«او یک ملت بود» این جمله را امام (ره) درباره مردی گفت که هفتم تیرماه 1360 منافقین او را همراه 72 نفر از مردانش در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رساندند. اکنون پس از گذشت بیش از 37 سال از آن حادثه تلخ و تکاندهنده، وقتی به زندگی آیتا... دکتر «سید محمد حسینی بهشتی» نیمنگاهی میاندازیم، توصیف امام معنا پیدا میکند. بهشتی مردی بود که زندگی شخصیاش فراتر از کلیشههای مرسوم و ساختگی جریان داشت، در مظلومیت کار کرد و در مظلومیت مضاعفی در راه آرمان اصیل اسلام و انقلاب مبارزه کرد. سرانجام نیز شهادتش تصویر پایانی و دردناکی از مظلومیتش را به نمایش گذاشت. زندگیاش معجونی بود از ایمان، مبارزه در راه حقیقت و راستی، صبر بر دشواریهای مسیر مبارزه و نیز گذشتن از بند هر چیز در راه هدف والای انسانی... حتی آبرو! شناختن و عمیق شدن بر ابعاد شخصیتی این مرد بزرگ زمان ما، که به گواهی خانواده و دوستانش در زندگی شخصی نمونه کاملی از تعادل بود و در جایگاه سخت و پر مسئولیت قضاوت، مردی خداترس و حساس، میتواند تصویری انسانی و زیبا از مسیر درست و پاکیزه زیستن را برایمان رسم کند. تصویری که این روزها همه ما بیش از هر چیزی به آن محتاجیم. به بهانه هفتم تیرماه، سالروز شهادتش، در این پرونده برخی از بهترین کتابهایی که درباره او نوشته شده را معرفی کردهایم.
کتابی در شأن و منزلت شهید بزرگ
محمدرضا زائری | نویسنده و پژوهشگر
از حدود 28-27 سال قبل که با کتاب های دایرة المعارفی انتشارات دی کی انگلستان آشنا شدم همیشه آرزو داشتم که کارهایی در سطح کیفی آن ها برای محتوای فکری و تاریخی و دینی و ملی خودمان انجام گیرد. طبیعتا این آرزویی دشوار و دور از دسترس به نظر می آمد، زیرا تحقق آن به چندین عنصر و عامل متفاوت و مختلف بستگی داشت. لازمه انتشار چنین آثاری بر خلاف هنر و ادبیات فردی مانند شعر و داستان، کار مشترک و تیمی یک گروه منسجم از پژوهشگران و نویسندگان و طراحان و مدیران تولید است که با در زمانی نسبتا طولانی با توافق و هماهنگی کامل دست به دست هم دهند و به نتیجه برسانند و کاملا طبیعی است که چنین کارهای گروهی و منسجم در فضای فرهنگی و اجتماعی ما چندان آسان نیست. این آرزو همچنان در دل من بود و محقق نمی شد و حتی زمانی که طرح تولید "دانشنامه اسلامی برای نوجوانان" را زیر نظر استاد سیدمهدی شجاعی تدوین کردم و کار آغاز شد باز هم فرم و قالب گرافیکی و تصویری از محتوای تولید شده عقب ماند و نتیجه کار آن که می خواستیم نشد. اواسط دهه هشتاد که سردبیر روزنامه همشهری بودم به بهانه یکی از ویژه نامه های روزنامه با گروهی از دوستان خوش ذوق و جوان و خلاق و توانمند آشنا شدم و انتشار موفق آن ویژه نامه امیدهایی برای کارهای بزرگ تر رقم زد. یکی از آن دوستان که از نویسندگان اصلی و طراح محتوایی بود امروز به عنوان مؤلف موفق و پژوهشگر مطرح آثار تاریخی و دایرة المعارفی شناخته می شود. جعفر شیرعلی نیا در این سال ها آثار برجسته ای در معرفی تاریخ معاصر، تحلیل دفاع مقدس و پرتره نگاری شخصیت های انقلاب اسلامی مانند امام(ره) و رهبری عرضه کرده است. حدود سه سال قبل که مسئولیت یادمان شهدای هفتم تیر "سرچشمه" را بر عهده داشتم موضوع تولید یک اثر در معرفی شهید بهشتی به مخاطب جدید را با ایشان مطرح کردم و امید داشتم با مشارکت «نشر سایان» بتوانیم کتابی متفاوت و جذاب را منتشر کنیم. ایده اولیه بر اساس الگوی یک کتاب خارجی