سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید، اگر چه او خود، بدان عمل نکند.
امام محمد باقر(ع)، بحارالانوار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در تفسیر آیات 81 تا 83 (پایان) سوره «یس» درباره اراده خداوند و معاد انسان با این مضمون که «آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، توانا نیست که مثل آن ها را بیافریند؟ آری، (می تواند) و او آفریدگار بسیار داناست. چون چیزی را اراده کند، فرمانش این است که بگوید «باش» پس بی درنگ موجود می شود. پس منزه است کسی که حاکمیت و مالکیت همه چیز به دست اوست و به سوی او باز گردانده می شوید.» نکاتی را مطرح کرده اند که می خوانید:
1-چون که صد آمد نود هم پیش ماست. کسی که آسمانها و زمین را آفرید می تواند انسانها را هم بیافریند.
2-کار او خلق کردن است، چه در دنیا و چه در قیامت.
3-دلیل معاد، علاوه بر حکمت و عدالت الهی، داشتن قدرت و علم او بر اعمال انسانهاست.
4-خداوند در آفرینش هستی، نه وسیله می خواهد نه کمک و نه کسی که موانع را بر طرف کند.
5-میان اراده خدا و انجام کار فاصله ای نیست.
6-چگونه خدا را در برپایی قیامت عاجز می دانید؟ او از هر عجز و ناتوانی منزه است.
7-هم سرچشمه هستی به دست اوست و هم بازگشت همه چیز به سوی اوست.
تفسیر نور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمد دلاوری در جریان سفر خود به اروپا درباره بیکاری مردم در اروپا نوشته است:
«از دست دادن شغل برای یک بلژیکی به این معناست که حقوق ماهانه 2000 یورویی او تبدیل به 600 یورو بیمه بیکاری میشود. با این رقم او فقط میتواند ادامه حیات بدهد و چون خانه و خودرواش را با وام کلان خریده، باید زندگی راحتش را رها کند و در یک واحد مسکونی بسیار کوچک ساکن شود و حتی ممکن است سنگینی بازپرداخت اقساط وادارش کند که خیابان خواب شود. به همین دلیل در بحران اقتصادی اخیر، دیدن آدمهای مرتب و منظم و کتابخوان و تحصیل کردهای که خیابان خواب شدهاند چندان عجیب نبود. در این شرایط سخت، اعتراضات مدنی، تجمع، تظاهرات و اعتصاب علاوه بر فشار بر نظام سیاسی، هیجانات اجتماعی را تخلیه و کمک میکند که این دیگ بخار مطالبات به مرحله انفجار نرسد.»
برگرفته از کتاب «976 روز در پس کوچههای اروپا» نوشته محمد دلاوری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قاب عکس رو به رو
بوم و قلم مهیا
ای کاش
نسیمی قلم نقاش را
می لرزاند...
که شاید این
زود دیر شدن ها را
آهسته تر می کشید
محمد قاسمی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* یک روز رفتیم عیددیدنی خونه فامیل همسرم که خیلی هم باهاشون رودربایستی داشتم. موقع رفتن به پسرم عیدی دادن، منم می خواستم بگم «شرمنده نکنید، چه کاریه» اما خیلی شیک و مجلسی با صدای بلند گفتم «شرمنده کردی، چه عجب!!!» نمی دونم چرا این حرف از دهنم دراومد. آبروم رفت ولی همه جمع کلی خندیدن!
سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عید نوروز چون که شد ناثر
گشت بهرِ مسافرت حاضر
مثل افراد شیک و جنتلمن
رفت ناثر به سمت راهآهن
مقصدش بود حومه ساری
بهر تفریح و دیدن یاری
بود همراه او دوتا چمدان
رفت سمت قطار ناثرخان
با خودش گفت: «من دگر این بار
در سر وقت می رسم به قطار
دیگر امسال من عمیق هستم
نظم هم دارم و دقیق هستم
دیگر آنتایم می شوم امسال
چه صفایی دهد به بنده شمال»
چون که ناثر رسید راهآهن
دید خالی ست از وجود ترن
گفت: «آقا شما خبرداری؟
از قطاری که می رود ساری»
گفت فردی: «قطار ساری رفت
پسرم در حدود ساعت هفت»
دید ناثر که ساعت اش شش و سی ست
اندکی هی به دور و بر نگریست
پرس و جو کرد و عاقبت فهمید
رفته ساعت جلو به سال جدید
او ندانسته و نفهمیده
شد از این اتفاق رنجیده
ناگهان دورتر قطاری دید
پس به سویش نفس زنان بدوید
با خودش گفت: «این قطار من است
سمت ساری فقط همین ترن است»
برسید و سوار شد ناثر
باعث افتخار شد ناثر
گشت حالش ز حرکت خود خوب
رفت اما قطار سمت جنوب
حال؛ ناثر که واقعاً خاص است
عید را توی بندرعباس است
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بعد از چند روز تعطیلی بالاخره مجبور شدیم سر کارمان حاضر شویم و با همه سختیها کار و فعالیت را شروع کنیم. حالا که چند روزی از اولین روز کاری در سال جدید میگذرد اگر دقت کنید همکاران زمان ورود به محل کارشان و دید و بازدیدهای «سرکاری» (یعنی دید و بازدیدهایی که در محل کار صورت میگیرد!) به چند دسته تقسیم می شوند؛ دسته اول آدمهایی هستند که از قبل برنامهریزی میکنند در همان بدو ورود به محل کار، پشت میزشان مخفی شوند تا مجبور نباشند همان اول صبحی با تعداد زیادی از همکاران روبه رو شوند و با هرکدامشان سلام و احوالپرسی و ماچهای آبداری نثار یکدیگر کنند. هرچند در این مواقع با فریاد «سلااام، عیدت مبارک!» یکی از همکاران که الهی به نفرین معبد آمون گرفتار شود حواس همه به طرف او پرت میشود و باز چنین فردی ناخواسته باید به سراغ همه دوستان برود و همان مراحلی را که گفته شد اجرا کند! اما دسته دوم کسانی هستند که به هر شکلی میخواهند از گیر روبوسیها و ماچهای آبدار همکارانشان فرار کنند!
مثلا مورد داشتیم یک نفر چهاردهم فروردین را مرخصی استعلاجی گرفته و روز بعد با یک گواهی قاب گرفته از پزشک و ماسکی روی بینی به محل کار رفته و همه همکاران گرامی را به سلامی از راه دور راضی کرده است! اما دسته سوم آدمهای با تجربهای هستند که بدون استرس وارد اداره میشوند و چون از قبل میدانند هیچ نقشهای نمیتواند از احوال پرسیها و ماچهای نوروزی خلاصشان کند، با خیال راحت به سراغ همکارانشان میروند و با همگی روبوسی میکنند. اتفاقا قانون سوم نیوتن ثابت کرده این دسته از افراد موفقتر از بقیه عمل میکنند. طبق این قانون در فرایند روبوسی نوروزی اگر فردی به همکارش ماچ آبداری وارد کند همکار دوم نیز ماچی به همان اندازه و در خلاف جهت به همکار اول وارد میکند! بنابراین هر زمان همکاری بخواهد از ماچهای نوع دوم یعنی ماچهای آبدار استفاده کند همکار دیگر میتواند به همین اندازه از خود دفاع کند. یعنی همکارش را در آغوش گرفته و او را از عیدت مبارک و این حرفها خیس کند! به این ترتیب بخشی از مشکلات و سختیهای روز اول کاری در حوزه عیددیدنیهای همکاران در سال جدید رفع میشود!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* بعضی ها چقدر باکلاسن که با آهنگ های خارجی گریه می کنن. من آخرین باری که با آهنگ خارجی گریه کردم آهنگ تایتانیک تو تاکسی بود و دستم مونده بود لای در!
* چرا میلیاردر و میلیونر داریم، ولی «هزارِر» نداریم؟ این جا هم در حق ما معمولی ها اجحاف شده!
* پیشرفت تو خاندان ما این شکلیه که بابام پراید خرید پنج میلیون تومن، من خریدم ۲۰ میلیون تومن و پسرم می خره ۸۰ میلیون تومن!
* هر وقت خواستین کسی رو به خاطر چهرهاش مسخره کنین، دوربین جلوی گوشیتون رو باز کنین، مطمئنم سریع نظرتون عوض می شه!
* کاش فصل بعدی پایتخت کارگردانش نقش باباپنجعلی رو بده به من. همراه گروه هستم، هر قسمت یک بار می گم «نَخِردَم» و یک سیلی به بهتاش می زنم. پول هم نمی خوام، یک جای خواب و یک وعده غذای گرم کافیه!
