تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیات نور
تعداد بازدید : 66
قیامت، روز حسرت کفار و لازمه رحمانیت خدا
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در تفسیر آیات 51 تا 54 سوره «یس» درباره چگونگی وقوع قیامت با این مضمون که «و در صور دمیده شود، پس ناگاه آنان از گورها (برخاسته،) شتابان به سوی پروردگارشان میآیند. گویند: وای بر ما، چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان است که خدای رحمان وعده داد و پیامبران راست گفتند. (آری،) جز یک بانگ نبود که ناگهان همگی نزد ما احضار شدند. پس در چنین روزی بر هیچ کس ستمی نمیشود و جز آن چه عمل کردید جزایی داده نمیشوید.» نکاتی را مطرح کرده اند که می خوانید:
1-معاد جسمانی است و بدن ها از همین قبرها خارج می شوند. 2-زنده شدن انسان ها در قیامت بسیار سریع و به آسانی خواهد بود. حرکت شتابان، نشانه اضطراب و هیجان مردم در قیامت است. 3-قیامت، روز حسرت کفار و صحنه بیداری و اقرار و اعتراف است. 4-برپایی قیامت و حسابرسی، لازمه رحمان بودن خداست. 5-در قیامت همه مردم در یک جا حاضر میشوند. حضور در قیامت با اختیار نیست. 6-خداوند عادل است و قیامت روز ظهور و جلوه عدل الهی است. (سختترین عذابها نیز عادلانه است). 7-کیفر و پاداش در قیامت، بر اساس عملکرد ما در دنیاست.
تفسیر نور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 76
قانون سه صافی
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت: «گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی درباره تو میگفت...» همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: «قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟!» گفت: «کدام سه صافی؟» همسایه گفت: «اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟!» گفت: «نه! من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.» همسایه سری تکان داد و گفت: «پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود.» گفت: «دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.» همسایه ادامه داد: «بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟» مرد در پاسخ گفت: «نه، به هیچ وجه!» همسایه گفت: «پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی!»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 93
یادش بخیر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 54
رفتن
بودن را غصه می خوریم
رفتن را ماتم می گیریم
می روم
می روی
می رود
دردی است در صرف این فعل
مینا لطفی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 146
دنیا به روایت تصویر
گاردین- بارش شدید برف، اسکاتلند
آسوشیتد پرس- دوچرخه سواری در باران، آلمان
رویترز- یک هوادار تنیس در مسابقات اوپن ملبورن، استرالیا
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 137
دور دنیا
کتابخانه کتاب های دور ریخته شده!
آدیتی سنترال- به تازگی کتابخانه ای در آنکارا، پایتخت ترکیه راه اندازی شده است که مجموعه ای از کتاب هایی را که مردم دور انداخته بودند شامل می شود. کارکنان شهرداری در طول مدت یک سال کتاب هایی را که مردم در خیابان انداخته بودند تا با زباله ها جمع آوری شود در منطقه جمع کرده اند و حالا با همان کتاب ها، کتابخانه مجهزی بنا کرده اند تا همه مردم از این کتاب ها بهره ببرند!
دکتری که بیمارش را کتک زد!
اسکای نیوز- «آناستازیا دیمیترویا» دختر 20 ساله روسی که در یک کنسرت محلی توسط یک مرد مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود به بیمارستان رفت تا جراحاتش را درمان کند، اما در کمال ناباوری دکتری که قرار بود او را مداوا کند همان شخصی بود که او را مورد ضرب و جرح قرار داده بود! دکتر با دیدن دختر جوان، او را به خاطر تصاحب صندلی اش در کنسرت دوباره کتک زد و تهدیدش کرد که اگر از او شکایت کند، عواقب بدی در انتظارش خواهد بود. اما دوربین مدار بسته بیمارستان این تصاویر را ضبط کرد و پای دکتر خاطی را به دادگاه کشاند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خودمونی
تعداد بازدید : 75
مانع خیر رساندن به دیگران نشو!
