حضرت صاحب الزمان(عج): بر هیچ کس روا نیست که بدون اجازه دیگری در مال او تصرف کند.
وسائل الشیعه
ذکر روز دوشنبه
صد مرتبه «یا قاضی الحاجات»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم حاج آقای دولابی در اهمیت قناعت گفتهاند:«قناعت صفتی است که قابل تعریف نیست. قناعت نه به داشتن است و نه به نداشتن. هرکسی که قناعت داشته باشد عزیز است و هرکسی قناعت نداشته باشد اگر همه چیز هم داشته باشد، حاضر است خود را ذلیلانه به هر آب و آتشی بزند.»
تارنمای سمت خدا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عقابی تیزچنگ از آسمان فرود آمد برای بردن گوسپندی. شیرجه ای زد و با چنگال تیزش آن بینوا را به آسمان برد. کلاغی شاهد این ماجرا بود. همان دم مصمم شد بر دزدیدن گوسپندی دیگر. گوسپندی زیبا و فربه انتخاب کرد. فکر می کرد مانند پنیر سبک است آن گوسپند. چون از آسمان برای ربودن او پرید، پشم درهم و برهم بره در چنگال خرد آن کلاغ بینوا گیر کرد. تلاش بیشتر، گیر کردن بیشتر چنگال کلاغ. چوپان گریبان کلاغ را گرفت و انداختش در قفس و شد بازیچه کودکان چوپان.
نویسنده: ژان دو لافونتن
مترجم: ملیحه صمدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* کسی بهتر از درسش استفاده می کند که آن را تکرار می کند، نه آن که آن را حفظ می کند. مونتن
* ممکن است شخصی که دایم سوال می کند ابله به نظر برسد ولی کسی که هرگز سوال نمی کند در تمام عمر ابله باقی می ماند.
لویی پاولز
* در انتخاب دوست می توان دقت کرد ولی دشمن را به خوبی نمی توان تشخیص داد. اسکار وایلد
* خوشبختی یگانه چیزی است که می توانیم بی آن که خود داشته باشیم دیگران را از آن برخوردار سازیم. کارمن سیلوا
برگرفته از کتاب «رهنمون»
تالیف غلامحسین ذوالفقاری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شب، آرامش و سکوت
من و ستاره ها
به خلوت بارانی ام،آرام و ابری
به امواج نسیم یادها
در فراسوی افق
به چشمک خانه ها
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اگر شما یک ماشین خودکار لبخند هستید، وقتی نتوانید لبخند بزنید از نظر دیگران یک موقعیت پیچیده بهوجود آمدهاست. کافی است خسته باشید، سرتان درد کند یا اصلاً چیزی برای خندیدن وجود نداشتهباشد. شک نکنید که دور و بریهایتان احساس ترس و عدم امنیت میکنند. من یکی از همین آدمها هستم. برای اطرافیانم درک این که گاهی سنسور لبخندم خراب میشود، میسوزد، تحریم میشود و بنجل چینیاش می آید یا این که احتکار میشود تا گران تر به دستم برسد، قابل درک نیست. برای همین همه دنیا من را با آن لبخند کشیده مجسم میکنند و نخندیدن من از نظرشان، فقط یک دلیل دارد، دارم میمیرم. البته از نظر خودم دلایل قاطعی برای نخندیدن وجود دارد که چندتا از آن ها را با ذکر مثال برایتان مینویسم.
