امام جعفر صادق(ع): جامه پاکیزه دشمن را خوار می کند.
الکافی
ذکر روز دوشنبه
صد مرتبه «یا قاضی الحاجات»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم آیت ا... بهجت می فرمود:
«استاد ما شب ها درس خارج اصول میفرمود. شبی شخصی که به منبر رفته بود مقداری طول داد. شاگردان به صدا در آمدند که چرا طول میدهد. استاد فرمود: «معلوم نیست کار ما بهتر از کار او باشد!» خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام رد میشود. لذا شایسته است انسان به این اکتفا نکند که عالم یا مبلغ یا فلان کاره است. شاید همه رد شود؛ زیرا اعمال خیر شروط و موانع بسیار دارد که شاید هنگام عمل رعایت نشوند. بنابراین، انسان باید در کار خیر و نحوه انجام آن فکر کند و فکرش موجب ابتکاری باشد که برای رسیدن به هدف مفید باشد.»
برگرفته از «در محضر آیت ا.... بهجت»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
لشکر درست است. در توضیح چرایی آن به نکته ای که زنده یاد نجفی در «غلط ننویسیم» می نویسد، اشاره می شود: «بنا بر قاعده آوایی زبان فارسی، در واژههای بسیط، پس از «ش» ساکن، تمایز میان «ک» و «گ» به اصطلاح زبانشناسی خنثی میشود و در زبان محاوره، در این موضع فقط صدای «گ» شنیده می شود اما در فارسی فصیح آن را «ک» تلفظ میکنند.» بنابراین، این واژهها با «ک» درست است: لشکر، اشک، گنجشک، مشک، زرشک، کشک، تمشک، پزشک، رشک، خشک.ولی اگر «ش» متحرک باشد «گ» اشکال ندارد، مانند: شگرف، شگون، شگرد، شگفت.
برگرفته از کانال «زین قند پارسی»
علیرضا حیدری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در این گرمای وانفسا
سرود عشق می خوانم
اگر همرنگ آوازی بیا با من
ترنم
از گلوی بلبل آواره
دریابیم
فردا را...
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این حکایت برای کسانی است که شاید روزی، محتاج کسانی ضعیف تر از خود شوند:موشی سر به هوا در میان پنجه های شیری اسیر شد. سلطان بهایم، به جوانمردی خویش موش را نخورد و این نیکی هدر نرفت... چون روزی شیر هنگام خروج از جنگل در دامی مهلک افتاد که نتوانست خویش را از بندها رها سازد. موش به کمک شیر شتافت و حلقه دام را با سرعت جوید و پاره کرد و شیر از بند خلاص شد و این بود پاداش شیر.
نویسنده: ژان دو لافونتن
مترجم: ملیحه صمدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قیمتِ سیگار؛ حالم را گرفت
داغیِ سشوار؛ حالم را گرفت
تنگیِ تیشرت؛ قلبم را شکست
چسبیِ شلوار؛ حالم را گرفت
جنگ، بی آبی، تورّم، قطع برق
مجریِ اخبار حالم را گرفت
فکر می کردم که خیلی خوشگلم!
دیدن «گلزار» حالم را گرفت
آدمِ بی کار؛ وقتم را ربود
آدمِ پرکار حالم را گرفت
گرچه بابا داد پولش را ولی
قیمتِ تالار حالم را گرفت
زیر میزی، نرخِ دارو، آمبولانس
غصه بیمار حالم را گرفت
گُل مرتب کرد احوال مرا
در کنارش خار حالم را گرفت
بار دیگر داخل سیما «جومونگ»
می شود تکرار، حالم را گرفت
مطمئن بودم که خییییییلی شاعرم!
خواندنِ عطار حالم را گرفت
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بالش مخصوص گوشی های اپل!
