هرکس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، احسانش باارزش، ترازوی اعمالش سنگین و اعمالش پذیرفته می شود.
حضرت علی(ع)، بحار الانوار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجتالاسلام رنجبر درباره اهمیت یاد خدا گفتهاند:
«عقربههای قبلهنما را ببین که پیوسته لرزاناند، مگر زمانی که با قبله همسو باشند. دل آدمی نیز همینطور است، لرزان و مضطرب، مگر اینکه با خدا همسو باشد و همواره به یاد خدا باشد.
پیامبر(ص) همواره دلی آرام داشت. چرا؟ چون پیوسته در یاد خدا بود و در تمام نشست و برخاستها یاد خدا میکرد. البته نه به این معنا که دایم تسبیح به دست بود. بلکه هرجا میخواست کاری انجام دهد، میگفت: «اگر یک ولی خدا الان جای من بود چه میکرد؟» و یاد خدا به این معناست.»
تارنمای سمت خدا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این عبارت کنایه از مبارزه آشکار است نه پنهانی.
وقتی میگویند فلانی شمشیر را از رو بسته است، یعنی اهل حیله و فریب نیست که شمشیر پنهان داشته باشد و از پشت خنجر بزند، بلکه آشکارا مبارزه میکند.
عیاران و جوانمردان به دلیل این که تشکیلات محرمانه داشتند و به ظاهر کسی آن ها را نمیشناخت، زمان انجام مأموریت شمشیر را از رو نمیبستند بلکه کمربند چرمی را در زیر لباس به کمرشان میبستند و شمشیر را به حلقه کمربند آویزان میکردند طوری که معلوم نشود سلاحی دارند و احیاناً شناخته شوند. اما بعدها که تشکیلات عیاری رونق پیدا کرد، هرگاه که دشمن را ضعیف و ناتوان تشخیص میدادند و مبارزه پنهانی را ضروری نمیدیدند، بدون هیچ ترسی شمشیر را از رو میبستند و دشمن را از پای درمیآوردند. این عبارت رفتهرفته به مرور زمان، به صورت ضربالمثل درآمد و در موارد مبارزات علنی و آشکار و به منظور تحقیر طرف مقابل مورد استفاده قرار گرفت.
برگرفته از «ریشههای تاریخی امثال و حکم» نوشته مهدی پرتوی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مردی مشغول طواف خانه خدا بود و مادرش را نیز بر دوش گرفته و طواف میداد. در همان حال پیامبر(ص) را دید. از آن حضرت پرسید: «آیا با این کار، حق مادرم را به جا آوردهام. آن حضرت فرمودند: «خیر! تو با اینکار، جبران یکی از نالههای او را (به هنگام وضع حمل) هم نکردهای!»
تفسیر نمونه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نیستی و دوستت دارم
بی تو رفتارهام
دچار توگانگی شده اند
کامران رسولزاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عصری سرد و توفانی بود، وقتی مرد در حال برگشت از سرکار به خانه بود، در جاده پیرزنی را دید که ماشین اش خراب شده بود و از سرما به خود می لرزید. پیرزن برای او دست تکان داد و مرد ایستاد. زن گفت: «چندین خودرو از جلوی من عبور کردند ولی کسی حاضر نشد برای کمک به من بایستد و این لطف شماست.» وقتی مرد لاستیک ماشین را عوض کرد و آماده رفتن شد، زن گفت: «متشکرم، چقدر باید پرداخت کنم؟» مرد پاسخ داد: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در چنین شرایطی بوده ام و روزی یک نفر هم به من کمک کرد، همان طور که من به شما کمک کردم.»
حدود چند کیلومتر جلوتر پیرزن رستوران کوچکی دید، توقف کرد تا چیزی بخورد. پیش خدمت بارداری از کنار زن عبور کرد که مشخص بود از خستگی به سختی روی پای خود می ایستد. وقتی پیرزن غذای خود را خورد، چند برابر هزینه آن را به پیش خدمت داد و او رفت تا باقی مانده پول را بیاورد. وقتی برگشت روی دستمال کاغذی یادداشتی دید که در آن چنین نوشته شده بود: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در چنین شرایطی بوده ام و روزی یک نفر هم به من کمک کرد.»
نگذاریم از این پس با شروع بهاری جدید زنجیر عشق و محبت تنها به خودمان ختم شود.
مهدی سرمدی، دانشجوی روان شناسی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. برای مسابقه این هفته چهره یک هنرمند محبوب دیگه رو انتخاب کردیم. دلیل اصلی انتخاب ایشون هم خبری بود که دیروز منتشر و کار جدید ایشون اعلام شد. بیشتر از این راهنمایی نمی کنیم، زود دست به کار بشین!
