امام جواد(ع): اعتماد به خداوند متعال، بهای هر چیز گرانی است و نردبان رسیدن به هر بلندایی.
بحار الانوار
ذکر روز سه شنبه
صد مرتبه «یا ارحم الراحمین»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجتالاسلام قرائتی درباره اهمیت خشوع و چگونگی رسیدن به آن گفتهاند:
«خداوند متعال در آیه 45 سوره بقره میفرماید: «از صبر و نماز کمک بجویید و آن بسی سنگین است، مگر برای خشوع پیشگان.» نماز برای کسانی که خشوع ندارند، دشوار است. خشوع یعنی نهایت خاکساری در برابر عظمت خداوند. حال چطور خشوع پیدا کنیم؟ راههای خشوع در قرآن زیاد است که یکی از آنها توجه داشتن به نعمتهای الهی است که با یادآوری آنها دل انسان نرم خواهد شد.»
تارنمای سمت خدا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فرزان تماس گرفت و گفت: «یه ادیتور سراغ نداری؟» گفتم: «چرا سراغ دارم، ولی طرف ویراستاره!» فرزان بعد از سکوتی جواب داد: «حالا فرقی نداره، فقط هرچه زودتر معرفیش کن.» گفتم: «یعنی برات مهم نیست که چه واژه ای به کار می بری؟» پاسخ داد: «تو اگه کتاب من رو ببینی چی می گی؟ چون از این کلمه ها زیاد داره!» گفتم: «پس به این شرط یه ویراستار خوب بهت معرفی می کنم که واژه های بیگانه کتابت رو کم کنی!» گفت: «باشه، قبول!»
گاهی دوست داشتن، سخت گرفتن است. اگر فرزان با من تماس نمی گرفت شاید بیشتر مخاطبان او ندانسته کار او را تقلید می کردند. بنابراین گاهی لازم است به خودمان و دوستان مان از سر دلسوزی در پاسداشت زبان فارسی اندکی سخت بگیریم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این که بگیم آدم هرچی پولدار و خوش صحبت تر، با اعتماد به نفس بالاتر بیراه نگفتیم. مثلا شما دقت کنید تو جمع دوستان هستید و یکی پیشنهاد میده بریم ناهار فلان رستوران که اتفاقا گرون قیمته، دنگی دونگی!
حالا اگه شما حداقل صدهزار تومن پول اضافه بر سازمان داشته باشی که دیگه نه غم داری نه غصه، بذار وقتش برسه. ولی از بد روزگار گیرم یه پاپاسی پول سیاه نداشته باشی، اون وقته که رنگ عوض می کنی، گوشات داغ میشه، ضربان قلبت میره بالا و بالاخره استرس شدید می گیردت. حالا اگه با دوستات رو دربایستی هم داشته باشی دیگه قوز بالا قوز! اون جاست که میگی بچه ها جون شما من که اصلا گشنه ام نیست! یا نقش بازی می کنی و سریع از مخمصه در میری، یا اگه دیگه هنر بازیگریت گل کنه، به آخرین خرید یکی از اون بزرگواران مثل یه جفت جوراب، یا یه پراید ناقابل گیر میدی که همه مون مهمون فلانی!
خلاصه اگه اون پول باشه، این فیلم و سیانس ها هم نیست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نردبان از سر دیوار بلند
نور را روی زمین میآرد
می روم از آن بالا تا اوج
میشکافم بعد زمان...
نوک قلههای خیال
خواهم ساخت آرزوهایم را
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چند وقت پیش من توی فروشگاه صندوقدار بودم. یه شب تلویزیون فروشگاه روشن بود، منم چهار چشمی حواسم به سریالی بود که داشت پخش می شد. تو سریال پسر و دختره سر سفره عقد بودن. تو همین موقعیت یه زن و شوهر بداخلاقی اومدن دو تا آب معدنی خریدن. منم به جایی که بگم قابل نداره، گفتم تبریک میگم، مبارک باشه. نگم که دیگه چی پیش اومد بعدش!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امروز تصمیم گرفتیم با مرور اخبار برخی خبرگزاریها و صفحات پرطرفدار مجازی که منتشر میشوند، سعی کنیم اخبار و تحلیلهای جذابی را در اختیار شما بگذاریم. پس موهایتان را سفت نگه دارید که از تعجب دچار ریزش بیاختیار نشود.
