بازی کامپیوتری «همسایه جهنمی» را یادتان هست؟ شخصیت اول بازی، «وودی»، داشت زندگیاش را میکرد تا اینکه یک همسایه جهنمی از راه رسید و با انواع بلاها بر سرش هوار شد؛ وودی هم بیکار ننشست و شروع کرد به تلافی. این بازی زمان خودش خیلی پرطرفدار شد و چند وقت بعد نسخه موبایلیاش هم به بازار آمد. خیلی ها توی بازی به جبران صدای بلند موسیقی همسایه و تعمیرات بیپایانش، ماشین او را پنچر و آب استخرش را خالی کردند و دلشان حسابی خنک شد. اصلا دلیل محبوبیت «همسایه جهنمی» همین فرصتی بود که برای عقدهگشایی بهمان میداد. همه ما دستکم یکبار، گیر همسایه بد افتادهایم و انگار هیچوقت هم قرار نیست این ماجرا تمام شود؛ انگار قرار است تا آخر دنیا هرجا که چند نفر به ضرورت کنار هم زندگی میکنند، اعصاب و روان یکدیگر را نابود کنند. اما واقعا زندگی کردن در یک مجتمع مسکونی، بدون اذیت کردن و آزار دیدن ممکن نیست؟ در پرونده امروز، همین موضوع را با هم بررسی میکنیم؛ چندنفر از دوستان و مخاطبان ما، خاطراتشان از همسایههای مردمآزار را برایمان تعریف کردهاند، خاطراتی که به احتمال زیاد شما هم تجربهشان کردهاید. ما به این گلایهها، پیشنهادهایی اضافه کردهایم که بهمان کمک میکند همسایههای بهتری باشیم.
خاطرات شما از همسایه آزاری
و پیشنهادهای ما برای همسایه نیازاری
همه ما کمابیش رفتارهای ناجور همسایگی را تجربه کردهایم و اگر قرار به گله و شکایت باشد، کلی حرف برای گفتن داریم. البته از شما چه پنهان به نظر ما قضیه کمی مشکوک است؛ اگر همه از مورد اذیت همسایهها قرار گرفتن شاکیاند، پس آنهایی که اذیت میکنند چه کسانی هستند؟ بگذریم! آنچه در ادامه میآید، گوشهای از درد دلهای موردآزار قرارگرفتهها و چند پیشنهاد برای همسایه خوب بودن، است.
ژانر وحشت در واحد 60متری
چی شده؟ الهام. 34ساله: همسایهای داشتیم طبقه پایین خانه قبلیمان. تازه آمدهبودند، هرشب بین 12 تا 2 و 3 صبح صدای چکش و دریل از خانهشان میآمد. یک هفتهای سروصدای شبیه به فیلمهای ژانر وحشتشان را تحمل کردیم ولی بالاخره کلافه شدیم. رفتیم با ادب و احترام پرسیدیم ماجرا چیست. آقای خانه در جواب، بدون عذرخواهی یا حتی نشانهای از شرمندگی، فرمودند: «من 12 شب از سر کار برمیگردم، باید پرده نصب کنم و بقیه کارهای خونه رو سروسامان بدم. همینی که هست!». نصب پرده و بقیه کارهای یک خانه 60متری تا یک هفته بعد ادامه پیدا کرد. دیگر شک کردهبودیم نکند بهخاطر لجبازی با ماست که هر شب خودش را به زحمت میاندازد. تحمل کردن چنان آدم بیملاحظه و بداخلاقی غیرممکن بود، یک ماه بعد خانه را فروختیم و فرار!