در معرفی شخصیت گاندی شکل گرفت و طی چندین جلسه صحبت و مذاکره جدی کار به قالب اولیه رسید. تلاش ستودنی آقای شیرعلی نیا و گروه محققان و نویسندگان همراه او برای رسیدن به محتوای متن اصلی کتاب ومیزان دقت و حساسیت برای مقابله دقیق و تحقیق علمی برای هر خواننده حرفه ای در اثری که منتشر شده هویداست و در کنار آن عکس ها و اسناد و مدارکی برای اولین بار در این کتاب منتشر شده که برای هر خواننده و بیننده ای تازگی دارد. فرم و قالب صفحه آرایی، چینش مطالب جنبی و ضمیمه ها در کادرهای فرعی، عکاسی از وسایل شخصی و آثار باقی مانده از شهید در این اثر نتیجه ای دلپذیر داشته و به اعتراف ناشر و مؤلف بهترین و موفق ترین کارشان را رقم زده است. شناسنامه کتاب به تنهایی می تواند در یک نگاه عظمت کاری که انجام شده را نشان دهد. یک کار گروهی گسترده و حساب شده با همکاری نهادهای مختلف پژوهشی و شخصیت های حقیقی و حقوقی مختلف از جریان ها و طیف های فکری و سیاسی متفاوت -و بعضا کاملا مخالف و متضاد- شاید برای نخستین بار در نوع خود شکل گرفته و اشخاص گوناگون برای تحقق این هدف همکاری کرده اند. به نظر من این تجربه کم سابقه می تواند به عنوان الگویی برای کارهای فرهنگی و علمی و انتشاراتی مورد توجه و بررسی قرار گیرد و نشان دهد که می توان زیر نام بلند آن شهید مظلوم، نام هایی از مدیریت قوه قضاییه تا خانواده شهید بهشتی و از مرکز اسناد انقلاب اسلامی تا مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) را کنار هم جمع کرد و اثری شایسته شأن و منزلت شهید بزرگ مرحوم آیت ا... بهشتی به وجود آورد.
معرفی کتابهایی درباره زندگی و زمانه شهید بهشتی
بهشتی بودن به روایت کلمات
درباره شهید بهشتی و زندگی و زمانهاش هر قدر کتاب نوشته شود کم است و هر قدر هم کتاب خوانده شود، باز کم است. کتابهای مختصر و مفصل بسیاری به قلم مورخان و محققان تاریخ و شیفتگان شخصیت او نوشته شده است، کتابهایی که هر یک از زاویهای به زندگی او پرداختهاند و زمانه او را روایت کردهاند. بدون شک خواندن این کتابها نمیتواند همه ابعاد زندگی و شخصیت شهید مظلوم آیتا... بهشتی را به مخاطب عرضه کند و هر اثری تنها میتواند روایت گر بخش کوچکی از زندگی او باشد اما هر کتاب میتواند سرنخهایی به خواننده بدهد برای مطالعه آثار بیشتر و جدیتر از زندگی یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی – دینی معاصر ایران. در ادامه بخشی از بهترین کتابهایی که درباره او نوشته شده است را معرفی کردهایم.
عنوان کتاب: سرچشمه
(داستانی درباره شهید بهشتی)
نویسنده: یعقوب توکلی
ناشر: دفتر نشر معارف
تعداد صفحه: 120
«یعقوب توکلی» تاریخنگار و پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر و عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی است. وقتی چنین کسی به سراغ نوشتن کتابی درباره شخصیتی تاریخی میرود باید انتظار اثری مستند و موثق با پستوانه قوی تاریخی داشته باشید. اثری که از همان ابتدا مشخص است برای مخاطبان جدیتر عرصه پژوهش پیرامون شخصیت شهید بهشتی نوشته شده است اما به هرحال کتاب «سرچشمه» داستانی درباره شهید بهشتی است و داستان او هم برای همگان خواندنی و الهامبخش است. این کتاب با روایتی داستانی تلاش میکند پرده از چهره کمتر شناخته شده و مظلوم مانده بهشتی بردارد. این کتاب با روایت داستانی، حجم کم و صفحه آرایی جذاب، برای همگان خواندنی و قابل استفاده است.