خب خبرگزاری اول را باز کنیم؛ تیتر اول این است: «آیا میدانستید محمدعلی کشاورز تنها زندگی میکند؟» نه حقیقتا نمیدانستیم و الان که فهمیدیم داریم به دنیای بیوفا لعنت میفرستیم. ما تصورمان تا الان این بود که بالاخره آقای کشاورز موفق شده بر دیو لجبازی عروسش «آذر» غلبه و همه را دور خودش جمع کند، اما لعنت بر این روزگار بیوفا که این چنین بیرحم است.
خبر اول که غمگینمان کرد و نتوانست پاسخ درخوری به دغدغههای ما بدهد، پس میرویم سراغ خبر بعدی که اتفاقا بسیار اساسی و مهم است: «ارسلان قاسمی دیگر به مدرسه نمیرود». وای پسر چطور ما سنگینی این خبر را تحمل کنیم. امیدواریم ارسلان قاسمی از «حسنی» کمی یاد بگیرد که یک زمانی مدرسه نمیرفت اما اگر اخبارش را دنبال کنید حالا برای خودش کسی شده و چشم برزخی درآورده است. البته اصل خبر را که باز میکنیم درباره یک استوری این بازیگر است که ضمن خاطرهبازی با مدرسهاش اشاره کرده دیگر مدرسه نمیرود.
میرویم سراغ خبرگزاری بعدی و با تیتر «موهای مردان هم سانسور میشود» مواجه میشویم که اشاره دارد به اتفاق چند روز پیش. در یکی از برنامههای شبکه دو سیما موهای مهمان برنامه که بلند بود و از پشت بسته بود را به زور چپانده بودند توی پیراهنش. البته همین که مثل مربی تایلند روسری سر او نکردند جای شکرش باقی است. الان فقط این فردوسیپور است که با خودش میگوید: «پس چرا به فکر ما نرسیده بود با پویول همین کار رو بکنیم؟» در همین هفته هم بود که ژوله از نویسندگان تلویزیون، خاطراتی از سانسور در تلویزیون درباره خانمها گفته بود. میبینیم که سانسور از حجم گوش خانمها به حجم موی آقایان رسیده است.
اما تیتر بعدی این است: «خیلی موذی هستید» ما اول به خودمان میگیریم و فکر میکنیم مگر ما چه موذیگری کردهایم؟ که در ادامه با خواندن خبر متوجه میشویم این را بهنوش بختیاری درباره هادی کاظمی و سمانه پاکدل گفته که به تازگی با هم ازدواج کردهاند و کلیپی هم بیرون دادهاند که واقعا مرزهای شوآف را درنوردیده است. واقعا جا دارد ما هم تیتر بزنیم: «خیلی لوسید!»
پس از مرور کردن این صفحات متوجه شدیم که خیلی از مردم این روزها دغدغههای اساسی دارند و در مقابل این صفحات هم به این دغدغهها پاسخ مناسبی میدهند و جالبتر میشود که بدانید این روزها بعضی روزنامهها هم خبرهایشان را از همین صفحهها برمیدارند، که حقیقتا دیگر از پاسخ میمانیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به نام خالق شادی و خنده
به نام آخرین برگ برنده!
خداوند نشاط و شادمانی
دوای سکتههای ناگهانی!
خداوند دوبیتی و رباعی
خدای طنزهای اجتماعی
خداوندی که شادی آفریده
خدای شاعران وَرپریده!
برای چای تلخت؛ قند داده
برای دفع غم، لبخند داده
بزن لبخند بر وضع زمانه
بخور ریلکس آب هندوانه
بده با شعر من پیچی به اندام
درِم رام رام، درِم رام رام، درِم رام!
دلار و قیمتش را کُن فراموش
بکن لامپ اضافی را تو خاموش!
هواپیما گران شد؟ خنده سر کن
گران هی آب و نان شد؟ خنده سر کن
بزن لبخند بر اوضاع جیبت
به دخل اندک و خرج عجیبت
بکن هر اختلاسی را فراموش
روند دیپلماسی را فراموش
حقوقت کم شده؟ عیبی ندارد
وَ قدّت خم شده؟ عیبی ندارد
چرا در سایه غم ها نشینی؟
الهی غیر شادی را نبینی!
