این امکان وجود ندارد که در دنیا زندگی کنیم و با مشکل مواجه نشویم! به همین دلیل، یکی از مهم ترین مهارت هایی که همه انسان ها باید در زندگی آموزش ببینند و آن را به کار بگیرند، مهارت حل مسئله است. برای بهره بردن از این مهارت، در قدم اول باید مسئله یا همان مشکل را شناخت و سپس در شش گام، آن را مدیریت یا برطرف کرد. همشهری جوان با این مقدمه می نویسد فرقی نمی کند مرد هستید یا زن، دانش آموز یا دانشجو، کارمند، کارگر یا شاغل در بازار آزاد چراکه خواندن این مطلب به همه مردم توصیه می شود.
اصولی ترین شیوه شناخت مسئله
این مهارت در مرحله اول کمک می کند علت و معلول مشکلات تان را بشناسید و با آگاهی از این که اصلا این مشکل را چه کسی به وجود آورده است و چه کسی می تواند آن را حل کند، به جنگ مشکل بروید. کافی است از میان چهار گزینه ای که وجود دارد و در ادامه خواهید خواند، نزدیک ترین گزینه به مشکل تان را پیدا کنید.
1-مشکلاتی که علتش «دیگری» است و «خود» ما باید حلش کنیم
هرکسی می تواند در زندگی شخصی اش یک فهرست بلند بالا از مشکلاتی که دیگران به وجود آورده اند و خودش باید زحمت حل کردنش را بکشد، ردیف کند اما مثال جامع این نوع می شود، ترافیک.
2-مشکلاتی که علتش «خود» ما هستیم و «خود» ما هم باید حلش کنیم
برای این که به این نتیجه برسیم که فلان مشکل را خودمان به وجود آورده ایم و خودمان هم باید حلش کنیم، لازم است واقعا منطقی باشیم. مثالش هم می شود افت تحصیلی. اگر اوضاع بد نمره هایمان را نیندازیم گردن ابر و باد و مه و خورشید و فلک، بهتر می توانیم حل شان کنیم!
3-مشکلاتی که علتش «دیگری» است و «دیگری» هم باید حلش کند
شاید سخت ترین مشکلات همین هایی باشد که دیگران به وجود می آورند و خودشان هم باید حلش کنند. اما نکته مهم این که به هرحال خواست ما برای حل مشکل بسیار با اهمیت است و اگر خواست ما واقعی و جدی نباشد، هرگز کسی زحمت حل مشکل ما را به خودش نمی دهد. مثال بارزش بچه های طلاق هستند. بچه هایی که پدر ومادرشان علت مشکل هستند و به طور مثال مشاورها و روان شناس ها کسانی هستند که مشکل را حل می کنند.
4-مشکلاتی که علتش «خود» ما هستیم و «دیگری» باید حلش کند
این که مشکلات ما در دسته چهارم باشد، اصلا خوشحال کننده نیست. این گونه هم نیست که ما مشکلی را به وجود آوریم و دیگری حلش کند و بعد ما برای خودمان بچرخیم. احتمالا این مشکل، مشکلات دیگری را نیز برای ما ایجاد می کند. مثالش هم می شود کم کاری و بدقولی در محل کار که ما به وجودش می آوریم و به طور مثال همکارمان باید جبرانش کند.
حل گام به گام مشکلات
حالا اگر مشکل تان را شناختید، می توانید به ترتیب این شش گام را که در ادامه مطلب می خوانید بردارید و وقتی به گام ششم رسیدید، برگردید و عقب را نگاه کنید و نتیجه بگیرید که مشکل تان حل شده است یا نه؟
1-مشکل را دقیق تعریف کنید
این که من با خانواده ام مشکل دارم یا این که من مشکل شخصیتی دارم، در واقع نه مشکل است و نه قابل حل. مشکل باید تعریف دقیقی داشته باشد. نکته: برای رسیدن به این تعریف دقیق و این که بفهمید اصلا مشکل تان چیست، باید به این سوال ها جواب بدهید و جواب ها را بررسی کنید: علت مشکل چیست؟ چه کسانی را درگیر کرده است؟ کی به وجود آمده است؟ کجا به وجود آمده است؟ چه تاثیری در زندگی تان داشته است؟
2-مشکلات را اولویت بندی کنید
احتمالا در مرحله تعریف مشکلات به چند مشکل خواهیم رسید. مشکلاتی که سرچشمه همه آن ها یک چیز است. در این مرحله باید عامل اصلی را شناسایی کنیم و به حل آن بپردازیم. این گونه مشکلات مان را اولویت بندی کرده ایم.نکته: در این مرحله باید هر راه حلی را که به ذهن تان می رسد حتی اگر به نظر خیلی هم کارساز نباشد و خنده دار هم باشد، ردیف کنید. برای ردیف کردن راه حل ها هم بهتر است از روش بارش فکری استفاده کنید؛ یعنی چند نفر از آدم هایی را که با مشکل تان آشنا هستند جمع کنید و بگویید هر راه حلی را که به ذهن شان می رسد پیشنهاد بدهند. کیفیت پیشنهادها اصلا مهم نیست و فقط لازم است زیاد و خلاقانه باشند.