عنوان کتاب: بهشتی در قاب
(گفتوگوهایی درباره سیدمحمد حسینی بهشتی)
گفتوگو و تدوین: بهاره رنجبران
ناشر: پیام آزادی
تعداد صفحه: 154
نزدیک به سه دهه از شهادت دکتر بهشتی میگذرد اما هنوز عقایدش بکر و رفتارش در موقعیتهای مختلف جالب و شگفتیآور است. کتاب «بهشتی در قاب»، بازخوانی پروژه فکری شهید بهشتی از طریق مصاحبههایی است که در باب شخصیت این مرد بزرگ تاریخ انقلاب ایران با خانواده، دوستان، همکاران و نزدیکان ایشان صورت گرفته است. کتاب شامل 10 مصاحبه با «علیرضا بهشتی»، «محمد باقر قالیباف»، «ابوالقاسم سرحدی زاده»، «حیدرعلی جلالی خمینی»، «ملوک السادات بهشتی» و «حجتالاسلام مشکینی خمینی» است. عنوان تعدادی از این گفتوگوها عبارت است از: بهشتی و گفتمان سیاسی امروز؛ آزادی در پرتوی عدالت محوری؛ ویژگیهای فردی و کنشهای جمعی؛ و شهید بهشتی و بنیادی به نام خانواده.
عنوان کتاب: صد دقیقه تا بهشت
مولف: مجید تولایی
ناشر: روزنه
تعداد صفحه: 104
کتاب «صد دقیقه تا بهشت» یکی از بهترین کتابهایی است که سیره عملی شهید بهشتی را با قلمی زیبا، صریح، دقیق و مستند به رشته تحریر درآورده است. این کتاب شامل صد خاطره و برش از زندگی آیتا... بهشتی است که خواندنش قطعا صد دقیقه هم وقت شما را نمیگیرد. این صد خاطره از بهشتی بزرگ با عکسهای کمتر دیده شده از او همراه شدهاست. بخشی از خاطرات این کتاب را در همین پرونده خواهید خواند.
روایتهای بهشتی
خردهروایتهایی از زندگی شخصی و کاری دکتر بهشتی
اگر شما باشید خیال من آرامتر است
بهشتی به خدمت امام خمینی(ره) که در بیمارستان بستری است، میرسد و برنامهاش را مبنی بر اینکه دیگر نمیخواهد کار حکومتی انجام دهد برای امام توضیح میدهد. امام در پاسخ میگوید: «اگر شما باشید خیال من راحتتر است.» شهید بهشتی میگوید: «اگر اجازه بدهید چند نفر را معرفی میکنم که شما با آنها هم خیالتان راحت باشد». امام تصمیمش را گرفته «اما اگر شما باشید قلب من آرام می گیرد.» دیگر چه میتوانست بگوید؟ گفت: «اگر شما تکلیف میکنید، قبول میکنم.» و امام فرمودند: «تکلیف میکنم.» (برگرفته از کتاب «سیدمحمد حسین بهشتی»، افسانه وفا)
تا این حد دقت!
مدرسه رفاه که بودیم، هرکس ماشینش خراب میشد برای تعمیر به مسئول سرویس مدرسه مراجعه میکرد. یک بار دکتر ماشینش را برای تعمیر آورد، یک یادداشت بلند بالا به آن ضمیمه کرده بود که مثلا در سرعت 75 کیلومتری جلوی سمت راست ماشین فلان صدا را داد و یا اینکه قبلا در هر صد کیلومتر، مصرف بنزین ماشین اینقدر بود و حالا تغییر کردهاست و امثال این. یک گزارش کارکرد خیلی دقیق و مو به مو.
زندگی سادهتر، مبارزه بیشتر
همیشه میگفت شما هر چه قدر ساده زندگی کنید، بیشتر میتوانید مبارزه کنید. اعتقادش هم این بود که آنهایی که نتوانستند ساده زندگی کنند، نتوانستهاند مبارزه هم بکنند برای همین همیشه از سالهای اول ازدواج، سالهایی که با حقوق معلمی روزگار میگذراندیم، به عنوان بهترین و شیرینترین دوران زندگیش یاد میکرد.