چه کار میشه کرد؟ این یکی از رایجترین گلایهها در عالم همسایگی است؛ ساعت استراحتِ یکی، زمان شلوغ و پرکار دیگری است؛ وقتی یکی میخوابد، آن یکی تازه از خواب بیدار میشود و همینطور بروید تا آخر. زندگی امروز بنابه مقتضیات شغلی، بعضیها را ناچار میکند برنامه متفاوتی از شیوه مرسوم شب خوابیدن و روز کار کردن داشتهباشند. از طرف دیگر، عده زیادی فقط شب را برای استراحت دارند؛ معلمی که صبح زود باید مدرسه باشد، نانوایی که آفتابنزده از خانه بیرون میرود، رانندهای که تمام روز دنده عوض کرده و... . برای انجام کارهای ساختمانی پرسروصدا، زحمت مرخصی گرفتن را به خودتان هموار کنید تا قبل از زمان استراحت دیگران تمام شود. حتی شاید بشود از یک دوست یا یکی از اعضای خانواده خواهش کنید در ساعتهایی که شما خانه نیستید بعضی از کارهایتان را انجام بدهد، لطفشان را میتوانید بعدا جبران کنید. برای رسیدگی به تعمیرات خانه روی روزهای تعطیل حساب نکنید، چون همسایههایتان تعطیلیشان را برای خستگی درکردن لازم دارند. اگر مجبور هستید در ساعتهای نامتعارف و حتی متعارف، به عملیات صدادار بپردازید، همسایهها را از قبل در جریان بگذارید و پیشاپیش ازشان عذرخواهی کنید.
وای بر کسی که در این مکان زباله بریزد
چی شده؟ مهران. 23ساله: خانه ما در طبقه چهارم یک آپارتمان 8 واحدی است؛ در این ساختمان هیچ کموکاستی از حیث رعایت نکردن فرهنگ آپارتماننشینی نداریم، آنقدر که تصمیم داریم هرچه زودتر خانه را بفروشیم. یکی از بدترین کارهای بعضی از همسایههای عزیزمان این است که بدون سطل، زبالههایشان را میبرند بیرون. «هنسل و گرتل» اگر ساکن آپارتمان ما بودند، به خرده نان نیازی نداشتند و از روی رد زباله خیلی راحت خانهشان را پیدا میکردند. بارها قوانین ساختمان و «همسایه عزیز لطفا زباله را با سطل حمل کنید» چسباندهایم روی تابلوی اعلانات اما انگار نه انگار. یکبار یکی از همسایهها را دیدم که قطرههای ریخته از کیسه زبالهاش را از جلوی خانه خودش تا یک طبقه پایینتر را پاک کرد تا بقیه فکر کنند، لکههای راهپلهها کار طبقه دومیهای بینواست.
چه کار میشه کرد؟ کسی هست که نداند راهپله مُشاع است؟ کسی هست که نداند مشاعات یعنی بخشهایی از ساختمان که متعلق به همه ساکنان است و باید در حفظ و نگهداریاش کوشا بود؟! خب پس چرا همه حداقل یکبار توی زندگیشان از دیدن لکههای راهافتاده از کیسه زباله در راهپله حرص خوردهاند؟ کیسه زبالهها معمولا نازک هستند و هرچقدر هم محتاط باشید، راه افتادن آب آلوده از آنها ناگزیر است؛ تحمل کردن وزن نهچندان زیاد سطل زباله، به نپیچیدن بوی بد توی ساختمان و زیاد نشدن زحمت سرایدار میارزد. یکی از دلایل دشمنی با سطل زباله، احتمالا بوی نامطبوعش است، این بو هم احتمالا از آنجا میآید که بعضیها فکر میکنند سطل زباله نیازی به شستن ندارد؛ غیر از شستوشوی مرتب، میتوانید با ریختن 2قاشق جوششیرین کف سطل از شر بوی بدش خلاص شوید. کمی آب سرد حاوی چند تکه پوست لیمو هم موقع شست و شو، زحمت تان را کم میکند. اگر توی ساختمان تان باغچه دارید، میتوانید دستجمعی زبالههای تان را به کود باغچه تبدیل کنید تا از یک جنگ تمامعیار همسایگی، یک همکاری مفید بسازید.
همسایگی با اسکروچ!