* خدا نکنه جورابت یک ذره سوراخ بشه. دیگه سازمان ملل هم دعوت بشی، از سیستم آلاچیق و پشتی و متکا برای پذیرایی استفاده می کنن و باید کفشات رو در بیاری!
میخ کوبیده تو درخت تا بگه «بگذار درخت زندگی کنه»!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روستای لاکچری خالی از سکنه
آدیتی سنترال- پنج سال پیش یک میلیاردر چینی 32 میلیون دلار خرج کرد تا برای همه اهالی روستای زمان بچگی اش 258 ویلای لاکچری بسازد. اما هیچ وقت فکرش را نمی کرد که این اقدام او باعث فراری دادن تمام اهالی روستا شود. اهالی روستا که از دیدن ویلاهای لوکس با پنج اتاق خواب، دو اتاق پذیرایی، پارکینگ، زمین بسکتبال و هندبال و باغ اختصاصی به وجد آمده بودند، بر سر داشتن بیش از یک ویلا با یکدیگر دعوا کردند. دعوای آن ها به قدری بالا گرفت که دیگر امنیت جانی از سوی یکدیگر نداشتند و کم کم از روستا رفتند. تا این که حالا بعد از پنج سال این روستا متروک و خالی از سکنه شده است!
قهرمان گاوهای آلوده
چاینا دیلی- زلزله و سونامی سال 2011 در ژاپن جان بیش از 20 هزار نفر را گرفت و 160 هزار نفر را مجروح کرد. این زلزله باعث آسیب به راکتورهای هسته ای هم شد و از همان زمان، بیش از 3500 گاوی که در معرض تشعشعات هسته ای قرار گرفته بودند در قرنطینه هستند. اکثر این حیوانات توسط دولت کشته شدند یا از شدت گرسنگی مردند، چرا که هیچ کس جرئت نزدیک شدن و غذا دادن به آن ها را ندارد. اما هم اکنون یک زن شجاع و فداکار حاضر شده است تا جان خودش را به خطر بیندازد و هر روز به این حیوانات بخت برگشته غذا بدهد. او در کشورش تبدیل به یک قهرمان شده است.
زندگی در میان گرگ ها
آدیتی سنترال- «موراکو رودریگز» مرد اسپانیایی، زمانی که فقط سه سال داشت مادرش را از دست داد و پدرش سرپرستی او را به یک خانواده روستایی واگذار کرد. او از شش سالگی به همراه چوپان روستا به کوه ها می رفت و از گوسفندان مراقبت می کرد. اما وقتی فقط هشت سال داشت، چوپان در کوهستان جان سپرد و او 12 سال به تنهایی در میان گرگ ها در کوه زندگی کرد تا در نهایت توسط ارتش اسپانیا نجات پیدا کرد. او حالا 72 ساله است اما بعد از گذشت سال های زیاد از این حادثه هنوز هم نمی تواند با انسان ها رابطه برقرار کند و از هر فرصتی استفاده می کند تا به کوهستان پناه ببرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شین هوا | برگزاری مسابقه بادبادک بازی، چین
تلگراف| حضور خانوادگی در جشنواره دلقک ها، مقدونیه
رویترز| عوارض بالا آمدن آب رودخانه! لندن
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما بچه که بودیم خیلی بامزه بودیم . بابایمان ما را مینشاند جلوی مهمان و میگفت: «کله معلق بزن شوهرخاله ببینه» ما هم بالشت میگذاشتیم و با کله میرفتیم روی بالشت و جمعی را خوشحال میکردیم. بعد شوهرخاله لپ ما را بدون در نظر گرفتن آستانه گسیختگیاش تا جایی که میشد میکشید و یک آب نبات چوبی فرو میکرد توی دهان وا مانده ما. ما هم که میدیدیم بهمان میخندند شروع میکردیم به کله معلق زدنهای بیشتر و آن قدر کله معلق میزدیم که در نهایت بابایمان شاکی میشد و ما را از آن جا یک جوری شوت میکرد گوشه پذیرایی که دو برابر هر چه کله معلق زده بودیم باز کله معلق میزدیم.
