وجود جهان های موازی یکی از سوژه های جذاب برای داستان های علمی و تخیلی است. تصور جهانی بسیار شبیه به جهان ما که همزادهای مان در آن وجود دارند و به شکلی متفاوت از ما در آن زندگی می کنند، بسیار جالب است. نظریه ای که میگوید ممکن است با زنجیره عظیمی از نسخه های متفاوتی از جهان روبه رو باشیم که منشأ همه آن ها انفجاری مشابه بیگ بنگ باشد. با کمی خلاقیت وتکیه بر این نظریه می توان گفت در دنیایی دیگر، هرگز جنگ جهانی اول رخ نداده، آدولف هیتلر نقاش بزرگی شده یا هنوز دایناسورها روی زمین زندگی می کنند. کسی همانند ما در خانه ای زندگی می کند که همیشه در رویاهایمان می بافیم یا در اتفاق کوچکی که برای ما رخ داد و آسیب چندانی ندیدیم، او جانش را از دست داده. تعداد زیادی از دانشمندان، وجود جهان های موازی را یک مبحث شبه علمی و حتی غیرعلمی می دانند. ما نیز در این پرونده به این سوژه به چشم یک موضوع سرگرم کننده نگاه کرده ایم نه بیشتر ! سوژه ای که صرفا به ما این قدرت را میدهد که تصور و تخیل کنیم در دنیاهای دیگر، چه کاری می کنیم و توانستهایم به چه مراحلی برسیم. نکته مهم این است که نباید وجود جهان های موازی به تعبیر فعلی آن را خیلی جدی گرفت، به این خاطر که این نظریه در دل خودش یک تناقض بزرگ دارد. برفرض که در هر جهان به اندازه تصمیم های ما حالت های مختلف وجود داشته باشد در این صورت امکان وجود ما در آن دنیاها وجود ندارد چون با اولین انتخابهای متفاوت انسان ها در دوران باستان سرنوشت بشر جور دیگری رقم خورده است. پس این موضوع را در حد یک سوژه جالب برای تخیل کردن در نظر بگیرید و از خواندن این پرونده لذت ببرید.
مروری بر نظریات فیزیکی که به ایده «وجود جهانهای موازی» قوت میدهد
نظریه «بر هم نهی»
در سال 1900 فیزیک دانی به نام مکس پلنک (max planc) درباره فیزیک کوانتومی به نتایج جدیدی رسید. او نخستین بار این نظریه را به جهان علم معرفی کرد. مطالعات پلنک درباره پرتوافکنی، به کشف نتایج غیرعادی انجامید که با قوانین قدیمی دنیای فیزیک هماهنگ نبود. براساس یافته های او قوانین دیگری هم بر این دنیا حاکم هستند که راجع به آن چه می شناسیم و می دانیم در سطوحی عمیق تر عمل می کنند. فیزیک دانانی که درباره سطوح کوانتومی مطالعه می کردند با فاصله کمی به نتایج باورنکردنی درباره این دنیا پی بردند. ذراتی که در سطح کوانتومی به صورت قراردادی اشکال مختلفی به خود می گیرند. آن ها متوجه شدند که فوتون ها (بسته های کوچک نور) در قالب ذره و موج عمل می کنند. این نظریه با عنوان اصل عدم قطعیت هایزنبرگ شناخته می شود. او اعتقاد داشت که ما صرفا با نگاه کردن به ماده کوانتومی، رفتار آن را تحت تاثیر قرار می دهیم. در نتیجه انسان نمی تواند درباره ماهیت یک شیء کوانتومی یا خصوصیاتش مطمئن باشد. یک فیزیک دان دانمارکی هم به نام «نیلس بور» یک تفسیر مهم دیگر را مطرح کرد که نشان می دهد ذرات کوانتومی تنها به یک حالت (وضعیت ایکس یا ایگرگ) وجود ندارند، بلکه در یک لحظه می توانند در تمامی حالت های وجودی شان باشند. مجموع همه حالت های ممکن برای یک ماده کوانتومی را «تابع موجی» می خوانند و وضعیت یک شیء در تمامی حالت های وجودی اش را «بر هم نهی» می گویند. بر اساس این نظریه، زمانی که ما یک شیء کوانتومی را ببینیم بر رفتار آن اثر می گذاریم. به عبارتی عمل دیدن، بر هم نهی یک شیء را از بین می برد و آن را مجبور می کند که از تابع موجی خود یک حالت را انتخاب کند و آن شیء در جریان اندازه گیری های مختلف، وضعیت های متفاوتی را نشان می دهد.