چی شده؟ پژمان 32 ساله: ما در مجتمعی زندگی میکنیم که آسانسور ندارد. همه از این موضوع در عذابیم؛ مادر میانسال من وقتی به خانه میرسد، دیگر نا و نفسی برایش باقی نمانده؛ همسایه طبقه سوم قلبش را عمل کرده و مجبور است خیلی کم از خانه بیرون برود. تصمیم گرفتهایم آسانسور نصب کنیم اما همسایه طبقه اول رضایت نمیدهد. لازم نیست هیچ پولی بپردازد و قرار شده هزینهاش را بین بقیه طبقات تقسیم کنیم. خانم همسایه دربرابر توضیحات و خواهشهای ما میگوید: «جرئت دارین آسانسور بذارین، تو هر مرحلهای باشه خودم جمعش میکنم». دلیلش هم این است که قیمت واحدهای طبقات بالا بعد از نصب آسانسور بیشتر میشود و قیمت واحد او تغییری نمیکند. کاش همهچیز پول نبود و انسانیت و نوعدوستی هم برایمان اهمیت داشت.
چه کار میشه کرد؟ تغییر و تعمیر در مجتمعهای مسکونی هم از آن موقعیتهای فوقالعاده تنشبرانگیزی است که اگر معضل آب نبود، میتوانست جرقه شروع جنگ جهانی سوم باشد. طبق قانون، تغییرات داخلی و خارجی در ساختمان باید با موافقت همه ساکنان انجام شود اما از قانون، نمیشود توقع درک و همدلی داشت. در همین مورد بهخصوص، فرض کنید مشکلی برای ساکن طبقه اول میافتاد که برای رفعش نیاز به موافقت بقیه طبقات بود؛ آن وقت قطعا خانم همسایه موضعش متفاوت میشد و از دیگران توقع همراهی داشت و درباره ضرورت نوعدوستی سخنرانی میکرد. مدیر ساختمان در چنین مواقعی میتواند میانه را بگیرد که صلح برقرار شود؛ همچنین میشود در یک جلسه دوستانه، طوری مشکلات را حلوفصل کرد که نه سیخ بسوزد نه کباب. در این مورد آسانسور مثلا، همسایهها میتوانند طبق قراردادی تعهد بدهند که بعد از نصب، مبلغی را برای جبران خسارت به همسایه طبقه پایین بپردازند.
در محاصره
چی شده؟ ساجده. 28ساله: ما از چند طرف محاصره شدهایم؛ یک همسایه داریم که روزشان بدون دعوا شب نمیشود، وقت و بیوقت به جان هم میافتند و به قصد کُشت همدیگر را میزنند و هرچه فحش بلدند، سخاوتمندانه نثار هم میکنند. غیر از اینکه کمکم داریم بیادب میشویم امنیت جانی هم نداریم؛ میترسیم یکروز دعوا بالا بگیرد، بریزند خانهمان مشت و لگدی هم حواله ما کنند. یکی دیگر از همسایهها ماشین لباسشوییاش را میگذارد توی حیاط ساختمان، روشنش که میکند کل ساختمان تا هفت تا کوچه آن طرفتر میلرزد. تذکر هم دادیم اما کاملا بیفایده، اعصاب برایمان نمانده. از همه اینها بدتر، مستأجر خانه روبهرویی است که بعدازظهرهایش را با دید زدن اتاقهای ما میگذراند و کلا چیزی به نام احترام به حریم خصوصی دیگران برایش تعریف نشده؛ این یکی هم وظیفه از بین بردن امنیت روانیمان را به عهده دارد.
