به بهانه روز معلولان جسمیحرکتی، پای حرفهای 4 توانیاب موفق
تعداد بازدید : 73
با بالِ شکسته پر کشیدن، هنر ماست
مناسبت روز
نویسنده : مهین رمضانی
اگر چه سلامت جسمی یکی از نعمتهای خدادادی است که همیشه و همه جا باید شکرش را به جا آورد، اما افراد زیادی هستند که از این نعمت محروماند. منتها این محرومیت را فرصتی پیش روی خود میبینند تا با پشتکار و شکوفایی دیگر استعدادها و توانایی هایشان، به شیوه خود، موفق باشند. این افراد به خوبی شرایط خود، خانواده و جامعه را پذیرفتهاند و واقع بینانه در پی راه حلی هستند تا نهتنها مشکلات شخصی بلکه مشکلات افراد شبیه خودشان را هم برطرف کنند. دیروز، آخرین روز هفته بهزیستی بود که «روز معلولان جسمیحرکتی» نام گرفته است. به همین بهانه، پای حرفهای چند توانیاب نشستیم تا درباره تجربه و حال و هـوا و حقوق شهروندیِ معمولا رعایت نشدهشان گپ بزنیم.
مرضیه: شرایطِ سخت بله ترحم و نگرانی نه!
«مرضیه رسولی» فرزند کوچک خانواده پرجمعیتی است که ناراحتی مفصلی در میان شان ارثی است و مرضیه را هم مبتلا و گرفتار کرده است. او اول دبستان متوجه بیماری اش شده بود. وقتی از مشکلاتش میپرسم، میگوید: «الان با معلولیتم بیشتر کنار آمدهام اما بزرگترین مشکلم ترحمی بود که دیگران نسبت به من داشتند. به عنوان مثال کلاس درس ما طبقه دوم مدرسه بود و به دلیل وضعیت من کلاس را به طبقه پایین منتقل میکردند و همه مدرسه خبردار میشدند که به دلیل معلولیت من کلاس عوض شده است، در حالی که من راضی بودم به سختی به طبقه بالا رفت وآمد کنم اما نگاه ترحم آمیز دیگران را تحمل نکنم.» معلولیت مرضیه با افزایش سن بیشتر میشود به طوری که مفصلها کارایی کمتری پیدا میکند و استخوانها در مفاصل به راحتی و بدون کنترل میچرخد و احتمال افتادن وی بیشتر میشود. مرضیه ادامه میدهد: «من در رشته مشاوره روان شناسی تحصیل کردهام اما هنوز کاری پیدا نکردهام و برای ادامه تحصیل هم باید هزینه زیادی پرداخت کنم، اما نمیخواهم هزینه بیشتری به خانواده تحمیل کنم. از طرفی با این که خانواده و به ویژه مادرم نقش زیادی در موفقیت من داشتهاند اما نگرانی هایشان برای من زیاد است، به طوری که من در مسابقات شنا شرکت کردم و مقام هم آوردم اما به دلیل وابستگی زیاد خانواده وبه ویژه مادرم از شرکت در مراحل بعدی مسابقات انصراف دادم. نکتهای که میخواهم به خانواده معلولان بگویم این است که دوست داشتن بیش از حد و مراقبت و نگرانی زیاد، گاهی به ضرر فرد معلول است. معلولان مشکلات زیادی دارند: تحصیل، اشتغال، رفت و آمد در کوچه خیابان و... کاش با نگرانیهای افراطی در خانواده، بیش از پیش آزارشان ندهیم و ناراحتشان نکنیم.»
رضا: از کسی توقعی ندارم تکیهام به اراده و تلاش خودم است
رضا رحیم زاده 32 سال سن دارد. مدرک کارشناسی حقوق گرفته و رایانه را هم تا فوق دیپلم خوانده است. او که به واسطه نقصهای مادرزادی ویلچرنشین است، میگوید: «حدود 10 سال است که ورزش میکنم. قبلا تنیس روی میز کار میکردم و الان ورزش بوچیا. یک بازی شبیه بیلیارد که 13 توپ دارد؛ یک توپ سفید که هرجا نزدیک توپهای آبی یا قرمز پرتاب شود امتیاز میآورد. پنج سال است که مدرک مربی گری درجه 3 رشته بوچیا را دارم و گاهی رکورد من توسط شاگردانم شکسته شده است و امسال هم تیم ما قهرمانی کشور را کسب کرد. یک سال عضو شورای فرهنگی محل بودم. با فرهنگ سرای انتظار همکاری دارم و به عنوان توانیاب نمونه با فعالیتهای متنوع و حضور فعال در جامعه از طرف امام جمعه تقدیر شدم.» از او میخواهم از انتظاراتش از مسئولان در قبال معلولان بگوید. جواب میدهد: «وقتی من حرفی بزنم که مسئولان به آن توجه نداشته باشند در واقع خودم را کوچک کرده ام. اما اگر به تواناییهای خودم متکی باشم و فراتر از توانایی خودم کار انجام دهم، شاید مسئولان به خود بیایند. همیشه باید جوری زندگی کرد که شرمنده نبود. خداوند به انسانها سه نعمت سلامت، ایمان و تفکر داده است که ما معلولان را به مصلحت خودش از سلامتی محروم کرده. در عوض قدرت فکر و ایمان داده که باید از آنها به بهترین نحو استفاده کنیم. من باید از خدا تشکر کنم و بعد حمایت خانواده و پشتکار خودم را به یاد بیاورم. ما باید با موفقیت، ذهنیت جامعه را نسبت به معلولان عوض کنیم. مردم اولین حرفی که در برخورد با معلول به زبان میآورند این است که خدا شفا بدهد. این نگاه خوب نیست، باید معلول را به دلیل توانایی هایش تشویق کرد و از روی ظاهر قضاوت نکرد.»