تاکسل- بالش مخصوص گوشی ها و محصولات اپل، محصول جدید شرکت Throwboy برای عاشقان اپل است. این شرکت که در تهیه محصولات لاکچری برای طرفداران اپل ید طولایی دارد، به تازگی از محصول جدیدش یعنی بالش گوشی ها و محصولات اپل رو نمایی کرده است. این بالش ها برای نگهداری گوشی ها و محصولات اپل بسیار قابل اطمینان و امن هستند.
صندلی برای ایستادن!
تاکسل- برای دوری از شیوه زندگی پشت میزنشینی و نداشتن تحرک کافی، «آریل لری»، طراح آمریکایی یک صندلی طراحی کرده است که به راحتی می توان در حالت ایستاده با آن کار کرد و در عین حال به ستون فقرات نیز فشار کمتری وارد شود و احساس خستگی کمتری کرد. با استفاده از این صندلی، شما می توانید به راحتی حرکت کنید و راه بروید در صورتی که همچنان از صندلی استفاده می کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
لطفا وقتی خارج میرید هی با شلوارک تو خیابون تردد نکنید. عموم وسط زمستونِ فرانسه رفته بود پاریس با شلوارک راه می رفت و عکس می گرفت تا این که پلیس فرانسه با تیر هوایی متوقفش کرد!
رفتیم دکتر، دکتره منو فرستاد بیرون، به بابام گفت پسرت تومور داره. اومدیم بیرون بابام مثلا می خواست من نفهمم گفت الان دکترا دیگه مرده رو هم زنده می کنن واقعا. بدتر ترسیدم گفتم بابا فقط بگو تا کی زندهام؟!
اخبار هواشناسی این جوریه که اگه بگه هوا داره گرم میشه، حتما گرم میشه، ولی اگه بگه داره خنک میشه، بازم گرم میشه!
رو کیفیت خودت کار کن، نه رو کیفیت عکس هات!
یک آپشن تو مادرها هست که صبح وقتی میخوان بیدارت کنن، تبدیل میشن به ساعت گویا، هی میان بالای سرت ساعت رو اعلام می کنن، اونم اشتباه!
قرص خواب باید این جوری بود که می خوردی و نیاز بدنت به خواب از بین می رفت، بدون این که بخوابی. نه این که مثل خرس بیهوش بشی!
چرا دانشمندها یه تخت خواب اختراع نمی کنن که صبح ها مثل توستر نون، پرتت کنه بیرون؟!
ششصد تومن پول شام دادیم، مهمون خارجی مون میگه چقدر شد؟ گفتیم ۶۰ دلار، میگه ای وای ایران چه جای خوب و ارزونیه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یک وقتهایی دلم میخواهد همه چیز را تعطیل کنم، دکمه «ریست فکتوری» را بزنم و برگردم به تنظیمات کارخانه. همان قدر سبک و راحت و بدون اپلیکیشنهای اضافه که همه فکر میکنیم یک روز به کارمان میآید ولی هیچ وقت به دردمان نمیخورد. نه جرئت میکنیم پاکشان کنیم و نه کاربردی برایش پیدا میکنیم. مثل آن برنامه دویدن روی گوشیام، همان که کالریشمار هم هست. هزار بار خواستم امتحانش کنم اما اولویتهایم هر روز تغییر میکنند.
برای من یک روز خوب، روزی است که مجبور نباشم هیچ ساعت اصلی و پشتیبانی را کوک کنم، روزی که مجبور نباشم به انتخابهای سهل ممتنع برای ناهار فکر کنم. چای بخورم و کتاب بخوانم و حتی لازم نیست ترکیب این دو تا را با قهوه و کتاب و سلفی تغییر بدهم. یک روز خوب، یعنی مجبور نباشم هی به ساعت نگاه کنم و برنامه بعدیام را حدس بزنم. یک روز خوب یعنی در لحظه زندگی کنم، به همه آن هایی که قول تماس دادهام زنگ بزنم، از دوستان مهدکودکم که در فضای مجازی پیدا کردم تا آن دوستی که ناله هایش مال من است و دورهمیهایش با بقیه. نمی دانم، شاید آن روز هم جرئت نکنم یا شاید دلم نخواهد به او زنگ بزنم.