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسم اش رو تا ساعت 23 فردا پنج شنبه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و کاریکاتور برنده رو چهارشنبه هفته بعد با مسابقه بعدی، همین جا خواهید دید. خوش باشین همیشه.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* اگه تو یکی از خیابون های تهران هیچ کافهای ندیدی، به بالکن ساختمون ها دقت کن. اگه نبود احتمالا رو پشت بوم یک دونه هست. اگه نبود قطعا طبقه منفی سه پاساژ یک دونه هست!
* یعنی چی تکالیف عید رو تو تلگرام می فرستن؟ بچه باید تکلیف عید یادش بره تا وقتی 14 فروردین فهمید هیچی ننوشته، غم عالم بیاد تو دلش!
* عجایب زبان فارسی فقط اون مورد که یکی رو «آقای محترم» صدا میکنی بهش بر می خوره!
* جدا یک جوری از پایان تعطیلات شاکی هستید انگار از جزایر قناری دل کندید و برگشتید. بابا تو که کل تعطیلات از سقف اتاقت عکس مینداختی چرا ناراحتی؟!
* کاش منم کوالا بودم و الان دغدغهام این بود که روی کدوم شاخه خوابیدن بیشتر کیف میده!
* دزد زده به خونه طرف، سه تا سرویس طلا برده به ارزش ۲۱۵ میلیون تومن و همچنین ۴۳ هزار دلار پول نقد. حالا اینا هیچی، دزده اومده ماهی سالمون از فریزر برداشته، سرخ کرده با آبمیوه گیری هم آبمیوه طبیعی گرفته خورده و رفته!
* چای نبات و آب قند رو از ماها بگیری دیگه هیچی نداریم بدیم مریض بخوره!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پدربزرگی جوان تر از سنش
بورد پاندا- پدربزرگ 68 ساله چینی آن قدر جوان به نظر می رسد که مردم به او لقب خون آشام داده اند. او نه تنها از نظر چهره و اندام، بسیار ورزیده و جوان به نظر می رسد بلکه از نظر روحی و انتخاب لباس هم مانند جوان هاست. این موضوع باعث ترس مردم شده ولی مایه خوشحالی خانواده اش است!
دستگاهی کوچک برای پارک کردن ماشین های چند تنی
آدیتی سنترال- پارک کردن ماشین های بزرگ و چند تنی برای ماهر ترین راننده ها هم کار مشکلی است. اما به کمک یک وسیله کوچک ریلی به نام RVR شما به راحتی می توانید ماشین های غول پیکر چهار تنی را هم به بهترین شکل پارک کنید. این دستگاه به پشت ماشین وصل شده و توسط کنترل از راه دور به راحتی ماشین های بزرگ را در کوچک ترین فضاها پارک می کند.
روش خلاقانه ژاپنی ها برای محافظت
آدیتی سنترال- هرچند توکیو یکی از امن ترین شهرهای جهان است اما زنانی که تنها زندگی می کنند، بیشتر از بقیه در معرض دزدی و تعرض هستند. سیستم ضد سرقت «مردی روی پرده خانه» به تازگی توسط یک ژاپنی طراحی شده است. او با استفاده از یک دستگاه سایه یک مرد را روی پرده خانه می اندازد تا دزدان با دیدن آن، جرئت نکنند وارد خانه های زنان تنها بشوند. مجرمان در توکیو معمولا خانه هایی را انتخاب می کنند که زنان تنها مستاجر آن هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ای پی اَی | هنرنمایی تکواندوکاران کره ای
تلگراف| شکل بامزه نشستن برف روی شیروانی خانه ای در آلمان
یاهو| مزرعه دار باسلیقه تصویر خودش و گاوش را روی زمین خود طراحی کرده است، چین
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
راست میگویند که زمانه عوض شده؛ یکی از بچههای فامیل مان در حالی که روی گردن پدرش رفته بود و زلفانش را بر باد میداد، وی را سرزنش میکرد که چرا امسال تور اروپا نرفتهاند و عیدی کسلکننده را پشت سر گذاشتهاند! این در حالی است که بنده با حدود 5/5 برابر سن آن کودک، دل در دلم نبود تا 10 صفحه پایانی پیک نوروزی کلاس دوم ابتداییام را بالاخره تمام کنم و بتوانم با بچههای فامیل بازی کنم. البته این که بچههای فامیل بعد از گذشت این همه سال همهشان زن و بچه دارند و بازی برایشان سخت است تقصیر من نبود، به خاطر پیکهای ما بود که کمی آنها را سنگین میگرفتند.