اول این که بلد نیستم بدون مرغ، گوشت، سیبزمینی و برنج غذا بپزم. شاید اگر قوت غالبمان ترب ژاپنی بود، در هر وضعیتی میتوانستم لبخند بزنم، مثل هانیکو یا اوشین. بالاخره هیچ آدمی ترب احتکار نمیکند به امید این که قیمتش بالا برود. دوم این که نصایحم درباره سخت نگرفتن بچهداری ته کشیده است. در برابر آن مادری که قرار است به بچه سه ماهه پلو و قورمهسبزی بدهد و بعد به سبک تیپیکال مادران دهه ۳۰، کهنه بچه را بشوید، یخ حوض بشکند و از پینه دست از درد به خودش بپیچد، دستهایم را به علامت تسلیم بالا میبرم و حتی دو تا جوک هم بلد نیستم که در این موقعیتهای ترسناک، کار آدم را راه بیندازد. سوم این که صاحبخانه یک فرمول جدید کشف کرده، در این فرمول خانهای که ۳۰ میلیون رهن و ۴۰۰ تومان اجارهاش بوده، حالا به ۶۰ میلیون رهن و یک میلیون و دویست تومان اجاره رسیدهاست. چهارم این که برای خرید یک بسته قرص برای گلاب به رویتان اجابت مزاج، باید کل شهر را بگردید، با این اوضاع فشار از بالا و پیدا نکردن قرص، آیا حالی به آدم میماند؟ اصلاً لبخندی به لب آدم مینشیند؟
در این شرایط همین که لبخند نمیزنم ولی زنده ام باید خدا را شکر کنید. البته لبخند من شاید دغدغه اصلی شما نباشد، این را برای آن مخاطب خاصی نوشتم که سه روز است همین را بهانه کرده، از خانه متواری شده و تاکنون مراجعت نکرده است. میخواستم از همین تریبون بگویم: «لعنتی دیگر به خانه مراجعت نکن، برو همان جایی که تا الان بودی. خوبه نفرستادمت پی زائو. بخوره تو سرت اون قرص خریدنت.» بعد هم تا ابد در همین نقش جدید فرو میروم، آن قدر که گندش در بیاید و کلیشه بشود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه شماره 92، خانم «سارا بهرامی» بازیگر جوان کشورمون که این روزها فیلم های «هزارپا» و «دارکوب» از ایشون رو روی پرده داریم و سریال «ساخت ایران2» هم در شبکه نمایش خانگی پخش میشه. فکر می کردیم افراد بیشتری بتونن نام ایشون رو حدس بزنن ولی گویا هنوز با چهره شون خیلی آشنا نیستین! چند نفری هم نام خانم پانته آ بهرام رو فرستاده بودن که فکر می کنیم منظورشون خانم بهرامی بوده، خوب شد باز اسم بهرام رادان رو نفرستادین!
برنده این هفته آقای عبدا... مزینانی، 37 ساله از سبزوار هستن. ایشون که کارمند بانکن و از مخاطبان دایمی زندگی سلام هستن، به گفته خودشون تقریبا هر هفته تو مسابقه ما شرکت کردن که این بار اسمشون توی قرعه کشی در اومده. بهشون تبریک می گیم و به امید خدا با مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتورشون رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ناامیدی؟ امید؛ مادرزن
قفل هستی؟ کلید؛ مادرزن
غیرِ ترشی درونِ یخچالش
هست کشمش، شوید، مادرزن
بچهداری، غذاپزی، حامی
هست خیلی مفید مادرزن
کارتِ! خود را به دست تو بدهد
وَ نخواهد رسید! مادرزن
حامله گر شود عیال شما
می کند هی خرید مادرزن
کم اثر چون چنار؛ خواهرزن!
پرثمر مثلِ بید! مادرزن
ضعف های زنت اگر جِرمند
هست همچون اسید! مادرزن
وقت دیزی همیشه خواهدکرد
نانتان را تلید! مادرزن
می نویسد علایقت را هی
داخلِ سررسید مادرزن
معنیِ مهربان، صمیمی، دوست
در کتاب «عمید» مادرزن
آن قدَر هست بی نظیر؛ ای کاش
هی بگردد جدید! مادرزن
گوش ها را گرفته بودند و
غصه ام را شنید مادرِ خودم...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آدیتی سنترال- بیشتر مردم دنیا هرگز حتی در ازای دریافت پول، حاضر نیستند یک عقرب سمی را لمس کنند اما در دهکده ای در هند، مردم این موجودات سمی را روی صورت و حتی در دهان خود می گذارند و این را بخشی از یک مراسم سنتی می دانند. هر ساله در دهکده «نگاپانجامی»، بیشتر هندوها دور هم جمع می شوند و بعد از مراسم دعا به دنبال عقرب های سمی می روند تا آن ها را در دستشان بگیرند و بازی کنند. آن ها عقیده دارند که عقرب ها از آن ها حفاظت می کنند و به طرز باور نکردنی هیچ مرگ و میری به علت نیش عقرب در این منطقه تاکنون رخ نداده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بچه که بودیم، یک سری همسن و سال داشتیم که پایتخت همه کشورها رو حفظ بودن، اونا الان کجان؟!