تکمیل نظریه «تابع موجی»
در سال 1954 یکی از دانشجویان دوره دکترای دانشگاه پرینستون به نام «هیو اِورت» ایده جهان های موازی را مطرح کرد. او با «بور» در زمینه برهم نهی کوانتومی و تابع موج موافق بود. اما به نظر او مشاهده اجزای کوانتومی باعث تغییر حالت این اجزا نمی شود، اما می تواند شکافی در جهان ما ایجاد کند. جهان ما نسخه های مختلفی به اندازه حالت های موجود برای این ذرات کوانتومی دارد. هنگامی که یک فرد شیئی را مشاهده می کند، شکافی در دو جهان مجزا ایجاد می شود. بنابراین فردی در یک جهان، آن شیء را موج می بیند و فردی دیگر در جهانی دیگر همان شیء را ذره. بنابراین نظریه، هر عملی می تواند چندین نتیجه ممکن و متفاوت داشته باشد و اگر آن عمل را انجام دهیم، در واقع دنیاها را جدا و شکافی در آن ایجاد می کنیم. حتی اگر آن عمل را انجام ندهیم نیز این اتفاق می افتد، چرا که یکی از حالت های ممکن، اتفاق نیفتادن آن عمل است. همچنین این نظریه خطی بودن زمان را زیر سوال می برد. به طور مثال جنگی را در نظر بگیرید. در صورت درست بودن این نظریه، هر عملی در جنگ چندین نتیجه خواهد داشت و هر نتیجه ای چندین و چند نتیجه متفاوت دیگر. این نظریه ها تنها نظریاتی نیستند که مطرح شدند. فیزیک دانان فعالی در زمینه های علم فیزیک اعتقاد دارند کوانتوم آخرین ذره سطح نیست. آن ها توجه خود را معطوف به سطحی پایین تر از سطح کوانتوم کرده اند.
نظریه «ریسمان»
نظریه «ریسمان» توسط فیزیک دان آمریکایی- ژاپنی به نام «میچیو کاکو» مطرح شده است. او می گوید پایه تمام مواد و حتی نیروها در سطحی زیر سطح کوانتوم قرار دارند. این پایه ها در واقع ریسمان هایی هستند که «کوارکزها» را تشکیل می دهند. آن ها نیز ذرات کوانتومی و در نهایت الکترون ها و سلول ها هستند. میزان لرزش این رشته ها مشخص می کند که چه نوع ماده ای ساخته شود و رفتارش چگونه باشد. به همین شکل کل جهان ما ساخته می شود. بر مبنای نظریه ریسمان، این شکل گیری روی 11 جهت مختلف اتفاق می افتد. این تئوری بر وجود جهان های موازی دلالت داشته و جهان را به شکل حبابی در کنار جهان های دیگر می بیند. این جهان ها می توانند با یکدیگر تماس پیدا کنند و زمانی با تعامل پیدا کردن، اتفاقی نظیر انفجار بیگ بنگ رخ دهد.
شواهدی درباره وجود جهانهای موازی
جهان های موازی در واقع تئوری وجود واقعیت های جداگانه در کنار واقعیت های کنونی را مطرح می کند در اثبات این موضوع، 5 نظریه قابلتامل طرح شده است.
ما از شکل دقیق منحنی فضا و مکان آگاهی زیادی نداریم. یک نظریه می گوید فضا مسطح بوده و تا بی نهایت ادامه دارد. با این دیدگاه امکان وجود جهان های تکرارشونده نیز وجود دارد، به این دلیل که ذرات تنها به روش های محدود، امکان گردهمایی دارند.
اساس نظریه دیگر، انبساط دایمی یا تورم همیشگی است که توسط «الکساندر ویلنکین» کیهان شناس بزرگ مطرح شد. اگر به فضا و زمان نگاه کنیم، درمی یابیم انبساط برخی مناطق که در نتیجه بیگ بنگ رخ داده است، در نهایت در جایی متوقف شده است. اگر ما جهان را حبابی فرض کنیم، این حباب در میان شبکه ای از حباب هاست و به دلیل عدم ارتباط این حباب ها، قوانین فیزیکی می تواند در دیگر جهان ها کاملا با این چیزی که در جهان ما وجود دارد متفاوت باشد.
اگر بنا باشد مکانیک کوانتوم و نحوه رفتار زیرواحدهای اتمی ذرات را حول جهان های موازی قرار دهیم، سرانجام به نظریه جهان های خواهر می رسیم. با پیروی از قوانین احتمال، تعداد احتمالات برای هر تصمیم و تنوع عمل، جهانی را شکل خواهد داد. به عبارت دیگر برای هر حالت ممکن از کارهای ما، جهانی برای نمایش وجود دارد.
راه ممکن دیگر، قائل بودن به تنوع جهان ها براساس ساختار ریاضیات است. به بیان ساده تر جهانی که شما در آن ساکن هستید ساختار ریاضیاتی را شامل می شود که در دنیاهای دیگر ممکن است تغییر کند. مکس تگمارت، ایده پرداز این نظریه در سال 2012 بوده است.
آخرین نظریه، برگشت به همان ایده مسطح بودن منحنی فضا-زمان است. بی نهایت جهان های موازی وجود دارد که از قطعات کاملا یکسان تشکیل شده که حتی وجود هر فرد در آن ها تکرار شده است.
