تعداد بازدید : 70
دنیا به روایت تصویر
گاردین| بازی بچه ها در سیلاب، بنگلادش
یاهو| هنر نقاشی روی زمین در ابعاد بسیار بزرگ در حاشیه ساحل، سوئیس
ای پی اِی| جا به جایی فیل ها، مالزی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 18
تفأل
خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی
گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حصاری به سواری گیرند
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کله چغوکی
تعداد بازدید : 39
آق کمال تکان نمی خورد
نویسنده : آق کمال |همه کاره و هیچ کاره
چند روزی بود که حس مکردُم یَگ وزنه بیست و دو کیلویی به هرکدوم از پاهام بستن، از بس سنگین رفته بودُم. حالا قبلش هم خیلی سبک نبودُم، ولی ای چند وقته حس مکردُم وزنُم دو برابر رفته. مخصوصا وقتی مخواستُم از پلهها برُم بالا، یاد مادرُم میافتادُم که بنده خدا وقتی پا به ماه بوده بری ماها، چی مِکشیده! ولی پایین آمدنُم راحت بود، حس مکردُم مثل بوم غلتون درُم قل مخورُم!
سر شب هموجور که پای تلویزیون دراز کیشیده بودُم و به جای صفحه تلویزیون که نِمدنُم بری چی روشن بود، محو صفحه گوشیم بودُم، خودمه لوس کردُم و به عیال گفتُم: «خانم دکتر، مشه یَگ زحمتی بکشن و مو ره معاینه کنِن؟» هموجور که داشت حساب و کتاب داروخنه ره مِکرد، حتی سرش هم بالا نیاورد و گفت: «یعنی هنوز متوجه نشدی من کارم معاینه نیست؟!» بیا، همچی مّزنه تو ذوق آدم که چار چرخ آدم پِنچل مِره. گفتُم: «چرا متوجه شدُم، ولی جای دوری نِمره یَگ نگاهی هم به مو بندازن. از صبح تا شب که با یَگ بُرّی مریض طرفِن، مو یَگ نفر هم روش» سرشه بالا آورد و نگاهُم کرد و گفت: «چی شده باز که داری خودتو لوس می کنی؟» خوشحال گفتُم: «چند روزه سنگینُم، نِمدنُم واز چیکارُم رفته.» کاملیاخانم یَگ نگاهی انداخت و گفت: «واقعا نمی دونی؟ اگه تونستی از جات تکون بخوری و بلند بشی، برو روی اون وزنه گوشه اتاق تا بفهمی چرا نمی تونی تکون بخوری!»
بیا، ایم از ای! گفتُم: «ولی یَگ جور باخصوصی احساس سنگینی مکنُم ها! پس فردا تو خواب سکته کردُم و زبونم لال نصف بدنُم کج رفت و دگه نِتنستُم از جام تکون بخورُم، واز نیای بالای سرُم دو دستی خودته بزنی که آی بی شوهر رفتُم! از ما گفتن بود.» خندهاش گیریفت و ورخاست آمد کنارم نشست و مچ دستمه گیریفت. یَگ لحظه فکر کردُم احساساتش به قلقل درآمده، همیجور مچ دستُم تو دستش به ساعت نگاه کرد و گفت: «هیچیت نیست، فقط اگه اون گوشی لعنتی رو بذاری کنار که سرت دائم توش نباشه، کمتر هم غذا بخوری و چهار قدم هم پیاده راه بری، از منم سالمتری!» نه که مو چاق باشُم ها، یَگ خورده استُقون بندیم درشته فقط. گفتُم: «اویَم به چشم، حالا که ورخاستن بیزحمت آب همو طالبیهای تو یخچال ره بگیرن و بیارن که بخورِم تا جون بگیرُم.» رفت نشست و گفت: «پاشو خودت آبشون رو بگیر تا یه تکونی هم بخوری، توشون شکر هم نریزی ها. از فردا هم دیگه ماشین رو میذاری خونه و پیاده میری سر کار تا دوباره شنگول مثل چغوک بشی به قول خودت!» اِنا حالا خوب رفت! همی ره مخواستم؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 44