اونایی که کیبورد فارسی دارن ولی فینگلیش می نویسن همونایی هستن که املاشون ضعیفه و می خوان ضایع نشن!
ساعت خواب افراد موفق رو نگاه کردم دیدم همه شون 5-4 ساعت می خوابن. نمی فهمم کجای کار می لنگه، من تلاشم خیلی بیشتره،8-7 ساعت می خوابم!
همه چی با گفت و گو حل میشه به جز بیدار شدن سر صبح!
هنوز هم صبحهای شهریور ماه که از خواب بیدار میشم، استرس نزدیک شدن به اول مهر تمام وجودم رو میگیره!
پرایدهاتون رو از پارکینگ بیارید بیرون که اگه زلزله شدیدتری اومد به اون ماشین گرون قیمت آسیبی وارد نشه!
جدی من یادم نمیاد در طول دوران تحصیل پاک کنی رو تموم کرده باشم، همه شون گم می شدن. فکر کنم همه شبونه فرار می کردن و الان تو دهکده زیر زمینی شون دارن زندگی می کنن!
یک جوری شده میری یه سوپرمارکت یا میوه فروشی وقتی برمی گردی باید زندگیت رو دوباره از صفر شروع کنی!
پوشک بچه شده ۹۰ هزار تومن، ۱۵ سال قبل قیمت سکه طلا همین حدود بود!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گتی ایمیج| بازی بچه ها، جزایر پلی نزی در اقیانوس آرام
ای پی اِی| رنگ کردن کف پای یک خرس در پروژه ثبت، پیگیری و محافظت از خرس ها، ویتنام
فرانس پرس| کلاغ های دست آموز که ته سیگارها را از کف خیابان و پارک جمع می کنند، فرانسه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت
بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به تازگی و پس از پستی از امیرمهدی ژوله (طنزپرداز و فیلم نامهنویس) در صفحه اینستاگرامش درباره سانسورهایی که از جانب تلویزیون به فیلم سازان و برنامهسازان ابلاغ میشود، چند نفر از اهالی سینما و تلویزیون خاطرات بامزه خود را در این زمینه نوشتهاند. از دیده نشدن دندانهای فلان بازیگر و چسب زدن به گوشهای بهمان بازیگر، تا حتی صحنه بیرون آمدن چند گاومیش از آب در یک مستند! به عنوان کسی که تجربه کار با رادیو و تلویزیون را دارد، تا حالا با خواستههای غیرمعقولی در این زمینه روبهرو نشدهام، ممنوعیت شوخی با روابط جاری و باجناق و مادرشوهر و پدرزن و استفاده از لهجه برای بدمنها و این جور چیزها بوده و بس. برای همین تصمیم گرفتیم چند مورد سانسور جدید از خودمان ابداع کنیم تا بتوانیم به دوستان سانسورچی یادآوری و بعدا به عنوان خاطره در محافل هنری و صفحههای مجازی منتشر کنیم. البته این موارد خیلی هم دور از ذهن نیست و بعید نیست در گوشهای از دنیا یا همین بغل گوش خودمان، قبلا یا در آینده به تهیهکنندگان و نویسندگان ابلاغ شده یا بشود!
در تبلیغات، نباید زن به شوهرش غر بزند. مثلا بگوید «وای... باز این مایع ظرفشویی که بوی تخممرغ رو از ظرفها میبره و بلورجات رو برق میندازه و یک قطرهاش برای شستن ظرفهای یک مهمونی بلهبرون کافیه و باعث شادابی پوست دست هم میشه، تموم شد...»، «حمید... چرا ربها رو ریختی تو سسهای مایونز؟ هم ربها رو حیف کردی و هم سسها رو!» یا «هیچی تو خونه نداریم، پاشو بریم فروشگاه فلان خرید، هر شب یک دستگاه تخممرغ آبپزکن جایزه میده.» و... چون این طرز صحبت کردن بدآموزی داشته و از آن گذشته، در این شرایط اقتصادی باعث فشار مضاعف به شوهران میشود!