یا مثلا همین روز سیزده به در؛ همان بچه فامیل مان داشت برای رسیدن به خواستههایش در سال جدید سبزه گره میزد. یعنی انواع و اقسام گرهها را روی این سبزهها پیاده میکرد. سبزهها هم که تمام شد سراغ چمنها رفت. بعد از چمنها درختان را به هم گره زد. در نهایت همگیمان با موهایی بافته شده به منزل برگشتیم. مثلا روی موهای بنده برای برآورده شدن آرزوهایش چهل و پنج تا گره زده بود. این که حس کنید یکی از موهایتان برای دو زرده شدن تخم مرغ بچه فامیل تان است، چندان حس دلچسبی نیست و ای کاش موقع گره زدن بلند بلند آرزوهایش را نمیگفت. همه این ها در حالی است که همین بشر بند کفش اش را نمیتواند گره بزند و مادرش برایش میبندد!
بعد از روز سیزده به در هم همان کودک چالش دیگری را در ذهنم رقم زد. او از پدر و مادرش خواست که چون حال ندارد به مدرسه نرود. پدر و مادرش نیز چون دیدند دلیل اش برای مدرسه نرفتن منطقی و محکمهپسند است موافقت کردند. البته چون ممکن بود کودک از درسهایش عقب بماند، پدرش را جای خودش به مدرسه فرستاد. یعنی زمان ما آخرین درجه از پیچاندن این بود که خانواده به ما دیکته بگویند. یا در بعضی خانوادههای لاکچری دیده میشد که دیکته را با دست خط بچگانه جای فرزندشان مینوشتند. اما این که کلا به جای فرزندشان به مدرسه بروند بحث دیگری است. اول فکر میکردم دروغ سیزده است اما وقتی صبح چهاردهم پدر بچه را با روپوش و در حالی که کولهای با عکس باب اسفنجی به پشت داشت و ساندویچ نان و پنیرش را در راه مدرسه گاز میزد دیدم، دیگر چیزی برایم تعجببرانگیز نبود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به تازگی این عکس با توضیح «عشق مرد چینی به خرگوش هایش» در رسانه های مختلف منتشر شده است که پس از بررسی متوجه شدیم خبر دروغ سیزده بوده است. اصل داستان عکس این است که آقای چوچانگ از ایالت لیان شامپوی چین یک روز وقتی وارد مزرعه اش می شود با این صحنه روبه رو می شود. پس از بررسی می فهمد این هویج ها را یک خرگوش نر برای خواستگاری از خرگوش ماده ای به این شکل چیده است. چوچانگ که مجرد بود و از این کار بسیار عصبانی شده بود، پس از عکس گرفتن با هویج ها، همه آن ها را درون آبمیوه گیری ریخته و آب شان را می خورد که باعث رودل شده و راهی بیمارستان می شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک ، ترسانک ، سوتی ، شعر ، طرح ، عکس و هر ایده بامزه و جالب خود را به تلگرام 09215203915 یا پیامک 2000999 بفرستید.
* با عرض سلام بی پایان. فرا رسیدن بهار زیبای طبیعت که متقارن و متبرک به ماه های رجب المرجب، شعبان المعظم و رمضان المبارک شده است بر همه عابدان عاشق مبارک باد.
* از ظرف آجیل میشه درس زندگی گرفت، مثلا اگه خوب و بد زندگی رو کنار هم تحمل نکنی و اول همه پسته ها رو بخوری، آخرش با یک مشت تخمه جاپنی تنها می مونی!
محمد جواد سلیمی
* ممنونم از مطلب هنرمندان که در صفحه اول زندگی سلام یک شنبه سال گذشته چاپ کرده بودین. عالی بود. علی کشته گر
* با سلام و تشکر از زندگی سلامی های عزیز. این چند روز اخیر زندگی سلام بی روح شده. حدیث و ذکر و شعر بالای صفحه رو کاش برگردونید. باتشکرآرمین صفری
ما و شما: بنا به درخواست خوانندگان از اول امسال حدیث روزانه را به صفحه بازگرداندیم. شعرها هم به تناوب در ستون پند نیکان چاپ خواهند شد.
* می خواستم تولد گل پسرم آقا سجاد رو تبریک بگم. امیدوارم زیر سایه آقا عاقبت به خیر شی. پدرت مهدی
* وقتی یکی بهم میگه می خوام یه سوالی ازت بپرسم فقط راستش رو بگو، یاد تمام غلطایی که کردم می افتم...
مسعود مجنونپور
* باسلام و عرض تبریک سال نو، درباره چهارشنبه سوری، امسال که گذشت، ان شاءا... سال آینده به خاطر داشته باشید از یک هفته قبل از چهارشنبه سوری مطالبی در مورد سنت های خوب این شب بنویسید و با روشی که می دانید در جوان ها شوق به وجود بیاورید تا به طرف سنت های زیبا بروند. جواد سریانی
* آقکمال؛ بیا با هم در این هوای بهاری و نَمنَمِ باران، عشقولانه دَر وَکنیم!
آق کمال: انا حالا خوب رفت! حالا مو که مِدِنُم شما از آقایون خواننده روزنامه هَستِن، ولی دستم به دامنتان، کوتاه بیِن. کاملیا خانم بفهمه شر درست مُکنه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.