سوار اتوبوس می شود. تلاش می کند بین چند نفر دیگر از مسافران، خودش را جا دهد تا «من کارت» نزدنش به چشم نیاید. راننده اما افراد شبیه به او را دیده است بنابراین با حواس جمع و صدای بلند می گوید: «اون یک نفری که من کارت نزد، بزنه». نگاه بیشتر مسافران به در وسط و دستگاه «من کارت» جلب می شود. راننده دوباره صدایش را بلند می کند تا نگذارد حقش پایمال شود. با این حال، اتوبوس شلوغ است و راننده هم پدال گاز را فشار می دهد و راهی ایستگاه بعدی می شود. من یکی از افراد نزدیک به دستگاه بودم و ظاهر جوانی را که من کارت نزد، دیدم. او ظاهری تقریبا خوش تیپ داشت و یک درصد هم این احتمال را نمی دهم که به دلیل نداشتن پول، این کار را کرده باشد. این ماجرا در یک مسیر 45 دقیقه ای، سه یا چهار بار دیگر هم تکرار شد و من به دلیل موقعیت صندلی که روی آن نشسته بودم، تمام آن ها را دیدم و همان حس که امکان ندارد آن ها به دلیل نداشتن پول، این کار را کرده باشند در ذهنم شکل گفت. البته می توان خوش بینانه تر به این ماجرا نگاه کرد و این گونه فکر کنیم که شاید شلوارشان را عوض کرده اند، یادشان رفته کیف پولشان را بردارند و ... که اکنون نمی توانند این 400 تومان را پرداخت کنند اما در همه این صورت ها نباید مانع یک اتفاق خوب و انسان دوستانه شوند. این افراد با این رفتارشان، حس خشم را در راننده برافروخته می کنند و ممکن است این ناراحتی بر سر یک نفر که واقعا پول ندارد یا به هر دلیلی، پول همراهش نیست پیاده شود. در این صورت، تمام این افرادی که به خاطر این احساس زرنگی به خودشان می بالند، باید از خجالت سرخ شوند و سرشان را پایین بیندازند. با این حال و اگر هم اتفاقی، یک بار پول همراه تان نیست یا من کارت تان شارژ ندارد، به خاطر بسته نشدن راه خیر، خیلی راحت به راننده این موضوع را بگویید. بیایید اگر کمتر باعث خیر رساندن به دیگران می شویم حداقل در مسیر خیر رساندن به دیگران، مانعی محسوب نشویم.
مجید حسین زاده
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 122
زندگی سلام
* جایی که دیدی حوصلهات رو ندارن خودت لفت بده، حالا میخواد گروه تلگرامی باشه یا جمع آدم ها!
* حال مامان ها رو میشه از عطر و طعم غذایی که درست کردن فهمید لازم نیست حتما حرف بزنن!
* امتحانی که ساعت هشت صبح نیست خودش 50 درصد راه پاس شدن رو هموار کرده!
* خود ارنست همینگوی هم صبحش رو با املت شروع می کرد. شما سر صبح با معده خالی قهوه می خورید؟!
* صبح آلارم گوشیم زنگ زد. یک دفعه قطعش کردم. هر چی منتظر موندم پنج دقیقه دیگه باز زنگ بزنه نزد. بهش میگم چرا زنگ نمی زنی؟ میگه اونی که خودش رو زده به خواب هرگز نمیشه بیدار کرد!
* لطفا وقتی یه نفر با کلی ذوق و شوق یه خبری بهتون میده، نگید می دونستم. خب دوباره بدون، می میری؟!
* حسین ماهینی تنها پستهایی که هنوز بازی نکرده، سرمربی و مدیر امور مالی باشگاهه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پاسخ مسابقه این کیه؟
تعداد بازدید : 98
اعتیاد به روزنامه!
سلام. این هم کاریکاتور کامل شخصیت مسابقه شماره 66 «این کیه؟» آقای «مجتبی جباری» فوتبالیست خوب کشورمون که در تیم استقلال بازی می کرد و سه گل ملی هم داره. آقا مجتبی رو بیشتر با مصدومیت هاش می شناسیم که امیدواریم هرجا هست و بازی می کنه، صحیح و سالم باشه.
از بین 180 نفری که پاسخ درست رو فرستادن برنده این مسابقه آقای «رضا حمیدی» 38 ساله از مشهد و راننده هستن که حدود 25 ساله به قول خودشون از بس روزنامه خراسان رو دوست دارن و معتادش هستن، «روزنامه رو می جوَن»! تا حالا تو همه مسابقه های روزنامه شرکت کردن و کم کم داشتن شاکی می شدن که چرا برنده نشدن که خوشبختانه به خیر گذشت! انتقادهای خوبی هم به زندگی سلام داشتن که سعی می کنیم بهشون عمل کنیم. تبریک می گیم و به امید خدا چهارشنبه همین هفته و در مسابقه بعدی، عکس و کاریکاتورشون رو می تونید همین جا ببینید. خوش باشید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قاب ایران
تعداد بازدید : 64
تماشای راه شیری در زمستان
یکی از تماشایی ترین جاذبه های آسمان شب، کهکشان راه شیری است. شاید بپرسید سیاره زمین که درون کهکشان راه شیری واقع شده پس ما چطور می توانیم از داخل کهکشان راه شیری آن را ببینیم؟ کهکشان راه شیری یک کهکشان مارپیچ و دارای چند بازو است و در واقع چیزی که ما آن را کهکشان راه شیری می نامیم ستاره های قسمت مرکزی کهکشان و یکی از بازوهای آن است که تجمع فراوان ستاره ها در آن منطقه به صورت نواری نورانی در آسمان شب دیده می شود. برای دیدن این هاله نورانی زیبا کافی است به خارج از شهر و مکانی دور از آلودگی نوری بروید و به سمت جنوب نگاه کنید. بهترین زمان برای دیدن راه شیری ماه های اردیبهشت تا شهریور است و از پاییز دیگر در آسمان شب نمی توانید آن را ببینید. اما اگر در زمستان می خواهید این هاله نورانی شگفت انگیز را ببینید، ماه اسفند و ساعاتی قبل از طلوع خورشید می توانید آن را در آسمان بیابید. فقط لباس گرم و تجهیزات گرمایشی را فراموش نکنید. مکان این عکس جنگل فندقلو در استان اردبیل است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 67
ما و شما
* زندگی سلام عزیز! صفحه اولت شبیه «انشای مدرسه و دفتر خاطرات» و صفحه آخرت شبیه «روزنامه دیواری مدرسه» است. سعی کن تابع «منطق و علم روز دنیا باشی». امیری
* هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است. تلاش بیشتر امروز سازنده فردای متفاوت شماست.
