت خیلی مبارک باشه. خیلی خوبه که به این دنیا آمدی و الان کنارمی. رمز همیشگی مون ناپلئونی
* در نبودت به کسی باج ندادم هرگز، کاروان نیست که دل، هر که به جایت آید...
مسعود مجنونپور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 21
نیازطنزی ها
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 3
مارپیچ(سختی 60 ٪)
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
منتخب های چی میشه
تعداد بازدید : 51
دربست آرامستان!
سلام. با این که مسابقه جدید بود و نسبتا سخت، ولی استقبال خوب بود، ممنون. حیف که خیلی ها طبق روشی که توضیح داده بودیم شرکت نکرده بودن. برای تصویر باید داستان می ساختین، نه «چی شده» و «چی میگه» و پند و اندرز! خیلی ها هم همون داستان خوردن شکلات دور بادوم ها رو نوشته بودن که خب طبیعتا از خودشون نبود! سه تا از داستان های بانمک تر رو انتخاب کردیم که می خونید، یه شعر هم داشتیم که بهش می خورد رپ باشه و آوردیمش! دمتون گرم و خوش باشین همیشه.
* پسرم کمی پول واسه پیری، کوری تو تشکم مخفی کرده بودم، اما حالا با این اوضاع دلار و ریال و پارچه و نخ، تشک مال من، پول ها هم مال تو ننه! اعظم ابن حسینی، مشهد
* راننده: این سکه ها برای چیه؟! پیرزن: اینا انعام از طرف منه! اگه موقع رانندگی این همه به مسافرها پشت نکنی، بیشتر اونا هم به تو انعام میدن! محترم دررودی
* پیرزن به محض ورود به اتوبوس، تمام پول های سکه خود را به رسم امانت به راننده میده! راننده ازش می پرسه: چرا همش سکه؟! پیرزن: آخه اسکناس هاش رو تو اتوبوس قبلی دزدیدن!
سیدحسین آروند
* مردی در اتوبوسی بود راننده، پیرزن عطا کرد به او چند دانه، با دانه نمی رود دست رو دنده، بی مزد و مواجب دست من هم بنده!
میلاد دستیار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترسانک
تعداد بازدید : 53
کودک نامرئی
خانه نوساز بود و آن ها اولین ساکنان آپارتمان بودند. هنوز برق راه پلهها و آسانسور وصل نشده بود. طبق معمول نور چراغ قوه تلفنش را جلوی پای همسر و فرزندش انداخت تا بالا بروند. پسرش شعری را که تازه یاد گرفته بود، میخواند و مجبور بودند با حوصله گوش بدهند تا به واحدشان برسند. تلفنش زنگ خورد و چراغ قوه خاموش شد. شماره ناشناسی بود. در تاریکی جواب داد، اشتباه گرفته بود. دوباره چراغ قوه را روشن کرد ولی خبری از همسر و فرزندش نبود. نور را به اطراف تاباند، راه پله خالی بود. صدایشان زد. کسی پاسخ نداد.
ناخودآگاه کلید راه پله را زد، چراغها روشن شدولی خبری از زن و بچهاش نبود. به سمت واحدشان دوید، خانه خالی بود. صدای شعر بچهاش از بالای راه پلهها آمد. نفس زنان به سمت پشت بام دوید. قفل بزرگی از در پشت بام آویزان بود. یک لنگه کفش بچه روی زمین بود، برداشت. پایین دوید و هراسان وارد کوچه شد. همسایه کناری داشت باغچه را آب می داد. پرسید: «زن و بچه من رو ندیدین؟» همسایه با تعجب نگاه کرد و گفت: «مهندس مگه شما زن و بچه داشتی؟ چطور تو این چند ماه ندیده بودیمشون؟!» به کفش توی دستش نگاه کرد، از گوشیاش یک شعر کودکانه پخش می شد.
ع. ک
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 18
نازنینا
نویسنده : فاطمه انیسی
نازنینا!
مرا گلی بفرست
شاید آرام گیرد این دل بی تاب
هان!
از در آشتی درآ
تا فرو ریزد این شب بد تار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 15
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 22
عشق افشاگری می کند
عشق به آدمی این توانایی را می بخشد که قیافه واقعی خود را نشان دهد، شکفته شود، سلاح های دفاعی خود را از دست بنهد... به عبارتی، آدمی به جای آن که خویشتن واقعی خود را پنهان سازد، می گذارد چهره واقعی اش دیده شود. ما در روابط عادی خود با اطرافیان تا حدودی مرموز هستیم و نمی گذاریم طرف مقابل پی به خویشتن واقعی ما ببرد، اما در رابطه عاشقانه نمی توانیم چهره واقعی خود را پنهان کنیم.
برگرفته از «زندگی در اینجا و اکنون»
اثر آبراهام مزلو
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 40
اعتراف می کنم
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 26
کاریکلماتور
نویسنده : سید مصطفی صابری
* وقتی مادیات دورت را شلوغ کنند نمی توانی با وجدانت خلوت کنی.