در سریالها نباید دانشجویان دختر و پسر در یک کلاس باشند. زیرا به تجربه ثابت شده که این اتفاق عواقب ناخوشایندی داشته و ممکن است منجر به پرتاب شدن دانشجویان پسر از پنجره و شکستگی دست و پا و سرشان شود! همچنین استادان باید تا حد امکان به دانشجویان نمره داده تا زودتر از دانشگاه فارغالتحصیل شوند و بروند سر خانه و زندگی و کار و کاسبی خودشان و در جامعه یللی تللی نکنند که باعث گمراهی و گرایششان به سمت خلاف میشود! کارفرمایان هم موظف اند تمامی جوانان جویای کار را فورا و با بهترین شرایط استخدام کنند تا آن جوانان بتوانند با دختر مورد نظر مادرشان زودتر ازدواج کرده و تشکیل خانواده بدهند (مناسب برای فیلم های تخیلی)!
در فیلمها هم برای نشان دادن باردار شدن زنان، نیازی به بالش و متکا نیست، کافی است خانمها چند بار در صحنههای مختلف عُقهای عمیق زده و دستشان را جلوی دهانشان بگیرند و فوری به سمت توالت بدوند. بینندهها خودشان کارکشته هستند و میفهمند چه خبر است!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هفته گذشته خبری منتشر شد که دانشمندان جهان را در بهت و شگفتی بزرگی فرو برد. به گفته نشریه پزشکی «داکتر ارنست اند فمیلی» در یکی از شهرهای ایالت کانوا، کودکی به دنیا آمده است که تمام بدنش از کامواست. به گفته پزشک بیمارستان که نخواست نامش فاش شود، این کودک در سلامت کامل به سر می برد ولی فقط کمی گرمش است که به زودی با فرارسیدن فصل سرد سال این مشکلش نیز برطرف خواهد شد. بنا به گزارش نشریه مذکور، پدر این کودک در کار پشم چینی گوسفندان و مادرش نیز بافنده بسیار ماهری است که ممکن است همین موارد باعث تولد این کودک عجیب الخلقه شده باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* لطفا ستون خاطره بازی رو فعال کنید. در کیفت بازه، بابات تیراندازه!
* کاش به جای شوخی با بزرگانی مثل مرحوم اخوان ثالث در «از اون لحاظ»؛ یکی از اشعار ایشان را چاپ می کردید (البته می دانم مطلب طنز بود.)
ما و شما: فتوشعر یک شنبه از اشعار این شاعر بزرگ بود.
* همسر عزیزم، 12شهریور سالروز ازدواج مون رو بهت تبریک میگم. ان شاء ا... تا آخر عمر همین طور عاشقانه زندگی کنیم. دوست دارم. همسرت مجید
* بابت خاطره بازی خیلی ممنونم. زمان قدیم ما می گفتیم آدامس، بپر تو آمبولانس، نبات نبات، هونا بابات، دوچرخه سبیل بابات بچرخه، ای یادش بخیر.
الهه، تربت حیدریه
* از من گذشت... آن قدر آرام و بی صدا که هیچ وجدانی بیدار نشد...
مسعود مجنونپور
* من هم به نویسندگی علاقه دارم. این پاتوق های نویسندگی کجا و در چه مکان هایی برگزار می شود؟ با تشکر
* آق کمال؛ چرا در تقویم روز کمال وجود ندارد؟!
آق کمال: بری که مسئولان کوتاهی مکنن، عوضش شما متنن هر پنج شنبه ره به عنوان ای روز در نظر بگیرن و برام کادو بفرستن!
* مطلب طنز آقای کاردار بسیار به جا و حرف دل مردم است. منتهاچیزی که قابل باور نیست با این مدل نوشتن و این طنز تند و تیز، چطور ایشان آزادنند؟ پارتی شان خیلی گنده است؟!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.