* تشکر ویژه دارم از آقای سعید مرادی برای تصویرسازی های زیباشون که باعث شدند زندگی سلام خواندنی تر شود. امیرحسین سلطانی
* آقای خوشحال؛ قربون دستت، از اون چرکهای بهدردنخور کف دستت قدری هم به ما بده که سخت بدان فقیر و محتاجیم!
* همسر عزیزم بهناز جان و پسرعزیزم مهرزاد جان، عاشقانه دوست تون دارم . مهدی
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: تاتی تاتی کردن - صدابردار - کشیک
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
افسانه های نوین
تعداد بازدید : 57
تاجر ورشکسته و رفیق منت گذارنده
در زمانهای قدیم، تاجری به دلیل افزایش قیمت دینار، ورشکسته شد و طلبکاران، او را به زندان افکندند. همسر تاجر، گریان به در خانه رفیق مرد رفت و رو به رفیق افزود: «چه نشستهای که دوست دیرینهات بهخاطر چندرغاز بدهی به زندان افتاده است». رفیق سرش را خاراند و زیر لب گفت: «همچین چندر غازی هم نبوده ها!» و بعد با صدای بلند افزود: «بد به دلت راه مده همشیره که من خراب رفیقم. میروم و او را آزاد میکنم.» زن خوشحال به خانهاش برگشت و رفیق به فکر فرو رفت که خودم هشتم گروی نهم است، چرا الکی قول دادم؟شب هنگام لباس مشکیهایش را با کلاه کشی و گیوههای ورزشیاش از گنجه بیرون آورد و پوشید و به سمت زندان رفت. مانند فیلمهایی که در شهر فرنگ آن زمان دیده بود، از دیوار قلعه زندان بالا رفت و از بین زندان بانان که در حال چرت زدن بودند، رد شد و به سلول مرد تاجر رسید و با سنجاق قفلی در سلول را گشود. تاجر ابتدا فکر کرد دوربین مخفی شهرفرنگ است. از جایش جم نخورد تا رفیقش نقابش را بالا زد و افزود: «منم! اگر بدانی چه مصیبتی کشیدم تا تو را آزاد کنم، زود همراهم بیا!» تاجر خوشحال شد و پس از تشکر از رفیقش، همراهش رفت.
به محوطه رسیدند که با نورافکنهای شمعی مثل فیلمها هر 13 ثانیه نور در آن میچرخید. باز رفیق در حالی که خم شده بود، افزود: «اگر بدانی چه مصیبتی کشیدم تا تو را آزاد کنم، زود همراهم بیا!» باز همراه هم رفتند تا به در اصلی رسیدند. رفیق که داشت قلاب میگرفت تا تاجر را از دیوار رد کند، افزود: «اگر بدانی چه مصیبتی کشیدم تا تو را آزاد کنم، زود بپر بالا!» این بار ناگهان تاجر شروع کرد به جیغ کشیدن که: «آی نگهبانها به دادم برسید... این مرد میخواهد مرا فراری بدهد...» رفیق که ماتش برده بود سعی کرد جورابش را در حلق تاجر فرو کند تا دهانش را ببندد و در همان حال افزود: «چته؟ چه مرگته؟» تاجر که داشت پاشنه جوراب را گاز میزد افزود: «من اگر یک عمر حبس ابد با اعمال شاقه بکشم بهتر از این است که تا آخر عمر زیر بار دین تو باشم...» و جوراب را گاز زد. در این حال رفیق افزود: «عه؟ اینجوریه؟ اوکی، پس بای!» و تا خواست برود، تاجر دستش را گرفت و افزود: «غلط کردم! منم ببر...» و اینگونه شد که از زندان فرار کرد ولی تا آخر عمر زیر دین رفیقش ماند و سوخت و دم نزد و جوراب گاز زد!
علکساندر کاربراتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.