* آدم بی ذوق، پشت پنجره باز به سوی مناظر، لولای زنگ زده را می بیند.
* وقتی فرهنگ جامعه خواب است سرقت ادبی راحت می شود.
* وجدان پرکار هیچ وقت بازنشسته نمی شود و وجدان بیکار هیچ وقت استخدام.
* اگر چشمانت را ببندی هیچ تلاشی چشم گیر نخواهد بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 73
دوشنبه شب های بی «نود»
نویسنده : سحر بهجو |شاعر و طنزپرداز
دوشنبه شبِ بی نود مشکل است
به عشقش زن و مرد در منزل است
کسی که شده حذف برنامه اش
زبانش اگر تلخ، دریا دل است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 81
دوردنیا
سوء استفاده از فضولی مردم
آدیتی سنترال- آیا حاضرید 99 سنت پرداخت کنید تا فهرست نام افراد دیگری را که آن ها هم 99 سنت پرداخت کرده اند، ببینید؟! سایتی با عنوان «99 سنت» از هر کسی که بخواهد نام افراد فهرست را که بدون هیچ دلیلی این مبلغ را پرداخت کرده اند ببیند، 99 سنت پول می گیرد. شاید 99 سنت مبلغ بالایی نباشد اما عده بسیار زیادی برای دیدن فهرست نام افراد دیگر حاضر شده اند این پول را پرداخت کنند و روزانه هزاران بار مبلغ 99 سنت به حساب این سایت بی نام و نشان واریز می شود!
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
سی ان ان- در سال 1934 یک دختر 11 ساله کتاب مجموعه شعرهای «ادگار لی» را از یک کتابخانه به امانت می گیرد و بعد از 9 دهه توسط پسرش در یک خانه تکانی بهاره پیدا می شود! این کتابخانه که در لوئیزیانا واقع است، پس از گرفتن کتاب در یک پست فیس بوکی نوشت: «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. به هرحال عملکرد این مرد قابل تحسین است که کتابی را که سال ها پیش مادرش به امانت گرفته بود، به کتابخانه برگرداند.» هرچند این مرد بعد از پس دادن کتاب، از دادن جریمه تاخیر 84 ساله خودداری کرد!
کتاب نورانی
آدیتی سنترال- «اوکا اوهاشی» نویسنده و هنرمند ژاپنی یک کتاب قدیمی و جذاب را به بهترین شکل ممکن بازیابی کرده است. ایده طراحی او به این گونه است که هر چه به آخر کتاب و نتیجه گیری نزدیک تر می شویم صفحات کتاب نورانی تر می شود. با ورق زدن این کتاب خواننده می بیند که حروف آن درخشش خاصی دارد و هر چه به انتهای کتاب نزدیک می شود این درخشش بیشتر می شود. این هنرمند با جاسازی چند چراغ به طرز ماهرانه در لابه لای صفحات، این ایده را عملی کرده است.
ساعت 33میلیاردی آقای ستاره
مشرق- به تازگی عکسی از کریستیانو رونالدو، ستاره فوتبال جهان منتشر شده است که ساعت دست کریس، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. این ساعت که از 424 قطعه الماس تشکیل شده، حدود 1.85 میلیون پوند (بیش از 33 میلیارد تومان) قیمت دارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 32
خلوتی نیست
صاحبدلی را درد پایی عارض شد. یکی از محرمان که بر آن حال وقوف داشت در خلوتی بدو گفت که من از سرگذشتگان این درگاهم و از هر سرگذشتی آگاه. اکنون روزگاری است دراز که از عارضه درد پای شما اطلاع دارم و هیچ نمی بینم که در خلوت پای خویش دراز کنید. گفت: ای فرزند، قصه کوتاه کن که هنوز خلوتی ندیده ام، چه، هر کجا که نشستم حضرت حق عز و علا را حاضر و ناظر یافتم.