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 25
سوز
نویسنده : فرشته خدابخشی
در محیط جانسوز
ذره ذره ذوب می شود
قلب های دل سوز
چون جویباران جاری می شود
از دو دیده
اشک خانمان سوز
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 25
قرار مدار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرونده های مجهول
تعداد بازدید : 44
وکیلی که مدعی است در زمان سفر کرده است
نویسنده : میترا تاتاری |مترجم
از سال ۲۰۰۴ وکیلی در سیاتل به نام «اندرو» ادعا می کند که از ۷ تا ۱۲ سالگی در پروژه سری دولت آمریکا به نام «اسب بالدار افسانه ای» شرکت کرده است. پروژه ای که زیر نظر سازمان پروژه های تحقیقاتی پیشرفته وزارت دفاع بر پدیده های دورنوردی [مفهومی است که به جابهجایی ماده در فضای غیرمادی اشاره میکند، به عبارت بهتر انتقال یک ماده بدون عبور از فضای فیزیکی از یک نقطه به نقطه دیگر است] و همچنین سفر در زمان، آزمایش ها و تحقیقاتی را انجام می داده است. اندرو باسیاگو به نشریه هافینگتون پست می گوید: «آنها کودکان و همچنین بزرگ سالان را تمرین می داده اند تا از تاثیرات فیزیکی و روانی که سفر در زمان بر آن ها می گذارد آگاه شوند، همچنین کودکان این برتری را نسبت به بزرگ سالان داشتند که راحت تر بر کشش و فشار حاصل از سفر بین گذشته و آینده فائق آیند.» باسیاگو مدعی است که هشت فناوری متفاوت سفر در زمان را در آن دوران تجربه کرده است. وی می گوید فناوری که از طریق آن در زمان سفر می کرده اند، بر پایه مقالات علمی و تکنیکی است که دولت آمریکا در منزل نیکلا تسلا بعد از مرگش در ۱۹۴۳در نیویورک پیدا کرد؛ دستگاهی متشکل از دو میله خاکستری بیضوی به طول حدود ۲٫۵ متر و به فاصله ۳ متر جدا از یکدیگر، و در بین آن یک پرده با نوعی نور سوسوزننده که به گفته تسلا «انرژی تابان» را منتشر می کرد. باسیاگو مدعی است که در ۱۹۷۲ از طریق نوعی اتاق پلاسمایی واقع در هانوفر شرقی در نیوجرسی به گذشته رفته است و تصویرش در عکس آبراهام لینکلن در گتیسبورگ در ۱۸۶۳ دیده می شود.
«من لباس پیشاهنگان شیپورزنی آن دوران را پوشیده ام و در محوطه سخنرانی گتیسبورگ خیلی جلب توجه کردم. کفش های مردان خیابانی بزرگ تر از سایزم را پوشیدم، محوطه دایس را ترک کردم و حدود ۱۰۰ قدم دور شدم، جایی در گیتسبورگ که از من عکس گرفته شد.» (پسر بچه سمت چپ در عکس) به علاوه وی 6-5 بار در شب قتل لینکلن به سالن تئاتر فورد رفت، اگرچه شاهد قتل لینکلن نبود، ولی می گوید وقتی در سالن تئاتر بود صدای شلیک و همچنین صدای هیاهوی بعد از قتل را شنیده است.
طبق صحبت های باسیاگو نوعی فناوری هولوگرافیکی به آنان اجازه می داد تا هم به گونه ای مجازی و هم فیزیکی به زمان حال برگردند. «اگر برای ۱۵ دقیقه یا کمتر در هولوگرام قرار می گرفتیم، هولوگرام فرو می پاشید و بعد از ۶۰ ثانیه ایستادن در میدان ذرات فوق باردار، به زمان حال بر می گشتیم.»
تمام این موضوع اگر درست باشد، بسیار خارق العاده است.