یک روز خوب حتما ۶۰ تا درازنشست و ۳۰ دقیقه پیاده روی دارد و یک فیلم. شاید دوباره «لابستر» باشد یا «کشتن گوزن مقدس». چیزی که حالم را جور عجیبی خوب کند، یعنی روی کاغذ باید حالم با دیدنش بد شود، از کشف نشانههای سمبلیک و نمادینش دچار آنارسیسم و خودشیفتگی شوم و دلم غنج برود. بعد پیامک واریز پشت پیامک واریز. پول همیشه یک جای نقشه در یک روز خوب هست. هر قدر هم که خودتان را با فیلم و کتاب و دورهمی و چای و سلفی سرگرم کنید، باز هم به آن پیامک واریز برای تکمیلش احتیاج دارید. وقتی پیامک میرسد، یادتان می آید باید بچه را از مهد بردارید، خبر خوب این که هنوز آشپزخانه تعطیل است. خبر بد این که همه ناهار مهمان شما هستند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رویترز| فرش گل به وسعت 1800 متر مربع، بلژیک
ای پی اِی| برداشت زودهنگام محصول از باغ ها به دلیل موج هوای گرم، آلمان
فرانس پرس| تصاویر ماهواره ای از روند کم شدن جمعیت پنگوئن های پادشاهی خبر می دهند، فرانسه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه غساله میرود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله میرود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این روزها که هرکسی به دنبال سود بیشتر بردن از شرایط است، ما هم نشستیم، فکر کردیم در این شرایط چه کاری میتوانیم بکنیم تا بلکه دو دلار کاسب شویم. در هنر و فرهنگ که جایی برای پولدار شدن نیست، مگر این که آقازادهای بخواهد فیلمی بسازد و پولش را در این راه بریزد که خب ما جایی در این راه نداریم. علم و فناوری هم که به گروه خون ما نمیخورد و اگر هم بخورد طبیعتا توش پولی نیست، یا زندگی مان را باید برایش بگذاریم یا مغزمان را بگذاریم توی چمدان و برویم آن طرف مرز که آن هم تهش معلوم نیست. حرفه و فن و صنعت هم که حال و روزش مشخص است و به جای این که ازش برداشت کنی، یک چیزی هم باید از خودت بگذاری.
میماند دلالی و واسطهگری. خب پول آن چنانی نداریم که سکه و دلار و ملک بخریم، حتی در حد خرید و احتکار یخچال و لباس شویی و دارو و پوشک و آبمعدنی هم نقدینگی نداریم. میماند همین چیزهایی که دور و برمان است و مفت ریخته و کسی حواسش به آن ها نیست، مثلا همین محیط زیست (نپرسید کدام محیط زیست؟ منظور همین چیزی است که از محیط زیست باقی مانده!)
یا همین دو قورت و نیم آبی که برایمان باقی مانده است. بهترین منبع درآمد مفت و مجانی آب است.
مثلا نقشه را بگذاریم جلوی رویمان و ببینیم کجای نقشه آبی پررنگتر است و رودخانه دارد، همانجا یک سد بزنیم و شاد و خندان حالش را ببریم. به این هم فکر نکنیم که آن سد چه بلایی بر سر منطقه و محیط زیست میآورد، مهم هم نیست چند سال بعد رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بگوید: «گتوند یک فاجعه زیست محیطی و مهندسی بود که آبروی نظام مهندسی کشور را به حراج گذاشت.» یا بشنویم که فلان دریا، مثلا دریای عمان، ماهی زیاد دارد، فوری دست به کار شده و پیمانکاری ماهیگیریاش را به هرکسی بیشتر پول بدهد واگذارکنیم که بیاید کف دریا را تا 200 متری جارو کند. مهم هم نیست که صیادان خودمان بیکار شوند یا نسل ماهیهای منطقه ور بیفتد! اصلا چرا کار سخت بکنیم؟ میرویم وسط کویر هندوانه میکاریم تا صادر کنیم. به این حرفها هم اهمیتی نمیدهیم که «طی ۴ ماه ایران به اندازه یک سد کرج، آب را در قالب هندوانه به 32 کشور صادر کرده» مهم این است که «حدودا ۱۰۰ میلیون دلار درآمد داشته است».