هنوز ریکاوری نکرده بودیم که این بار مامانمان میآمد ما را میبرد پیش خاله و میگفت: «یه توپ دارم قلقلیه رو بخون خاله ببینه». بعد ما شروع میکردیم به خواندن و از آن جایی که هنوز قاف وارد دایره حروفمان نشده بود میگفتیم: «گِلگِلی» و خاله قربان صدقهمان میرفت. بعد ما هم که میدیدیم این جوری است آن قدر این شعر را میخواندیم که درنهایت با عبارت «از جلو چشممون خفه شو!» دوباره سانتر میشدیم قسمت مردانه!
یعنی میخواهم بگویم این شیرین کاریها و ادابازیها هم حد و اندازه داشت و از یک جایی به بعد همه جدی میشدند و میگفتند شوخی بس است. توی چند سال اخیر هم وقتی شبکههای اجتماعی آمد یک عده از آقایون آمدند دو تا کله معلق زدند، روسری سر کردند و با ۱۲۰ کیلو وزن «مامانم موهامو عروسکی شونه کرده» را خواندند و خیلیهامان خندیدیم و بهشان لایک نشان دادیم. خب اینها هم با همین فرمان ادامه دادند و هی باد شدند و باد شدند و باد شدند تا جایی که دیگر به ازای هر کله معلق زدن چندمیلیون تومان پول گرفتند و باز همچنان ما خندیدیم و لایک نشان دادیم.
به تدریج یک عده از این شیرین کارها درباره همه چیز نظر دادند و احساس کردند وظیفه هدایت جامعه را بر عهده دارند. ارتش تشکیل دادند و به جنگ با فرهنگ و تمدن پرداختند. با ارتشهایشان و سلاحهای فحش و دری وری به هر چه آبادی بود حمله ور شدند. بعد حتی از توی فضای مجازی هم درآمدند و اسلحه کشیدند. چون همچنان ما داشتیم میخندیدیم و لایک نشان میدادیم. چون هیچ وقت نشد از یک جایی به بعد بگوییم ادابازی بس است دیگر، کمی هم جدی بشویم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ما، در هیچ حال، قلب های مان خالی از غم نخواهد شد؛ چرا که غم، ودیعه ای است طبیعی که ما را پاک نگه می دارد. انسان های بی اندوه، به معنای متعالی کلمه، هرگز «انسان» نبوده اند و نخواهند بود. از این صافی انسان ساز نترس...
برگرفته از «آتش بدون دود» نوشته نادر ابراهیمی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک ، ترسانک ، سوتی ، شعر ، طرح ، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به تلگرام 09215203915 یا پیامک 2000999 بفرستید.
* واقعا ممنون که به انتقادها ترتیب اثر می دهید و حدیث روز را به صفحه بازگرداندید. کاش هر روز عکس های بامزه هم چاپ کنید. امیر سپاسی
* با سلام و تبریک سال جدید. خداییش انتظار بیشتری داشتم از شما، اون از خفن استریپ که حذف شد اینم از این صفحه آرایی تون که خیلی بی روح شده.
* پدر کوهی استوار، در قلبم ستارهای، پدری که پشت من بودی، روزت مبارک. پسرانت آریا و آراد
* مبینای عزیزم، بهار با شکوفا شدن تو معنا گرفت و گل وجودت بهار را عطرآگین کرد. ۲۰فروردین چهاردهمین بهار زندگی ات هزاران بار مبارک. مامان مرضیه
* آقکمال گفته بودی «دستم به دامنتان، کوتاه بیان» مگه نِمِدنی که ما مردا دامن نِدِرم، بهجاش تنبون دِرِم؟!
آق کمال: منظور دامن کت بود، شما کوتاه بین!
* زندگیسلام؛ ۱۰۱۰ شدی، مبارک است. امیدوارم ۲۰۲۰ شوی!
* باد می وزد. هم می توانی در مقابلش دیوار بسازی، هم آسیاب. تصمیم با توست.مسعودمجنونپور
* شوخی بزرگان بچه فامیل خیلی باحال بود. کلی خندیدیم.
* آدما تاب نیستن، نمی تونی به عقب هلشون بدی و انتظار داشته باشی برگردن سمتت!
محمد جواد سلیمی
* وحیدجان، در ثانیه های بودنت می مانم، در فصل شکست خوردنت می مانم، یک سال نه، 10 سال چه فرقی دارد، تا لحظه دل سپردنت می مانم و دوستت دارم... سرگزی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.