اما متخصصانی مانند سرهنگ بازنشسته ارتش «جان الکساندر» ، مدیر پیشین دفتر مفاهیم سیستم های پیشرفته تحت فرماندهی آزمایشگاه ارتش آمریکا، با شک به این موضوع می نگرد. وی به هافینگتون پست می گوید: «اگر این شدنی بود، حتی اگر شخصی فقط یک ثانیه می توانست به آینده برود، ما اکنون جهان را در تصاحب خود داشتیم.» باسیاگو مدعی است که حدود ۱۰۰ نفر روی این پروژه کار کرده بودند، اما الکساندر می گوید شک دارد این تعداد زیاد رازی را برای بیشتر از ۴۰ دقیقه نگه دارند، چه برسد به ۴۰ سال.
منبع: هافینگتون پست
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 40
دید بهلول
روزی بهلول در قصر پادشاه کنار پنجره نشسته بود و بیرون را می نگریست. پادشاه پرسید: «آن بیرون چه می بینی؟» بهلول گفت: «دیوانگان انبوه که در رفت و آمدند و خود نمی دانند چه می کنند و عجیب این است که اگر آن سوی پنجره بودم و داخل قصر را تماشا می کردم، باز هم جز این نمی دیدم!»
برگرفته از «حکایت های بهلول دانا»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 36
سرنوشت
بی خیال سرنوشت شدن یکجور شجاعته؛ گفتن این که ما سرنوشت خودمونرو میسازیم، یکجور دیوونگیه! ولی اگه سرنوشترو قبول نداشته باشی، زندگیت تبدیل میشه به یک عالمه فرصت که از دست دادیشون... اون وقت توی حسرت چیزهایی که نداشتی و میتونستی داشته باشی، زمان حال رو ضایع میکنی.
برگرفته از «یک مرد»
اثر اوریانا فالاچی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ریشه ضرب المثل
تعداد بازدید : 36
ماست و دروازه
چنان که می دانیم شیر گرم را مایه می زنند و در شرایط و حرارت مناسبی قرار می دهند تا به تدریج ببندد و به صورت ماست دربیاید. به همین خاطر ماست درست کردن را در اصطلاح عموم ماست بندی می گویند. در بزرگ شهر یا قریه یا قلعه را در گذشته دروازه می گفتند که هر در نگهبانانی داشت که از آن حراست می کرد و در را به روی غریبه باز نمی کردند. با این توضیح مختصر به طوری که ملاحظه می شود، ماست را می بندند دروازه را هم می بندند ولی این بستن کجا و آن بستن کجا. به همین دلیل اصطلاح ماست و دروازه صورت ضرب المثل پیدا کرده است و در مواردی که جنبه تناقض داشته باشد مورد استفاده و استناد قرار می گیرد.
برگرفته از کتاب «ریشه های تاریخی امثال و حکم» گردآوری مهدی پرتوی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 34
چه وقت قلب مومن آب می شود؟
مرحوم آیت ا... مجتهدی تهرانی فرموده اند:
«زمانی که انسان گناه را می بیند و قدرت این که این وضعیت را تغییر بدهد و جلوی آن گناه را بگیرد ندارد، روایت است که قلب مؤمن آب می شود. چنین دنیایی برای مؤمن زندان است. »
برگرفته از «رهنمودهای اخلاقی»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 24
حدیث روز
امام سجاد(ع): حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس دیگری را حمل نمی کند و از میوه دلش به تو داد که هیچ کس به دیگری نمی دهد.