چه کار میشه کرد؟ قدیمها که دیوارها به نازکی ورق کاغذ نبود و روانشناسها هم هنوز کشف نکردهبودند که دعوا نمک زندگی نیست، زنوشوهرها میتوانستند با خیال راحت با هم دعوا کنند! در این دوره و زمانه که صدای نفس کشیدن هم از دیوار رد میشود و کلی مشاور خانواده خوب مشغول به کارند، دعوا پاتیناژ روی اعصاب خود و دیگران است. غیر از دعوا، سروصدای بازی بچهها و ولوم بالای تلویزیون و مراسم پرشکوه بدرقه مهمان در ساعات انتهایی شب هم از معضلات همیشگی همسایههاست؛ روی همین حساب، ما ساکنان خانههای کاغذی برای زندگی کردن در صلح، چارهای جز مراعات حال دیگران نداریم و قاعده «چهاردیواری اختیاری» دیگر جواب نمیدهد. هر نوع مزاحمتی را میشود از طریق قانونی پیگیری کرد؛ اما مراجعه به دادسرا و طرح شکایت آخرین راهحل است. اولین راهحل هم همانی است که همه میدانیم و گاهی فراموشش میکنیم: رعایت حقوق دیگران که البته دایره مصادیقش خیلی بیشتر از مطالب این پرونده است. خلاصه در این حجم فشار و استرسهایی که از همه طرف به ما هجوم میآورند، رعایت کردن حق همسایگی از معدود کارهایی است که میتوانیم برای حفظ سلامت روان خودمان انجام بدهیم.
آشنایی با برخی قوانین آپارتماننشینی
زندگی در مجتمعهای مسکونی، بدون آموزش و مدارا و مراعات تقریبا غیرممکن است؛ حتی قضیه آنقدر مهم و جدی است که قانون هم دست بهکار شده و برای رفع و رجوع مشکلات آپارتماننشینها ماده و تبصره تعیین کردهاست. ما در این پرونده البته موضع مدارا و مراعات را ترجیح داده و پیشنهاد کردهایم اما آشنایی با تعدادی از قوانین آپارتماننشینی هم خالی از فایده نیست.
1. در هر ساختمانِ مشمول قانون تملک آپارتمانها که مالکین بیش از سه نفر باشند، باید مدیر یا مدیرانی توسط مجمع عمومی مالکین انتخاب شود. وظیفه مدیر به این ترتیب است؛ اداره و حفظ ساختمان، دریافت و پرداخت هزینهها، بیمه آتشسوزی ساختمان، تعیین سهم هر آپارتمان در هزینهها و اعلام آن، خودداری از ارائه خدمات مشترک به بدهکاران، مطالبه طلب از بدهکاران با طرح دعوی در دادگستری و مراجعه به اداره ثبت.
2. درباره پرداخت نکردن هزینههای مشترک ساختمان، بهطور معمول با ابلاغ نامه یا نصب فهرست بدهیها در ساختمان از بدهکار خواسته میشود بدهیاش را بدهد. در صورت خودداری فرد از پرداخت بدهی، مدیر میتواند دسترسی او را به خدمات مشترک مثل سرمایش، گرمایش، برق و آب مشترک ناممکن کند. مدیر همچنین میتواند با مراجعه به اداره ثبت اسناد و املاک کشور درخواست صدور اجرائیه و توقیف اموال بدهکار را بدهد.
3. نمای ساختمان بخش مشترک آن و متعلق به همه مالکان است. آن بخش از ورودی آپارتمانها و سردرب آنها که در ظاهر و زیبایی موثر و پیداست، جزو مشاعات و بخش مشترک محسوب میشود؛ بنابراین هیچ تغییر و اصلاحی در این موارد نباید بدون موافقت دیگر مالکین انجام شود.
4. اگر سروصدای حیوانات یا حضورشان در محل زندگی باعث ایجاد مشکل و ناراحتی ساکنان شود، آنها میتوانند با استناد به قانون رفع مزاحمت همسایهشان را از نگهداری حیوانات منع کنند. این مزاحمت و ایجاد ترس از هر نوع که باشد، مصداق سلب آسایش عمومی و موضوع ماده ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی است.
5. قرار دادن اشیای اضافی، میز و صندلی در قسمتهای مشترک ساختمان و پارکینگ اختصاصی و گذاشتن کفش، دمپایی و جاکفشی، پشت در آپارتمان و در محوطه راهروها ممنوع است. همچنین قراردادن اشیا و آسیب رساندن به عایق پشتبام ممنوع و در صورت بروز این اتفاق، هزینه های تعمیرات بر عهده واحد آسیبزننده است.
منبع: مرجع اسناد حقوقی، پرتال شهرسازی ایران