(ـ آقای دکتر سلام. شاعر این شعر به خاطر توهم بیش از حدش سکته کرد.
+ بهتر. معلوم بود خیلی افسرده است. بگین بیان ببرنش!)
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تاوان قول و قرارهای عاشقانه لاکچری
آدیتی سنترال- «تانگ» پسر جوان چینی که عاشق نامزدش بود و برای خوشحال کردن او حاضر به هر کاری بود، با قول خرید یک ماشین گران قیمت خودش را حسابی به دردسر انداخت. او به نامزدش قول داده بود که یک ماشین اسپرت بسیار گران قیمت برایش تهیه کند اما هزینه این ماشین بسیار بالا بود و او در نهایت نقشه عجیبی برای برآورده کردن خواسته نامزدش کشید. تانگ به همراه برادر نامزدش برای خرید ماشین 100 هزار دلاری به فروشگاه رفت اما ناگهان غیبش زد و با چاقویی که خریده بود، تمام دستانش را برید تا به همه بگوید پولی را که برای خرید ماشین آورده بود، دزدیده اند و دستانش را زخمی کرده اند. خیلی زود نقشه او لو رفت و با شکایت نامزد و برادرش دستگیر شد!
تغییرات عجیب پوست شناگر ماهر
بورد پاندا- «مارتن ون در وجدن» شناگر قهرمان هلندی به عنوان منبع الهام و امید در دنیای ورزش شناخته شده است. او وقتی فقط 19 سال داشت، دچار نوعی سرطان پیشرفته شد. پزشکان که کاملا از علاج او ناامید بودند، به او گفتند فقط چند ماه دیگر زنده است، اما مارتن با اراده پولادین با ورزش زیاد سرطان را شکست داد و در سال 2008 توانست مدال طلای المپیک را بگیرد. او به تازگی در یک جنبش خیرخواهانه، 163 کیلومتر در دریا به مدت 55 ساعت شنا کرد و توانست چهار میلیون دلار برای خیریه جمع آوری کند. عکس های تکان دهنده ای از جمع شدن پوست دست ها و پاهایش بعد از این ماراتن نفسگیر منتشر شده است.
فرشی مناسب برای عشاق کتاب
تاکس- «پالما پولسروود» هنرمند لهستانی، با استفاده از کتاب های کهنه یک کتابخانه، فرشی طراحی کرده است که گزینه مناسبی برای کسانی است که عاشق کتاب هستند. این فرش از کتاب هایی که قرار بود بازیافت شوند، ساخته شده و برای چیدمان اتاق کتابخانه بسیار مناسب است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آقا زندگانی پیچ و خم زیادی داره، همین شما که این روزها فقط جملات آلبر کامو و ژان ژاک روسو رو تو گروه هاتون فوروارد می کنین، یادتونه یه زمانی یعنی تو دهه پنجاه و شصت و تاحدودی اوایل هفتاد، چه تکیه کلام های باحالی داشتین؟ همین شما بودین که هر کی بهتون می گفت: چاقو! می گفتین برو بچه دماغو! اگه تو هوای گرم یکی می گفت: باد بزن، زودی می گفتین برو سر کوچه داد بزن!
یادتونه یه کاری کرده بودین هیچ کس جرئت نداشت چیزی بهتون بگه؛ چون با یک تکیه کلام خز جوابش رو می دادین؟ منابع تکیه کلام های روزهای بچگی به خصوص تو دهه شصت متعدد بود، بعضی هاش از رادیو و صبح جمعه اومده بود، بعضی هاش از تلویزیون و سریال هایی با محوریت شخصیت هایی مثل اوشین، هانیکو و بازرس درِک از دایره جنایی. بعضی هاش هم همین طور از ناکجاآباد افتاده بود تو دهن ملت به خصوص بچه ها. یعنی دانشمندان گرامی هر چی فسفر بسوزونن هم نمی فهمن چرا در جواب النگو می گفتیم بابات پشت بلندگو! یعنی چی رو می خواستیم با این اراجیف اثبات کنیم؟ واقعاً چه جوابی داریم به آیندگان بدیم وقتی در جواب پنیر می گفتیم برو اون گوشه بمیر؟ لوبیا فردا زود بیا که دیگه تهش بود. حتی گاهی کار به خانواده ها می کشید، مثل این گلواژه خاطره انگیز: مسخره، اسم داییت اصغره! یا پنکه، سوئیشرت بابات تنگه! البته درباره نوع البسه تو این عبارت بین اهالی فن اختلافه که ما فعلاً وارد جزئیاتش نمی شیم.