الامالی
ذکر روز پنج شنبه
صد مرتبه «لا اله الا ا... الملک الحق المبین»
ذکر روز جمعه
صد مرتبه «اللهم صل علی محمد
و آل محمد»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 34
فتو شعر انتظار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با خانمان
تعداد بازدید : 41
اسراف خواستگار
نویسنده : زهرا فرنیا |طنزپرداز
امکان نداره که شما یه سریال ایرانی ببینین و یه جاش به جلسه خواستگاری ختم یا اشاره نشه. یعنی اگه اشاره نشه احتمالا سریال ایرانی اصیل نبوده. سازندگان این سریالها فکر نمیکنن شاید بعضی ها همچین موقعیتی نداشته باشن؟ خیلی شده به سریالها تذکر بدن که از رواج سبک زندگی تجملاتی یا نشون دادن زندگی ثروتمندها و این خونههای بزرگ با آشپزخونههای درندشت، حیاط بزرگ و خونه دوبلکس (که هروقت شخصیت داستان قهر میکنه، از طریق پلهها میره تو اتاقش) جلوگیری کنید. اما چرا یکی نمیره بگه از رواج زندگی خواستگاری و خواستگار داشتن بیرویه دخترها توی سریالها، جلوگیری کنید؟
توی فیلمها این جوریه که دختر یه همکلاسی یا همکار داره که خواستگار جدیش محسوب میشه. ولی پدر دختر به خواستگارش گفته: «تا خونه و ماشین جور نکردی، نمیتونی اسم دختر من رو بیاری» (اسراف خواستگار) قضیه به همینجا ختم نمیشه. دختر موازی با خواستگار مربوطه، یه خواستگار همممههه چی تموم هم داره که معطل دختره نشسته تا خواستگارش رو رد کنه و بیاد اینو بگیره. از قضا بابای دختر هم به وصلت با این خونواده راضیتره. پیداست از اون دامادها میشه که اگه ازدواج بکنن، توی قسمتهای بعد لپ دامادش رو میکشه و «داماد گلم» صداش میزنه. اما دختره نمیخوادش (اسراف بیش از حد خواستگار).
اون وقت من دختر ایرانی یه گوشه این وطن نشستم و همینطور که نون ماستم رو می خورم و سراغ سریالهای ماهواره نرفتم و سریالهای آموزنده داخلی رو میبینم، فکر میکنم چرا برای من خواستگار نمیاد؟ دوتا دوتا هم نه ها! همون یکیای که دختر اون سریاله ردش کرده؟ بعد میرم توی فکر که یعنی من برام خواستگار بیاد... حالا من چی بپوشم؟ بعد دوباره میرم توی سریالهایی که دیدم و میبینم دختر نقش اول داستان، همون لباسی رو که دو دقیقه قبل توی خونه پوشیده بود جلوی خواستگارش پوشیده. حتما این کار رو کرده که جلوی خواستگارش راحت باشه. اما به خودم نگاه میکنم و پیژامه خالخالی و پیرهن خرگوشی تو خونگیم رو میبینم میفهمم قضیه راحتی جلوی خواستگار منتفیه، بحث آبرو وسطه. به خاطر همین میرم سر کمدم که برای بروز هر خواستگار احتمالی آماده باشم.
متاسفانه این جا هم با دو دست مانتوی مشکی بلند و گشاد که باهاش فقط میشه دانشگاه و مراسم ختم رفت مواجه میشم از خودم میپرسم: «راستی زهرا! چطور لباس نداری؟» یادم میافته که تا همین چندسال پیش توی محدوده سن ازدواج نبودم که مامانم بخواد برای پوششم انرژی بذاره، هرچی انرژی بوده روی خواهرم گذاشته که موفق به شوهردادنش هم شد. حالا باید برم سر کمد خواهرم و ببینم چطور اون شوهر کرده؟ که این جا هم شکست میخورم چون خواهرم دو سایز از من بزرگ تره.
ببینین با سریالهاتون چه جوری ما رو مچل خودتون کردین؟! آقا خواستگار نمیخوایم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 24
ما و شما
* ممنون از پرونده خوب تون درباره پاییزگردی. هرچند وسع مون نمیرسه بریم این جاها ولی از قدیم گفتن وصف العیش، نصف العیش!
* ستاره بخت من، چراغ هواپیما بود...
مسعود مجنونپور
* آقکمال؛ چرا تهِ خیار تلخ است؟!
آق کمال: بری که قدر بقیه شه بدنِن. به قول معروف: یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه!
