همه کسانی که روزهای نوجوانی و جوانیشان با خواندن آثار دکتر شریعتی گذشته است و او را معلم اندیشههای خود میدانند، نام «اقبال» را بارها در میان کتابهای او دیدهاند. شریعتی در بسیاری از ابعاد تفکرش، وامدار اندیشه اقبال بود و او را معلم خود و آغازگر تفکر نجاتبخش «بازگشت به خویشتن» می دانست. شاید نوشتن کتاب «ما و اقبال» ادای دینی بوده از سوی شریعتی به این متفکر بزرگ جهان اسلام تا اندیشه مبارزهای واقعگرایانه در برابر استعمار و استثمار غرب را که از «سید جمالالدین اسدآبادی» به شکل عمیقی در ایران آغاز شده بود، به نسلهای بعدی منتقل کند.فیلسوف، سیاستمدار، نویسنده و شاعر برجسته پاکستانی «علامه اقبال لاهوری»، مردی بود که سالهای طولانی از زندگیاش را در راه بیداری مسلمانان و آگاهی آنها از ارزش های اسلام اصیل و داشتههای خود و ضرورت وحدت جهان اسلام گذراند. در ایران، اقبال لاهوری را بیش از هر چیز با اشعارش میشناسند در حالی که او اندیشمندی صاحب عقیده بود و تعمق و بازنگری در اندیشه مترقیاش همچنان ضرورت دارد، لااقل تا زمانی که آرزوی دیرینه او که پیشرفت علمی و صنعتی و فکری جهان اسلام است، تحقق یابد. در پرونده امروز به بهانه اول اردیبهشت، سالروز درگذشت این مرد بزرگ مروری داشتهایم بر زندگی و اندیشه او.
7 نکته جالب درباره زندگی پر فراز و نشیب اقبال
فیلسوفی که شعر هم میگفت
محمد اقبال متولد پنجاب بود و اجدادش از برهمنان کشمیر بودند که بعدها مسلمان شدند. راهنمایی و دبیرستان را در کالج مسیونری اسکاتلند خواند در حالی که پیش از آن، قرآن را در یکی از مساجد زادگاهش آموخته بود. بعد به دانشگاه لاهور رفت و در مدت پنج سال، علاوه بر زبان های فارسی و عربی، با ادبیات انگلیسی و ادبیات جدید اروپایی آشنا شد و مقدمات فلسفه غرب را آموخت. در دوره فوق لیسانس، علاوه بر تحصیل فلسفه که موضوع اصلی کار او بود، به مطالعه اصول علم اقتصاد و حقوق نیز پرداخت.
در کالج مورد توجه یکی از معلمانش به نام «مولانا میرحسین» قرار گرفت. ذوق و استعداد شاعری علامه تا جایی معلمش را تحت تاثیر قرار داد که او هر چند مخالف با شعر گفتن جوانان بود، خودش اقبال را تشویق به سرودن کرد. علامه سرودههای خود را در ابتدا برای اصلاح به «داغ دهلوی» میداد. داغ دهلوی نیز پس از مدتی اعتراف کرد که اشعار اقبال نیاز به تصحیح ندارد و از داشتن چنین شاگردی فخر و مباهات میکرد.
اقبال سپس از لاهور بیرون آمد و برای ادامه تحصیل به خارج سفر کرد. او پس از کسب مدرک درجهیک فلسفه اخلاق در دانشگاه کمبریج، راهی دانشگاه مونیخ آلمان شد و با ارائه پایان نامه خود با عنوان «سیر فلسفه در ایران» موفق به دریافت درجه دکترا شد.
اقبال شیفته زبان فارسی بود و با اینکه ملت پاکستان او را شاعر ملی خود میدانند، از همان ابتدا زبان فارسی را برای بیان اندیشهها و اشعار خود برگزید به نحوی که هفت هزار بیت از ۱۲ هزار بیتی که سروده به زبان فارسی است. اقبال از میان متفکران غرب به آثار لاک، کانت، هگل، گوته، تولستوی و از شرقیان به اشعار مولوی دلبستگی خاصی داشت.
اقبال در سال 1926 میلادی، به عضویت مجلس قانون گذاری انتخاب شد. وضعیت زندگی ناگوار مردم و اختلافات در آن زمان و عشق به آزادی، اقبال را به سوی حرکتهای سیاسی سوق داد تا جایی که پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان از سوی او مطرح شد.
علامه اقبال لاهوری به دنبال تنگی نفس و ضعف قلبی که مبتلا شده بود در سال 1317 در پاکستان در گذشت.
با این که اقبال چندان زنده نماند که استقلال کشور پاکستان را در سال 1947 ببیند اما به عنوان پدر معنوی پاکستان از احترام فراوانی برخوردار است و هر سال در روز تولد او که به یوم اقبال معروف است، جشنها و آیینهایی ویژه برگزار میشود.