بهروز: کاش فضاهای ورزشیِ مناسب توانیابان بیشتر شود
جوان کم سن و سال و با اخلاق تیم بوچیای معلولان و از شاگردان رضا رحیمزاده، از اسپاسم و گرفتگی شدید عضلات رنج میبرد. اولین جمله بهروز این است که: من یک جنتلمن واقعیام. و ادامه میدهد: ما معلولان، خودمان کم کاری کرده ایم که دیگران تواناییهایمان را نمیشناسند. و ادامه میدهد: «من 22 سال دارم و در رشته آی تی تا مقطع فوق دیپلم تحصیل کرده ام. با تیمم پارسال در مسابقات پاراآسیایی امارات مقام آوردیم. قهرمانی کشور جدیدترین مقام تیم من است. موفقیت، چیزی است که به دست میآید اما لازمه اش این است که مشکلات را از پیش پا برداشت. اگربخواهم از مشکلات خودم بگویم، این که باشگاه من در بلوار صیاد شیرازی مشهد است و محل زندگیام مهر اباد مشهد. یعنی باید با ویلچر از جنوب به شمال شهر رفت وآمد کنم. این رفت و آمد ساده در شهر، برای من بسیار مشکل است. برای سوار شدن به اتوبوس باید از روی ویلچر بلند شوم، آن را بالا بدهم و بعد سوار شوم. خیلی وقتها سه اتوبوس رد شده و من هنوز گیرِ سوار شدنم و به همین دلیل همیشه دیر میرسم. در حالی که راننده اگر برای فرد عادی یک دقیقه میایستد، برای فرد معلول باید پنج دقیقه توقف کند. به صورت حرفهای ورزش بوچیا را دنبال میکنم اما برای مسابقات امارات باید خودم هزینه میکردم چون فدراسیون حاضر نبود هزینه کند واسپانسر هم نداشتیم.» بهروز ادامه میدهد: «من صبح بوچیا بازی میکنم وشبها بدنسازی و بوکس. معتقدم برای افراد معلول باید فضاهای بدنسازی و ورزشی که از پیشرفت معلولیت شان جلوگیری میکند، گسترش یابد. خود من از زمانی که حرفهای ورزش میکنم خیلی کمتر دچار اسپاسم میشوم. گلایه دیگرم هم این که به ما معلول نگویید؛ کلمه «توان یاب» هم زیباتر است و هم فارسی.»
رئیس هیئت مدیره جامعه معلولان: ما هم حقِ زندگی راحت داریم
«محمدتقی عباسعلی پور» رئیس هیئت مدیره جامعه معلولان خراسان رضوی که خودش هم ویلچرنشین است معتقد است «قانون جامع مناسب سازی فضاهای شهری، تنها برای رفاه حال معلولان نیست بلکه برای سالمندان و زنان باردار و کودکان هم مفید است. هر جا نگاه میکنید از مناسب سازی شهر حرف میزنند، در حالی که معمولا اتفاق چشمگیری نمیافتد. فارغ از سطوح شیبدار و ریل مخصوص وسایل نقلیه، شرایط استفاده از استخرهای عمومی هم برای معلولان فراهم نیست و اجازه استفاده ندارند. در کشورهای پیشرفته معلول در کنار سالمندان و کودکان به راحتی از امکانات استفاده میکند و حتی در مکانهای غیر قابل بازسازی، راهی برای عبور و مرور معلول و اقشار ناتوان در نظر میگیرند. چند وقت پیش در فرودگاه امام خمینی (ره) تهران به مشکل برخوردم. جلوی در نمازخانه مانع گذاشته بودند که خانمها با کالسکه بچه وارد نشوند، در حالی که هیچ توجهی به محدودیت معلولان نشده بود. هرچند آستان قدس به سازی مکانهای زیارتی با درنظر گرفتن معلولان را در پیش گرفته اما در مکانهای مذهبی دیگر، حسینیه ها، امامزادهها و... توجهی به تسهیل رفت وآمد معلولان نشده است. مهمترین موضوع این است که همه جور قانونی در مورد معلولان وجود دارد اما برای معلول، حقوقی در نظر گرفته نشده و متاسفانه معلول خانه نشین شده است. از طرفی معلولی که حداقل حقوق را میگیرد، دیگر تلاشی برای کار نمیکند و این پازل با ارائه یارانه به مراکز نگهداری معلولان تکمیل میشود و در نتیجه، معلولان به سمت زندگی در مراکز بهزیستی سوق داده میشوند.» از او درباره دیگر مشکلاتش میپرسم. میگوید: «من به عنوان یک فرد معلول نسبت به یک فرد معمولی برای هر کاری، از جمله اجاره کردن خانه باید وقت و انرژی چندبرابر بگذارم تا منزل مناسب پیدا کنم؛ تازه بازهم باید تغییراتی در داخل منزل بدهم. برای ویلچر مالیات وسیله نقلیه در نظر گرفته میشود در حالی که جزو تجهیزات پزشکی است. نقطه اتکای موفقیت معلول خانواده است و مادرم ازهمان اول به من مسئولیت میداد، در حالی که بسیاری از خانوادهها معلول را کنار میگذارند. مردم هم با دیدن فرد معلول ابراز تاسف میکنند در حالی که باید به او برای سعی و تلاشی که میکند خداقوت گفت. برای مسافرت هم مشکل داریم؛ من معلول نمیتوانم از قطار استفاده کنم. فقط بلیت هواپیمایی ایران ایر در زمانی که ایام پیک نباشد قابل استفاده است.»
عکسها: صادق ذباح