حتی مورد داشتیم طرف وقتی رفیقش بهش فحش می داد می گفت: آینه، آینه! با این هدف که فحش برگرده تو کله طرف فحش دهنده.
راستی تکیه کلام های باحال شما چی بود؟ به 2000999 پیامک بزنین یا در تلگرام به شماره 09215203915 پیام بدین و از روزهای باحال کودکی بگین، اصلاً بگین دوست دارین مثل قدیم ستون خاطره بازی رو راه اندازی کنیم یا نه؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خاویار همون خیاره که حامد همایون تلفظش می کنه!
برکت از غذاها وقتی رفت که تعداد آشپزهای توی تلویزیون بیشتر از آشپزهای توی خونهها شد!
دقیقا نمی دونم چرا رسید خرید دستگاه پز رو یک هفته تو جیبم نگه می دارم و بعد میندازم بیرون؟ ولی مطمئنم حالا حالاها قصد ترک این کار رو ندارم!
برای تعمیرکارهای موبایل جمله «باید فلش بشه» حکم همون «بیا یه نباتداغ درست کنم بخوری خوب شی» مادربزرگ ها رو داره!
کاش وقتی با کلی اضافه وزن می رفتیم روی ترازو، به جای وزن مون می نوشت «عزیزم الان وقتش نیست، بعدا صحبت می کنیم»!
اینایی که میرن سفر بیبازگشت به مریخ، فقط از ترس سوغاتی آوردنه که نمی خوان برگردن!
این نسیم های صبحگاهی شهریور رو باید بغل کرد و لذت برد ازشون، دو روز دیگه با سگ لرز صبح های زمستون باید بریم سرکار!
ورشکستگی تو فیلمهای ایرانی جزئی از زندگی پولدارهاست!
وقتی به عکس های قدیمی نگاه می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم که گذشت زمان همه چیز رو درست می کنه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رویترز| غذا دادن گردشگران به مرغ دریایی در حاشیه رودخانه تیمز
پی اِی| مجسمه هنری ساخته شده از ضایعات قایق های نجات، انگلستان
گاردین| صحنه ای از حیات وحش در پارک ملی آفریقای جنوبی که شبیه کارتون هاست!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جان پرور است قصه ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او راه میدهند
می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تصمیم گرفتیم امروز هم با یک مسئول دیگر مصاحبهای انجام بدهیم تا از چند و چون یک ماجرای پر سر و صدای دیگر باخبر شویم. توضیح ضروری آن که این مصاحبه کاملا تخیلی بوده و هرگونه شباهت ظاهری، باطنی سهوی یا عمدی با هرچیزی و هرکسی به شدت تکذیب میشود.
در خدمت آقای الف. ی، مسئول تعویض لاستیک دور دسته موتور قایقهای ماهی گیری در باتلاق گاوخونی هستیم. ضمن عرض خسته نباشید، لطفا حاشیههایی را که این روزها درباره حضور ماهی گیران خارجی در خلیج فارس به وجود آمده، شفافسازی بفرمایید.
آقای الف. ی: با سلام خدمت شما و همکاران خدومتون و تشکر که این وقت رو در اختیار بنده... (یک ربع بعد) در این باره باید عرض کنم که نخیر، تکذیب میکنیم.
ما: بله؟ الان همه مسئولان تایید کردن که اون ماهی گیرها خارجی هستن، چطور شما تکذیب میکنین؟
آقای الف. ی: من نگفتم که نیستن، من چیز دیگه رو تکذیب کردم که در ادامه توضیح خواهم داد... (بیست و پنج دقیقه بعد) بنابراین این ماهی گیران زحمتکش، سختکوش و ساعی که از کشور دوست و همسایه چین قبول زحمت فرمودن، از ما مجوز گرفتن که فقط دو سانت بالای کف دریا رو قلاب بندازن و فقط سگ ماهی، عروس دریایی و چند نوع جلبک و پلانکتون شکار کنن و بقیه رو اگر سهوا گرفتن، فوری از قلاب آزاد و با یک بوسه به کانون ولرم خانوادهشون راهی کنن.