فقط نان و آب
از غذای زندان نمیخورد. از بیرون خبر آورده بودند که شاید مسموم باشد. غذایش فقط نان و آب بود. گفتم: «آخه شما چهطوری نون و آب میخوری؟ دیگه داره حالم از اینکه میبینم نون و آب میخورید، بد میشه». گفت: «اگر کسی بیرون زندان نان و آب خوردن را تمرین کرده و به آن عادت کرده باشد، اینجا هم برایش کار سختی نیست».
تا این حد حرفهای
ساعت جلسات 2 تا 4 بعد از ظهر بود. دکتر 10 دقیقه زودتر در دفتر سیاسی حزب حاضر میشد تا روی چند صندلی که کنار هم میچید، اندکی استراحت کند. مقید بود که حتما لباسش را در آورد تا چروک نشود. همین 10 دقیقه کل زمان استراحت روزانه دکتر بود.
در هر حال، توهین ممنوع
به اتفاق دکتر و محمدرضا- فرزند ارشدش- نزدیک قبرستان قدم میزدیم. میدانستیم که قبر مارکس هم همانجاست. شوخی شوخی گفتم این دو سگ هم دارند میروند سر قبر مارکس، فاتحه بخوانند و به دو تا سگ که داشتند کمی دورتر میرفتند اشاره کردم. دکتر بلافاصله رو به من کرد و گفت: «اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد چه مسلمان».
خدا باید از من دفاع کند
یک روز در مجلس خبرگان به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمیکنید؟ در جواب آیهای خواند و گفت فلانی من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد. چون وعده خدا حق است، من به این وعده اعتقاد دارم، بعد هم افزود دفاع خدا را که نمیتوان با دفاع ما مقایسه کرد.
شعار، همراه با عمل
بالای وضوخانه نوشته بودیم: «النظافه من الایمان» اما کمتر فرصت میکردیم داخل آن را نظافت کنیم. این وضع را دید، فوراً تذکر داد که یا این شعار را بردارید و یا مطابق آن رفتار کنید و نگذارید اینجا کثیف باشد.
احترام به قوانین انسانی طاغوت
«چراغ قرمز اول رو که رد کرد، بهشتی خیلی تحمل کرد که چیزی نگه. دومین چراغ بود که دیگه صداش در اومد. گفت: اگه از این هم بگذری دیگه نمیشه پشت سرت نماز خواند. تکرار گناه صغیره...» طرف با حالت حق به جانبی گفت: «اینها قانون طاغوته باید سرپیچی کرد». بهشتی با ناراحتی دست گذاشت رو داشبورد و محکم گفت: «اینها قوانین انسانیه، عین انسانیت...».
قرضالحسنه به جای پول مفت
فکر کردم اگر بگویم میز تحریر میخواهم، حتما برایم میخرد. پسر بزرگ بودم و عزیز. قیمت میز چندین برابر پول ماهیانهام بود. وقتی شنید که میز را لازم دارم، پول میز را داد و گفت: «این قرضالحسنه است. قسطهایش را هم از پول ماهیانهات کم میکنم. موافقی؟».
پخش نکنید، آبرویمان میرود
با غرور گفتند که باید مناظره کنیم. حتما هم بهشتی باید طرف مناظره ما باشد. هشت نفری نشسته بودند روبهروی بهشتی برای مناظره. آخر جلسه آمده بودند برای خواهش: «خواهش میکنیم پخش نشود، آبرویمان میرود.» بهشتی سفارش کرده بود پخش نشود. هیچ وقت هم به رویشان نیاورد. انگار جلسهای نبوده.
حساس بود...
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به ماموریت میروی، ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی». قاضی را توبیخ کرده بود حساس بود؛ مخصوصا به رفتار قضات ...
شما عبای من هستید
از دیدار امام(ره) برمیگشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عباش سوخته؛ به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود: «آقای بهشتی! شما عبای من هستید».
قاری جلسات حزب
با اون قد کوچک و سن کمش میاومد داخل جلسات حزب جمهوری قرآن میخوند. اون روز دیر کرده بود. رئیس جلسه گفته بود تا نیاید شروع نمیکنیم. تا اومد بهشتی به احترامش ایستاد و مثل یه مرد باهاش دست داد. قاری کوچک ذوق زده شده بود.
خاطرات از کتاب های «صد دقیقه تا بهشت»، نوشته مجید تولایی و «نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی» برگزیده شدهاست.