سیری در اندیشههای اقبال لاهوری
بازگشت به خود
1. مبارزه با خرافات و بازگشت به اسلام اصیل
علامه اقبال لاهوری در زمانهای زندگی کرد که غرب سیطره استثمارگرانه خود را در سرتاسر جهان اسلام گسترانده بود و فراموشی و از خود بیگانگی، مسلمانان را دچار بی اعتمادی به داشتههای خویش کرده بود. اقبال اندیشمندان و جوانان را به شناختن سرچشمه اصیل اسلام دعوت کرد. مهمترین شاخصههای تفکر او عبارت بود از: پیراستن عقاید مسلمانان از خرافات و بدعتها و بازگشت به اسلام اصیل، وحدت و همبستگی مسلمانان در برابر خطر سلطه فرهنگی و سیاسی غرب، هماهنگ کردن تعالیم و رهنمودهای دینی با عقل و مقتضیات زمان.
2. فلسفه خودی یا نظریه بازگشت به خویشتن
اما مهمترین و اثرگذارترین حلقه اندیشه اقبال را باید طرح مفهوم «فلسفه خودی» دانست، آن چه شریعتی از آن با عنوان «بازگشت به خویشتن» یاد میکند. فلسفه خودی در واقع همان چیزی بود که مسلمانان را به شناخت خویشتن و پیشرفت و راکد نماندن دعوت میکرد و هدفش، واداشتن آنان به قدرت و توانایی و حفظ هویت و شخصیت مسلمانی بود. کتاب «احیای فکر دینی در اسلام» و نظریه «رنسانس اسلامی و احیاگری در جهان جدید» مهمترین آثار فکری اقبال است.
آه از قومی که چشم از خویش بست
دل به غیرالله داد، از خود گسست
تا خودی در سینة ملت بمرد
کوه، کاهی کرد و باد او را ببرد
3. کشف علل عقبماندگی مسلمانان
اقبال عقیده داشت باید علل عقبماندگی جوامع اسلامی کشف شود و از دید او دوری از اسلام و آموزههای اصیل آن، استفاده نکردن از عقل و آن را به دیگری سپردن، روی آوردن به غرب و ارباب قدرت و بنده آنها شدن و قدر خود را ندانستن، از علل مهم عقبماندگی است و راه درمان آن، به خود آمدن و مقابله با استعمار و استثمار غرب سرمایهدار است.
4. نگاه واقعبینانه به پیشرفت علم و صنعت در غرب
البته اقبال برای پیشرفت علم و صنعت در غرب احترام قائل بود و آن را انکار نمیکرد بلکه آن را جدای از چهره استکباری و استعماری آن میدانست. او درباره دستاوردهای علمی غرب میگفت: «ترس ما این است که ظاهر خیرهکننده فرهنگ اروپایی از حرکت ما جلوگیری کند و از رسیدن به ماهیت واقعی فرهنگ عاجز بمانیم و در مدت رکود و خواب عقلی ما، اروپا با کمال جدیت درباره مسائلی میاندیشد که فیلسوفان و دانشمندان ما قبلا سخت به آنها وابسته بودند.»
5. وحدت بر مبنای اصل توحید
اقبال، با الهام از سید جمالالدین اسدآبادی، ندای بازگشت به اسلام و وحدت مسلمانان را سر میداد. رسیدن به «ملت محمدی» جامعه آرمانی اقبال، همان تزی بود که حدود نیم قرن قبل سیدجمال الدین اسدآبادی آن را مطرح کرد. اقبال نیز مانند بعضی از متفکران شرقی، اتحاد برپایه ملت یا نژاد، زبان یا ملاک های غربی دیگر را قبول ندارد و تنها ملاک برای او اصل توحید و اعتقاد به خداست.
رشته وحدت چو قوم از دست داد، صد گره بر روی کار ما فتاد
ما پریشان در جهان چون اختریم، همدم و بیگانه از یکدیگریم
باز این اوراق را شیرازه کن، باز آیین محبت تازه کن
باز ما را بر همان خدمت گمار، کار خود با عاشقان خود سپار
رهروان را منزل تسلیم بخش، قوت ایمان ابراهیم بخش
از اقبال میگویند ...
مهاتما گاندی
«هندوستان دارای دو چشم بود؛ رابینرانات تاگور و محمد اقبال.»