قاآنیا اگر ادب این است و بندگی
خاکت به فرق باد که با خاک همسری
نی نی سرشت خاک سراپا تواضع است
ای آسمان کبر، تو از خاک کمتری
برگرفته از کتاب «پریشان» اثر قاآنی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 25
این قسمت: رازهای قبض یک وزیر
نویسنده : علیرضا کاردار |طنزپرداز
فکر نکنید گاهی در بعضی موارد فقط سر ما مردم است که کلاه میرود و زیان میبینیم، بد نیست بدانید که خود مسئولان هم در امان نیستند و این موهبت نصیب ایشان هم میشود تا از درد مردم آگاه شوند. فقط کلاهی که سر مسئولان میرود یک تفاوت کوچک با کلاهی که سر ما میرود دارد، آن هم این که کلاه آن ها به گشادی کلاه ما نیست و آسان و با یک اشاره از سرشان درمیآید ولی کلاه ما تا خرخره و حتی پایینتر هم میرود و به این راحتیها از سرمان بیرون نمیآید! در نمونه تازهاش، وزیر ارتباطات در برنامه حالا خورشید گفت: «قبض موبایل من یک میلیون و ٢٠٠هزار تومان آمد!» نه، خوشحال نشوید، چون بلافاصله آقای وزیر ادامه دادند که با مخابرات تماس گرفتند و موضوع ختم به خیر شد! حالا اصلا بحث ما این چیزها نیست، وزیر هستند و دارند و میتوانند و اصلا به ما چه، موضوع مهمتری برایمان سوال شده و آن هم این که مگر آقای آذری جهرمی با تلفنشان چه کار میکنند که چنین قبضی برایشان صادر شده؟
بر فرض نصف مبلغ قبض یعنی 600 هزار تومان را برای مکالمه ضروری بگیریم و رتق و فتق امور وزارتخانه، 50 هزار تومان هم صحبتهای خانوادگی با اهل و عیال، 50 هزار تومان پیامک پاسخ به دستورات خرید خانه و تشکر از تبریک تولد و باقی قضایا. 50، اصلا 100 هزار تومان هم بستههای ارزش افزوده زورکی، یعنی بقیه مبلغ اینترنت است؟ یعنی آقای وزیر چه استفادههایی از اینترنت میکند که ما نمیکنیم؟ مگر به جز سر زدن به کانالهای خبری و جوک و اطلاعات عمومی پروفسور سمیعی و سخن بزرگان دکتر حسابی و دیالوگهای ماندگار استاد پرستویی و طرز برخورد با اعضای خانواده آقایون فری و... چه کارهای دیگری با اینترنت گوشی میکنند؟
کاش مسئولان بگویند اول این که با این سرعت و فیلترها چه استفادهای از اینترنت میکنند و بعدش هم چطور با یک تلفن میتوانند قبضشان را کم کنند؟ کاش مسئولان ما را هم محرم رازهایشان بدانند!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 34
سرعت گذر عمر
علامه محمدتقی جعفری فرموده اند:
هر اندازه فاصله بین ناظر و جسم متحرک زیادتر باشد، حرکت آن جسم کندتر می نماید. فقط در آن هنگام که پس از سپری شدن سالیان عمر به عقب بر می گردیم، تا حدودی سرعت گذشت زمان را درک می کنیم. فراموش نمی کنم روزی بر بالین یک بیمار نشسته بودم که حدود نود سال از عمرش گذشته بود و دو روز بعد از دنیا رفت. در آن روزی که هنوز هوش و درک خود را از دست نداده بود، از وی پرسیدم: سالیان گذشته عمر خود را چگونه درک می کنید؟ او پلک های چشمش را روی هم گذاشت و فورا باز کرد و گفت: «چنین چیزی و با چنین سرعتی».
برگرفته از موسسه تدوین و نشر آثار علامه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 41
فتو ترانه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 20
حدیث روز
امام صادق(ع): صله رحم و با همسایه به نیکی رفتار کردن، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کند.وسائل الشیعه
ذکر روز چهار شنبه
صد مرتبه «یا حی یا قیوم»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 47
تاپخند
دکتر تغذیه من وانتی محله. هرچی بار بزنه تا یک هفته همون رو میخورم. خرما، نارنگی، خربزه، شوید!
از اعتماد به نفستون خوشم میاد. فکر میکنین سوالهایی که تو استوری می ذارین و بهتون جواب میدن واسه ما مهمه!
گاهی اوقات زنگ می زنم به مامان و بابام و گوشی رو می ذارم تو جیبم که فکر کنن دستم خورده، از خوبیهای خانواده ام حرف میزنم، شبش که میری خونه حس عجیبیه!
اگه یک تکه فلز پیدا کردین و شک دارین که طلاست یا نه، بندازینش تو جیوه، اگه طلا بود از بین میره!
شما هم فامیل هاتون از اینترنت عکس غذا دانلود می کنن می ذارن استوری میگن بفرمایید؟!
تو این هوا شما سقف کروک ماشینت رو ببند سرما نخوری، من خودم با دوچرخهام دنبالت میام هر جا رفتی میگم ماشینت کروکه!
رفتم شلوار بخرم فروشنده نیم ساعت قسم می خورد خودش الان باید دو برابر پول بده همین جنس رو بخره. تخفیف که نگرفتم هیچی مجبور شدم یه پولی هم همین جوری بهش بدم ضرر نکنه!
خوبی این گرونی ها اینه که کیفیت محصولات هم رفت بالا. مثلا این پاوربانکم تا وقتی ۵۰ تومن بود ازش استفاده نمیکردم. از وقتی فهمیدم ۲۰۰ شده دایم باهامه!
من و یکی از رفیق هام ترم اول ریاضی یک رو پاس کردیم ترم بعدش رفیق هامون رو که افتاده بودن، مسخره می کردیم، همون ترم 12 واحد افتادیم مشروط هم شدیم. از اون به بعد تصمیم گرفتم فقط پولدارها رو مسخره کنم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.