آیا می توان سفری به جهان های موازی داشت؟
اگر بنا به یکی از فرضیات، جهان های موازی را به صورت حباب های دیگری در فضا-مکان بدانیم، این کار شدنی است. فیزیک دان آمریکایی به نام «برایان گرین» از دانشگاه کلمبیا این بحث را مطرح می کند که ترک کردن جهانی که در آن هستیم و سفر به جهان های دیگر همان قدر محتمل و ممکن خواهد بود که سفر در زمان گذشته و حتی پیش از رخداد بینگ بنگ. اما اگر به نظریه جهان های موازی بر پایه فیزیک کوانتومی اعتقاد داشته باشید نیازی به سفر کردن به جهان های دیگر نخواهد بود، زیرا می توان همزمان در چند جهان زندگی کرد. نمی توانید تصمیم بگیرید که کدام کفش را به پا کنید؟ اشکالی ندارد، شما هر دو را خواهید پوشید اما در دو جهان موازی جدا از هم. فاصله نزدیک ترین جهان موازی با ما آن قدر زیاد است که اگر با سریع ترین امکانات خودمان هم حرکت کنیم باز هم نمی توانیم قبل از پایان دنیا به آن برسیم. اما اگر نظریه ریسمانی درست باشد، برای رسیدن به جهان موازی دیگر باید بتوانیم بر محدودیت های سه بعدی خودمان غلبه کنیم که بر ابعاد فضایی تاثیر گذاشته و توانایی ورود به رشته دیگر را به دست بیاوریم. وقتی دو رشته با هم برخورد کنند ما در حالتی فاجعه بار احتمالا به جهان دیگر مرتبط می شویم. بعضی ها عقیده دارند اگر وجود جهان های دیگر اثبات شود می توان از آن ها به عنوان کشتی نجات کیهانی استفاده کرد. برای این کار نیاز به پلی برای ارتباط است که به این پل «کرم چاله» می گویند. این ایده فوق العاده اولین بار در سال 1935 توسط اینشتین و شاگردش «نیتن روزن» مطرح شد. از لحاظ تئوری اگر دو سیاه چاله را به هم متصل کنیم به ما اجازه می دهد که با سرعت به زمان و مکان دیگر سفر کنیم. اینشتین وقتی کرم چاله را وارد معادلاتش کرد متوجه شد که امکان عبور کسی از این پل وجود ندارد، چون در حین عبور خواهد مرد. بعضی هم وجود خواب و آشناپنداری ( دژاوو) را دلیلی بر سفر بین جهانهای موازی میدانند؛ در حالی که طبق مبانی دینی ما، این آشناپنداریها ناشی از عالم ذر است نه جهانهای موازی. به هرحال همانطور که در ابتدا گفتیم جهانهای موازی به رغم زمینههای پیچیده علمی میتواند زاده مکانیزم ذهن فانتزیباز بشر برای رسیدن به رویاهایی باشد که در زندگی واقعی بهآن ها نرسیده؛ یعنی شبه علمی دوستداشتنی.
آثار معروفی که بر پایه جهانهای موازی ساخته شدند
سریال فرینج؛ fring
یکی از معروف ترین سریال هایی که در آن به جهان های موازی پرداخته شده است. این مجموعه، زاییده ذهن خلاق «جی جی آبرامز» سازنده سریال موفق گمشده (lost) است. داستان سریال مرتبط با گروهی است که خواسته یا ناخواسته روی علوم فرینج (یا علوم غیر معمول) تحقیق می کنند. این گروه متشکل از چند پلیس اف بی آی، یک دانشمند نابغه و پسرش است که روی پروژه ای که به نام طرح pattern مشخصا مرتبط با علوم فرینج است کار می کنند. رفته رفته یکی از پلیس ها که زنی به نام الیویا است متوجه می شود منشأ بسیاری از اتفاقاتی که رخ می دهد، مربوط به جهانهای موازی است و سال هاست پروفسور بیشاپ (دانشمند نابغه) و همکارش به دنبال گشودن دروازه ای به یکی از آن جهان ها هستند. پروفسور سال های پیش که پسرش را در حادثه ای از دست می دهد، سفری به جهان های موازی داشته و پسرش را که در جهان دیگر زنده است ربوده و به این جهان می آورد. عمل او سرآغاز دشمنی بین دو جهان برای کنترل جهان دیگری است.
سریال چیزهای عجیب؛ stranger things
این سریال تحت تاثیر فیلم «سوپر 8» جی جی آبرامز ساخته شده که فیلم او نیز متاثر از فیلم «ای تی» اسپیلبرگ است. داستان سریال در دهه هشتاد میلادی در ایالت ایندیانا رخ می دهد. اتفاقات عجیبی در این شهر رخ داده که چند نوجوان را درگیر ماجراهایی می کند. پسری به نام «ویلی» بعد از جدا شدن از دوستانش به طرز عجیبی ناپدید می شود. سه دوست او و خانواده اش به جست وجوی او می روند اما پیدا شدن دختر مرموزی به نام «ایلِوِن» از یک سو و صداهایی که به گوش مادرِ ویلی میرسد از سوی دیگر، نشان میدهد پسرک تحت تاثیر آزمایش های سری یک شرکت، پایش به جهان های موازی باز شده است.
منابع: سایت های زومیت، بیگ بنگ، ویکی پدیا