میخواستم ماهی بگیرم در ساحل دریا نشستم
یک سطل خالی در کنارم قلاب چوبی توی دستم
یکدفعه قلابم تکان خورد آن را کشیدم زود بالا
دیدم گرفته یک زباله قلاب من از توی دریا
آن روز سطلِ خالی من شد از زباله لببهلب پُر
کردند ماهیهای دریا از کار من خیلی تشکر
شاعر: عفت زینلی