خلاصه که این روزها پول درآوردن از «آب» روی بورس است و درآمدش هم عالی. بشتابید تا همین دو قورت و نیم باقی مانده و تمام نشده یا همسایگان جلویش را نگرفتهاند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه شماره 91، آقای «محسن چاوشی» خواننده، آهنگ ساز، ترانهسرا و تنظیمکننده سبک پاپ و راک کشورمون. آهنگ هایی که آقا محسن برای فیلم «سنتوری» و سریال «شهرزاد» خونده، از معروف ترین و به یادماندنی ترین کارهای ایشونه. داستان مجوز گرفتن برای آلبوم جدیدش «ابراهیم» هم این روزها سر و صدای زیادی به پا کرده.
همون طور که حدس می زدیم استقبال خوب بود و تعداد پاسخ های درست هم زیاد بود. فقط این وسط مات موندیم که چطور 2 نفر حمید هیراد رو تو این کاریکاتور دیدن؟!
برنده این هفته هم سرکار خانم «نسرین عبایی» 67 ساله از مشهد و بازنشسته آموزش و پرورش، از خواننده های دایمی و خوب روزنامه هستن که بعد از چند بار شرکت تو این مسابقه، سرانجام برنده شدن. به قول خودشون، ایشون «معتاد زندگی سلام» هستن. ما افتخار می کنیم به داشتن چنین مخاطبانی. بهشون تبریک می گیم و به امید خدا با مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتورشون رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفت: «مامان میشه به اونی که زیرتخته بگی کاریم نداشته باشه؟» رفت زیر تخت، دخترش گفت: «مامان چرا موهات بلند شده صورتت رو نمی بینم؟»
مامان از توی هال گفت: «دخترا چرا نمی خوابید؟» دخترها گفتن: «مامان ما که پشت سرت هستیم.» مامان کلید انداخت و در خونه رو باز کرد و وارد شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* علت بزرگ شدن قطع زندگی سلام چیه؟ به ستون ها که اضافه نشده فقط فونت رو کمی درشت تر کردین، جدول رو هم از صفحات دیگه آوردین صفحه اول! در این اوضاع بحران کاغذ این چه کاریه آخه... یکم بیشتر فکر کنین.
* چرا اندازه زندگی سلام رو تغییر دادید؟ برای این که تبلیغات بیشتری توش جا بشه؟ اندازه قبلیش خیلی بهتر بود، جمع و جور بود لااقل، حالا دو تا موضوع دانستنی جدید بهش اضافه می کردید، نه قسمت جدول رو!
ماوشما: متاسفانه به دلیل مشکلات مربوط به کاغذ، ناچار شدیم برای مدت نامعلومی چهار صفحه از صفحات سراسری کم کنیم و زندگی سلام را به این صفحات منتقل کنیم.
* آق کمال؛ در روز چند دقیقه ورزش مکنی؟! مو که یک ساعت ورزش مکنم!
آق کمال: مو هم در حدود یک ساعت، حالا شصت دقیقه کمتر یا بیشتر!
* آق کمال؛ بهت پیشنهاد مکنم خنداننده شو بعدی برو شرکت کن! اگه شرکت کنی شک ندرم اول مشی! بی شوخی.
آق کمال: چشم! قول مدن بهم رای بدن؟ مگه ما با هم شوخی درم اصلا؟!
* درسای عزیزم، تولدت رو که سرآغاز بهترین هاست، بهت تبریک می گم و آرزو می کنم همیشه شاد باشی.
دوستت عاطفه
* چرا هیچ وقت، هیچ چیز، همین الان نیست؟ مسعود مجنونپور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.