تعداد بازدید : 111
دنیا به روایت تصویر
بارکرافت ایمیج| برگزاری نمایشگاه لباس های سنتی، چین
گتی ایمیج| کارگری در حال تفکیک زباله های پلاستیکی، هندوستان
نشنال جئوگرافیک| بندبازی بر روی دریای توفانی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 41
حدیث روز
امام جواد(ع): به دل آهنگ خدا داشتن، برتر است تا خسته کردن جوارح به عبادت .بحارالانوار
ذکر روز شنبه
صد مرتبه «یا رب العالمین»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سوره الرحمن (4)
تعداد بازدید : 61
سخن گفتن، یکی از بزرگ ترین نعمت هاست
منظور از این که فرمود: «علمه البیان» این نیست که خدای سبحان لغات را برای بشر وضع کرده و سپس به وسیله وحی به پیغمبری از پیامبران یا به وسیله الهام به همه مردم، آن لغات را تعلیم داده باشد. برای این که خود انسان بدان جهت که به حکم اضطرار در ظرف اجتماع قرار گرفت، طبعا به اعتبار تفهیم و تفهم وادار شد. نخست با اشاره و سپس با صدا و در آخر با وضع لغات، یعنی با قرارداد دسته جمعی به این مهم خود پرداخت و این همان تکلم و نطق است که گفتیم اجتماع مدنی بشر بدون آن تمام نمی شد. کوتاه سخن این که بیان قدرت بر سخن؛ از اعظم نعمت و آلای ربانی است که برای بشر موقف انسانی اش را حفظ نموده، به سوی هر خیری هدایتش می کند.
تفسیر المیزان
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 79
مرد واقعی!
زن و شوهری هندی سر راه خود به رودخانه ای رسیدند. عرض رودخانه زیاد بود و پل را هم سیل با خود برده بود. زن گفت تو چمدان را بردار، من بچه را بغل می کنم و در کنار هم از رودخانه عبور می کنیم. مرد پایی به آب زد و فورا پایش را پس کشید، گفت: نمی شود رد شد، آب ما را می بَرد. زن گفت: ارتفاع آب آن قدر هم بالا نیست. ولی شوهر مخالفت کرد. از زن اصرار و از مرد انکار.
دست آخر زن چمدان را برداشت، وارد رودخانه شد و تا وسط آن پیش رفت. به عقب برگشت و گفت: آب کمی بالاتر از زانوست، می شود رد شد. مرد از جایش تکان نخورد. زن به آن طرف رودخانه رفت و برگشت بچه را بغل کرد و به شوهرش گفت: بلند شو، با هم می رویم. مرد گفت: آب مرا خواهد برد. زن به ناچار بچه را هم به آن طرف رودخانه برد و بازگشت. باز از زن اصرار و از مرد انکار. بالاخره مرد راضی شد تا روی دوش زن سوار شود و از رودخانه بگذرد. زن این بار به سختی از عرض رودخانه عبور می کرد، وسط رودخانه که رسیدند، قدری ایستاد تا نفسی تازه کند. خطاب به شوهرش گفت: خیلی سنگینی...! مرد بادی به غبغب انداخت و گفت: خب معلومه، ناسلامتی من مرد هستم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 45
تنهاتر...
نویسنده : مرتضی حاجی آقاجانی
تنهاتر شدم
از وقتی که
زمستان رفت و تو
پر کشیدی...
آدم برفی!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 89
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 37
ما و شما
داستانک، ترسانک، سوتی، شعر، طرح، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به پیامک 2000999 یا شماره 9018374184 در پیام رسان ایتا بفرستید.
* درباره پرونده «در مورد عشق»، باید گفت هیتلر خودکشی نکرده بلکه تا سال ها بعد زنده بود. خودتون هم در چند پرونده قبل در این باره توضیح داده بودید.
* زهرای عزیزم تولدت مبارک. ان شاءا... عاقبت به خیر بشی در پناه امام زمان(عج) همسرت امین
* از خدای مهربان متشکرم که روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۸ فرزندی صالح و خوب به من هدیه کرد. آرش جان بهترین، چهارمین و آخرین انگیزه زندگی ام، تولدت مبارک.
مادرت عطیه
* آقکمال؛ تو از مو جون بخواه، توت فرنگی، آناناس و دراگون فروت چیه؟ با کمال میل به شما تقدیم می کنم. اعلام بفرمایید کی تشریف میآورید به خانه ما، اگر قدم رنجه فرمایید. ما منتظر تشریف فرمایی شما هستیم!
آق کمال: برار گلم، مو ره ای جوری خجالت ندن! والا آب رفتم از ای تعارفا، دیگه همو توت خالی هم از گولوم پایین نمره!