محمدعلی جناح (از سیاستمداران سده بیستم و بنیان گذار کشور پاکستان)
«اقبال نه تنها یک متفکر، راهنما و دوست نزدیک من بود، بلکه در تاریکترین روزها مانند صخرهای محکم بر جای ایستاد و حتی یک لحظه هم ضعف و فتوری به خود راه نداد. اقبال، به حقیقت، نماینده اندیشه و فرهنگ مسلمانان بود. او نغمهگر و سراینده زیباترین شعر جهان بود، اقبال اگرچه در ظاهر در میان ما نیست، اما در معنی نمرده است، بلکه تا اسلام زنده باشد، روح بلند وی نیز زنده خواهد بود؛ چه شعر اقبال، جلوه گاه آرزوها و اندیشههای عمیق ملت مسلمان است...» (احمدی، احمد، دانای راز، ص ۱۱)
علی اکبر دهخدا
«پس از استقلال پاکستان، ایرانیان، این راهی شرق، یعنی مرحوم اقبال را تا حدی شناختند، ولی هنوز چنان که باید و شاید، به شخصیت بزرگ او و خدماتی که برای استقلال پاکستان و زبان فارسی انجام داده است، پی نبردهاند. اقبال قد برافراشت و توجه چهارصد میلیون جمعیت هندوستان را به زبان فارسی و گویندگان بزرگ آن ـ از مولوی، فردوسی، حافظ و سعدی تا بابا فغانی ـ جلب کرد و نشان داد که رابطه مردم هندوستان با اصفهان، شیراز و تبریز بیشتر از رابطه آن ها با پاریس، برلین و لندن است». (اقبال -مجموعه چهره های درخشان- ص ۸۲ )
ملک الشعرای بهار
«من اقبال را خلاصه و نقاره مجاهدات و مساعی جاویدان نهصد ساله غازیان و عالمان و ادبای اسلامی و میوه رسیده و کمال یافته این بوستان نهصد ساله میدانم.» (می باقی، ص ۱۱)
شهید مطهری
«اقبال لاهوری را قطعا یک قهرمان اصلاح در جهان اسلام باید به شمار آوردکه اندیشههای اصلاحی اش از مرز کشور خودش هم گذشت... از جمله مزایای اقبال این است که فرهنگ غرب را میشناخته است و با اندیشههای فلسفی و اجتماعی غرب آشنایی عمیق داشته تا آن جا که در خود غرب به عنوان متفکر و فیلسوف به شمار آمده است. دیگر این که با همه آشنایی و شناسایی فرهنگ غرب، غرب را فاقد یک ایدئولوژی جامع انسانی میدانسته است… اقبال در عین دعوت به فراگیری علوم و فنون غربی از هرگونه غرب گرایی و شیفتگی نسبت به ایسمهای غربی، مسلمانان را برحذر میداشت» (نهضت های اسلام در صدساله اخیر، ص ۴۹ – ۵۱)
دکتر علی شریعتی
«اقبال رفت به اروپا و به عنوان یک فیلسوف در اروپا تجلی کرد و مکتبهای فلسفی اروپا را شناخت و شناساند و همه اقرار کردند که یک فیلسوف قرن بیستم است؛ اما تسلیم غرب نشد، غرب را تسخیر کرد و با یک اندیشه انتقادی و قدرت انتخاب در قرن بیستم و در تمدن غربی زیست. وی از آن مرتجعان و کهنهپرستانی نیست که بدون این که بشناسند، با هرچه نو است و با تمدن جدید و با غرب بدون جهت و سبب دشمنی میورزند. همچنین مثل آن هایی نیست که بدون داشتن جرئت انتقاد و انتخاب، محو و مقلد غرب میشوند.»(ما و اقبال (مجموعه آثار، ج۵)، ص ۴۶ و 49)
سید جعفر شهیدی
«بانگ دعوتی که یک بار در قرن هفتم از گلوی مولانا جلال الدین رومی برآمده بود، پس از شش قرن، بار دیگر از حلقوم مردی وارسته، ولی بزرگ اندیشه، به نام محمد اقبال برآمد.» (گزارش کنفرانس اقبال شناسی، حسینیه ارشاد.)
اندیشه اقبال در آینه اشعارش
بخشی از شعر مشهور جاویدنامه
قوت دین از مقام وحدت است **** وحدت ار مشهود گردد ملت است
شرق را از خود برد تقلید غرب **** باید این اقوام را تنقید غرب
قوت مغرب نه از چنگ و رباب **** نی ز رقص دختران بی حجاب
نی ز سحرساحران لاله روست **** نی ز عریان ساق و نی از قطع موست
محکمی او را نه از لادینی است **** نی فروغش از خط لاتینی است
قوت افرنگ از علم و فن است **** از همین آتش چراغش روشن است
حکمت از قطع و برید جامه نیست **** مانع علم و هنر عمامه نیست
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ **** مغز می باید، نه ملبوس فرنگ
گر کسی شب ها خورد دود چراغ **** گیرد از علم و فن و حکمت سراغ
ترک از خود رفته و مست فرنگ **** زهر نوشین خورده از دست فرنگ
بنده افرنگ از ذوق نمود **** می برد از غربیان رقص و سرود
نقد جان خویش، دربازد به لهو **** علم دشوار است، می سازد به لهو
از تن آسانی بگیرد سهل را **** فطرت او درپذیرد سهل را
منابع
پرتال جامع علوم انسانی / مقاله بررسی نظریه رنسانس در اسلام در تفکرات اقبال لاهوری
خردنامه/ ماهنامه فرهنگی همشهری اردیبهشت 85
hamshahrionline.ir - daneshnameh.roshd.ir - ganjoor.net