ما: ولی مشاهدات و گزارشهای میدانی چیز دیگهای میگن...
آقای الف. ی: ببینید، شما باید دقت کنین که از چه زاویهای به این قضیه نگاه میکنین. ما یک پروتکل بینالمللی داریم که بر اساس ماده واحده تبصره سه کنوانسیون الحاقی، میتونیم به صورت موازنه نامتقارن از سطح متمم قانون متحدالشکلی که به معاهده اون پایبندیم، بله دیگه!
ما (در حالی که با دهان باز به دوربین نگاه میکنیم): یعنی الان شما...
آقای الف. ی: بله بله!
ما: اجازه بدین قانع نشم!
آقای الف. ی: اجازه شما هم دست ماست، ولی چرا؟ ببینین، قضیه خیلی ساده است. الان چینیها اومدن تو خلیج فارس ماهی میگیرن، یه چیزی هم به ما میدن، تموم شد و رفت دیگه. (از ته دل لبخند میزند)
ما: یعنی شما دریای مملکت رو اجاره دادین به یه مشت اجنبی تا ماهی گیرهای خودمون دست خالی به خونه برگردن و سفرههاشون خالی باشه؟
آقای الف. ی: من کی همچین حرفی زدم؟ چرا شما متوجه نمیشین؟ اولا اصلا به من چه، مگه من همچین کاری کردم؟ بعدشم، من تو جایی که بهم توهین بشه نمیمونم، متاسفم براتون... (با عصبانیت برمیخیزد و صحنه را ترک میکند)!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شهر باستانی «جوجوانگ» در چین به عنوان ونیز شرق شناخته می شود. یک ونیز کوچک با حال و هوای چینی که وقتی با خود ونیز مقایسه می کنی، اگرچه آن زرق و برق و ساختمانها و معماری ظریف ایتالیایی و آن جزایر شناسنامه دار و رنگارنگ را ندارد اما به علت این که بافت روستایی و سنتی خود را نگه داشته، صفای بیشتری دارد.
دکتر ناصر مکارم
استاد دانشگاه از اسکاتلند
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* باسلام، چرا زندگی سلام شده فقط تبلیغات؟!
* همسرم، مهربانم، مهدی آقای گلم، سالگرد آشنایی مان به یادماندنی ترین لحظه زندگی مان را به خودم و تو تبریک می گویم. م. ف
* آق کمال؛ مشه ما رو هم تو همون شرکتت استخدام کنی؟!
آق کمال: مو خودم دنبال سه جای دگه مگردم که برم اضافه کاری، چی مگی شما!
* شبنم جان تولدت مبارک، با قلبی سرشار از امید خوش بوترین گل های هستی را برایت آرزو می کنم. پدرت مهدی سلیمی
* دارم زندگی سلام سال ۹۵ را می خوانم. چقدر جمع و جور بود. لوگوی خوش رنگی داشتین، هر روز دو سوال روان شناسی را پاسخ می دادید، چه غذاهای خوبی، بدون تبلیغات، تصاویر خنده دار فیسبوک، چقدر محتوای خوب و درجه یکی داشت. چقدر مخاطب جذب کرد. خفن استریپ یادش بخیر. من زندگی سلام سال های 94 تا 97 رو دارم. یک خواننده قدیمی خراسان
* به دنبال کوچک ترین فرصت بودم تا بزرگ ترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم. یاسر عزیزم تولدت مبارک.
* درباره بخش «نشر اکاذیب» باید بگم من این عکس رو 10 سال پیش تو سیستمم داشتم، الان شما میگین دیروز در ازبکستان؟! بابا در مورد مردم چی فکر کردین؟ می دونم چاپ نمی کنید ولی...
ما و شما: ممنون از شما، باور کنید در مورد مردم فکرهای خوب می کنیم، فقط کافیه اسم ستون رو بخونین: «نشر اکاذیب»! دیدین چاپ کردیم؟!
* در قسمت بریده کتاب مطالب زیبایی چاپ می کنید، لطفا داستانک و ترسانک هم چاپ کنید چون به عشق زندگی سلام روزنامه رو می خریم. شرف داودلی، قوچان
* پیام صرفه جویی: مراقب ماشین لباسشویی باشین تا آب رو خیلی داغ نکنه و خرج اضافه رو دست تون و بار اضافه رو دوش منابع انرژی نذاره!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.