* محمدحسین جان، همسر فداکارم، تولدت را تبریک می گویم و از خداوند منان برایت طلب تندرستی می کنم. امیدوارم زودتر خوب شوی و به خانه برگردی تا سایه ات بر سر من و امین باشد. همسر چشم به راهت، فائزه
* خدا را شاکریم که باز هم درهای رحمت و نعمت را بر روی مان باز کرد و باران شادی آفرینش را بر ما باراند...
* اصلا این برجام که میگن چی هست؟!
* یه مسابقه جدید به جای خفن استریپ بذارین خب!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نیم دقیقه ای
تعداد بازدید : 96
پسر عوضی!
ترجمه و تصویرسازی: فرنگیس یاقوتی، سعید مرادی
یک روز من بیمار بودم و قرار بود شوهرم، پسرمان را از مهد کودک به خانه بیاورد. وقتی به خانه رسید با ناراحتی گفت: «این بچه از همون لحظه تا الان دایم گریه می کرد، اعصابم رو به هم ریخت...» و بعدش پرسید: «مطمئنی از تو بیماری نگرفته؟!» به بچه نگاه کردم و در حالی که داشتم شاخ درمی آوردم به همسرم گفتم: «این بیچاره تمام مدت می خواسته بهت بفهمونه که پسر ما نیست»!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
افسانه های نوین
تعداد بازدید : 60
شاهزاده دلیر و دختر سر به زیر وزیر
نویسنده : علکساندر کاربراتور|مورخ و مولف
در زمانهای قدیم، شاهزادهای عاشق دختر وزیر شد. آن زمان این طوری نبود که دختر توی بیوی اینستایش بنویسد «شوشوی من کو؟» و صد و بیست نفر هم کامنت بگذارند: «من این جام، میو میو»! شاهزاده توانست از وزیر اجازه بگیرد تا در باغ کاخ، دخترش را ببیند. البته روایتی هم هست که وزیر عصبانی شده و در نتیجه با یک حرکت سرش به آن سوی باغ شوت شده بود ولی چون افسانههای ما پایان خوشی دارند، این روایت را تحویل نگرفته و این طوری تصور میکنیم که وزیر با کمال میل و با آرزوی این که پدر زن شاهزاده بشود، با دیدار دخترش و شاهزاده در باغ، مقابل دیدگان نگهبانان موافقت می کند.
پسر که به دیدار دختر رسید، رو به وی گفت: «من دلباخته شما شدهام...» دختر که سرش را پایین انداخته و لپهایش گل انداخته بود، افزود: «زیباتر از من، خواهر من است که پشت سر شما ایستاده است». شاهزاده فکر کرد این کلک دختر است و میخواهد میزان عشق پسر را بسنجد، برای همین خودش را کنترل کرد تا به پشت سرش نگاه نکند، سپس افزود: «ولی من شما را میخواهم که اینقدر باهوش هستید.» دختر همانطور که سر به زیر انداخته بود، افزود: «ابق منق تفق...» پسر متوجه حرفهای وی نشد و افزود: «حالا یک کم سر به زیریت رو کم کن و سرت رو بالا بیار بفهمم چی میگی!» دختر سرش را بالا آورد و افزود: «باهوشتر از من دختر خاله من است که پشت سر شما ایستاده...» شاهزاده باز هم به عقب برنگشت و افزود: «ولی من شما را به خاطر هنرهایتان میخواهم». دختر باز هم افزود: «هنرمندتر از من دختر عمهام است که پشت سر شما ایستاده...». شاهزاده باز هم به عقب نگاه نکرد و افزود: «بس میکنی این مسخره بازیها رو ؟ زنم میشی یا نه؟» دختر من من کنان افزود: «بااجازه بزرگترها... بعله...» همه دربار شروع به هلهله کردند و شاهزاده خوشحال خواست به کاخ برود تا مقدمات ازدواج را فراهم کند که دید سه دختر زیبا، باهوش و هنرمند پشت سرش ایستادهاند. ولی به خاطر این که دختر وزیر راستش را گفته بود، بیشتر از وی خوشش آمد و توی رو در بایستی ماند و با هم ازدواج کردند و سالهای سال به خوبی و خوشی زندگی کردند. ولی از آن لحظه تا هنگام مرگ، شاهزاده دچار تیک عصبی شده بود و هر سی ثانیه یک بار به پشت سرش نگاه میکرد!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 21
تفأل
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو باد بهار میوزد باده خوشگوار کو
هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 74
شبکه های اجتماعی
* پیامک اومده تور جام جهانی روسیه 12 شب 18 میلیون تومان. داداش من اگه 18 میلیون پول نقد تو حسابم بود که به سازمان ملل اعلام استقلال می کردم!
* ما میفهمیم زمانی که شما پشت فرمون نشستید، بارون میزنه و آهنگ مورد علاقهتون رو گوش میدید، واقعاً احساس خوبی دارید. ولی با استوری منتقل نمیشه!