3-راه حل ها را اولویت بندی کنید
در این مرحله باید راه حل هایی را که نتیجه بارش ذهنی خود و دوستان تان بوده بررسی کنید تا ببینید کدامشان برای حل مشکلتان مناسب اند. نکته 1- برای این که بفهمید کدام راه حل مناسب تر است باید به این سوال ها درباره هر راه حل جواب بدهید و با توجه به مثبت و منفی بودن جواب، به آن راه حل نمره بدهید: این راه حل به مشکل مربوط است یا نه؟ مشکل را کلی حل می کند یا بخشی از آن را؟ با راه حل های دیگر قابل ادغام است؟ با توجه به شرایط ما قابل اجراست؟ هزینه بر است یا نه؟ هر فردی مطمئنا می تواند چند سوال به این سوال ها اضافه کند. سوال های شخصی تان را هم بنویسید و آن ها را هم با راه حل ها بسنجید. سوال های کاملا شخصی مثل این که من اصلا از این راه حل خوشم می آید یا نه؟ نکته 2- سوال ها که تمام شد، نمره هر راه حل را مشخص و راه حل های قابل ادغام را با هم جمع کنید. حالا احتمالا بیشتر از سه راه حل جلوی چشم تان است که باید براساس اولویت، برای اجرایی کردن شان طرح بریزید.
4-طرح بریزید
کار که به این جا رسید شما یک راه حل اصلی دارید که باید برای انجامش طرح بریزید. برای عملی کردن این راه حل، باید مشاوره و کمک بگیرید. نکته: وقتی راه حلی را پیدا کردید باید خیلی سریع برای اجرایش برنامه ریزی کنید. ممکن است اگر دست روی دست بگذارید، شرایطتان تغییر کند و دیگر آن راه حل قابل اجرا نباشد.
5- اجرای راه حل
در این مرحله خیلی مهم است که برای حل مشکلتان طبق طرحی که ریخته اید، پیش بروید. البته خیلی هم امکان دارد که راه حل در اجرا دچار مشکل شود که باید به گونه ای حلش کنید. نکته: مطمئنا هیچ طرحی صد درصد عملی نمی شود. پس اگر فقط توانستید 50درصد طرحتان را برای حل مشکل انجام بدهید، بدانید که موفق بوده اید.
6-بازبینی کنید
بعد از این که طرحتان را اجرایی کردید، باید برگردید و ببینید چقدر از مشکلتان حل شده است. اگر نتیجه ناامید کننده بود باید دقت کنید که مشکل از راه حلتان بوده یا از اجرای آن. گاهی ممکن است راه حلی که در نظر گرفته اید اصلا اجرایی نباشد. در این صورت باید به یک مرحله قبل برگردید و بیخود ناامید نشوید. نکته: گاهی هم در مرحله بازبینی به این نتیجه می رسید که اصلا این راه حل نمی توانسته مشکلتان را حل کند. یادتان هست زمانی که راه حل ها را ردیف کردید و اولویت اول را انتخاب کردید؟ اولویت های دوم و سوم را هم که یادتان هست؟ پس راه حل دوم را انتخاب کنید. اگر راه حل اول جواب ندهد، مطمئنا راه حل دوم جواب می دهد. به هرحال همیشه برای برگشتن به مرحله سوم وقت هست.