* با تشکر فراوان برای مطالب بسیار خوب و جذاب تون در زندگیسلام، مطلب دریاچه وان، خیلی تکراری داشت، انگار از دو سایت مختلف کپی پیست شده بود! ع.ف.م
ماوشما: مطالبی که با عنوان گردشگری در صفحه سلامت منتشر می شود، تولید تحریریه زندگی سلام نیست و مربوط به واحد آگهی هاست.
* همسرعزیزم آذر جان، به دنیا آمدنت که تولد همه خوبی هاست رو تبریک می گم. مرسی که هستی. محمدجواد
* لطفا زندگی سلام رو مثل قبل چاپ کنید. اصلا تغییر خوبی نبود.
ما و شما: همون طور که بارها توضیح دادیم این تغییر بنا به دلایل زیادی بوده و متاسفانه دست ما به تنهایی نیست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه این کیه
تعداد بازدید : 32
چهره سیاسی و علمی و...!
سلام. بعد از یه وقفه کوتاه خوشحالیم دوباره در خدمت تون هستیم. این بار یک چهره جنجالی رو انتخاب کردیم که کافیه یه ذره اهل اخبار باشین تا بشناسینش. عکس و کاریکاتوری هم که این جا میبینید، آقای امیرمحمد قویدل از زاهدان، برنده مسابقه قبل هستن که دوباره بهشون تبریک می گیم.
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور به هم ریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا شنبه شب برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو دوشنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و به عنوان جایزه، کاریکاتور برنده رو پنج شنبه هفته بعد همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 77
دور دنیا
ایمنی در مقابل قوی ترین سم دنیا
آدیتی سنترال- مجله علمی «روان پزشکی دارویی» در هند به تازگی گزارشی عجیب و باورنکردنی از یک مرد بومی هندی منتشر کرده که قوانین طبیعت را زیر سوال برده است. این مرد ادعا می کند که ماه هاست مارهای کبری زبان او را نیش می زنند اما سم کشنده این جانور هیچ اثری روی او نداشته است. سم کبری یکی از کشنده ترین و قوی ترین سم های دنیاست. تزریق این سم در یک لیوان نوشیدنی برای کشتن 20 انسان و یک فیل کافی است اما طبق تحقیقات این مجله ادعای این مرد درست است و پزشکان از حل این معمای عجیب بازمانده اند.
تلفن متحرک
تاکسل- وقتی شما تلفنی دارید که حرکت می کند، چه احتیاجی به ماشین است؟ هنرمند فرانسوی به تازگی نوعی باجه تلفن عمومی طراحی کرده است که چرخ دارد و حرکت می کند. «بنتیتو بوفالینو» می گوید باجه های تلفن عمومی نوستالژیک هستند و چه بهتر که آن ها با تلفن کننده حرکت کنند و هر جا که او خواست متوقف شوند!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 48
تاپخند
بچهها سال به سال کوچولوتر میشن... الان یک سرویس مدرسه اومد بچهها را پیاده کرد، یک دونه هم از داشبورد درآورد گذاشت رو زمین!
قانون پایستگی الویه: الویه تمام نمی شود، از وعده ای به وعده دیگر منتقل می شود!
بعضی از فروشگاه ها یه جوری رو جنس هاشون به دلار قیمت گذاشتن که یه لحظه فکر کردم خارجی ام و به دلار حقوق می گیرم!
اگه سلفی گرفتن اختلال روانیه که باید تو لوکیشن بزنم «دارالمجانین»!
من دقت کردم هر موقع که ناهار نمی خوری یا غذای خوبی نخوردی، همسایه بغلی قرمه سبزی گذاشته بوش تو کل اتاق و خونه و ساختمون می پیچه!
فاصله مطمئنه فقط واسه رانندگی نیست، تو زندگی در مورد آدم ها بیشتر کارایی داره!
دهه شصت این جوری بود که صبح می زدی اخبار ببینی کوپن چی اعلام شده، بعدش دیگه می رفتی تو صف. الان آدم نمی دونه چیکار کنه!
متاسفانه سعیدمون با این که اسپانیایی بلده در لیست برترینهای فیفا جایی نداشت و بازم حقمون رو خوردن!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.