* منو برگردونین به اون دورانی که تو پارک سُرسُره رو برعکس بالا میرفتیم...!
* جمله هر اومدنی یه رفتنی داره رو فامیل های ما وقتی میان خونه مون مهمونی، نقض می کنن!
* رفتم آشغال ها رو بندازم تو سطل آشغال، گوشیم دستم بود، اشتباهی گوشی رو انداختم. پریدم تو سطل آشغال دنبال گوشیم، هرکی از جلوم رد می شد می گفت پسر فلانیه ها، ببین بعد از هفت سال درس خوندن کارش به کجا رسید!
* نوشته سیلوستر استالونه از لاک پشت هایی که 42 سال پیش تو فیلم راکی استفاده شده، هنوز نگهداری می کنه. داداش لاک پشت 300-200 سال عمر می کنه، در اصل اونا هستن که سیلوستر استالونه رو پیش خودشون نگه داشتن!
* پیراهن تیم ملی تو خونه هر ایرانی قابلیت رونمایی شدن داره!
* خیلی دوست دارم همه اش از جمله «حتی شوخیش هم خوب نیست» استفاده کنم، ولی همیشه شوخیش هم خوب بوده!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 101
دور دنیا
هنرنمایی با چای
تاکسل- یک هنرمند روسی، با استفاده از ترکیبی از انواع مختلف چای، آثار بسیار زیبایی را به وجود آورده است. او تصاویر زیبایی را با چای طراحی می کند اما این آثار هنری را هیچ گاه نمی تواند مانند تابلو از در و دیوار خانه اش آویزان کند و برای دیدن عموم، در گالری به نمایش در آورد!
تمرین جیغ زدن در مدرسه!
گینس- دانش آموزان مدرسه ای در انگلستان به تازگی هر روز تمرین جیغ زدن و داد و فریاد زدن می کنند! آن ها به همراه معلم شان موفق شده اند چند رکورد گینس را با عنوان بلندترین صدای جیغ ثبت کنند. «آنالیزا برین» دختر نوجوانی است که با یک جیغ گوش خراش 121 دسی بلی، رکورددار این مدرسه است. صدای جیغ او به اندازه صدای موتور جت است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از اون لحاظ
تعداد بازدید : 60
پرتاب گوجه غیرفرنگی و تخم مرغ به تیم ملی اسپانیا
نویسنده : داش سامان
همیشه که نمیشه دور هم بگیم و بخندیم و شاد باشیم، بذارین امروز یه کوچولو برعکسش کار کنیم و اخبار غمگین رو بررسی کنیم. اولیش این که برنامه «ماه عسل» از 27 اردیبهشت پخش میشه! اشک تون دراومد؟ متاثر شدین؟ اگه نشدین یه خبر دیگه دارم که تضمینی دل سنگ رو آب می کنه، ما که دیگه بشر هستیم و دلمون از گوشته! جناب تاج هستن که کلاً هستن؟ گفتن: «با کی روش در حال مذاکره هستیم، کی روش ناراحت نیست و قرار است تیم ملی را به بهترین شکل، راهی جام جهانی کنیم.»
خب چرا باید از این خبر ناراحت بشیم؟ اول این که در حال مذاکره با کی روش هستن! یعنی احتمالاً میخوان با کی روش برای بعد جام جهانی تمدید کنن تا کارلوس خان بتونه برای هفت سال دیگه ماهی یک بار استعفا بده!
بعدش گفته کی روش ناراحت نیست، این که تیم ملی لباس درست و حسابی نداره، بازی تدارکاتی نداره، تمرین نداره، هیچ کدوم باعث ناراحت کی روش نیست، یعنی پولش رسیده و قراره تا چند وقتی که کفگیرش به ته دیگ نخورده، قربون صدقه فدراسیون بشه.
از همه مهم تر استاد تاج فرمودن قرار است تیم ملی را به بهترین شکل راهی جام جهانی کنیم. این خیلی مهمه، چون بقیه کشورها تیمشون رو با بدترین شکل راهی جام جهانی می کنن و پای پله های فرودگاه با گوجه فرنگی که واسه اونا گوجه داخلیه و تخم مرغ گندیده، بازیکنانشون رو می زنن اما قراره تیم ملی ما دسته گل و کت و شلوار یک دست به بازیکن ها بده تا راهی جام جهانی بشن.
فوقش مثل دفعه قبل شلوارها برای بازیکنان قد بلند مثل بیرانوند و طارمی کوتاهه و برای بازیکنان کوتاه قد بلنده و مجبور به تا زدن پاچه شلوار میشن. وای کی بشه این استرس لعنتی بازی با اسپانیا و پرتغال تموم بشه.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.