تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 69
در زندگی معتدل باشیم
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی درباره کم و زیادهای زندگی می فرمایند:
«اگر خدای ناکرده در زندگی یک کاسه ترشی باشد عیب ندارد. آن را ترشی سفره حساب کن. با حسن ظن خود کار کن و بهره ببر. حُسن ظن چیز خیلی بزرگی است. اصلا خداوند در قرآن سوء ظن را نهی کرده است. خال صورت، صورت را زیبا میکند. اگر در زندگی خال سیاهی دیدی، برای نشان دادن آن سفیدی هاست. زندگی یکنواخت نظر را کوچک میکند. همان طور که شیرینیهای زندگی را میخورید، ترشیهای آن را هم بخورید. شیرینی با ترشی خیلی خوب میشود. خدا تربیت میکند. در زندگی گاهی کم است و گاهی زیاد. راه معتدل همیشه بهار است. بهار خوب است، خیلی لطیف و قشنگ و آرام است. ان شاء ا... مزاجهای ما هم معتدل باشد و دمی راحت روی زمین بنشینیم.»
برگرفته از «طوبی محبت»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 94
فتو ترانه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فارسی بنویسیم
تعداد بازدید : 73
پورسانت یا درصد؟
منصور پشت تلفن گفت: «یه کاری که «پورسانت» خوبی داشته باشه سراغ نداری؟» جواب دادم: «می تونم برات پیدا کنم. ولی همین الان شغل سر میخ آویزون ندارم، باید صبر کنی. در عوض یه کاری هست که همین حالا می تونم برات انجام بدم.» منصور با شوق زیاد گفت: «چیه؟ زود بگو که خیلی بیکاری کشیدم، دیگه به این جام رسیده.» (گرچه منصور پشت خط بود ولی می شد تصور کرد که الان دستش را روی حلقش گذاشته)گفتم: «منصور جان، کاری که الان می تونم بکنم یه وظیفه است. می خواستم بگم چقدر خوب بود به جای «پورسانت» می گفتی «درصد».» منصور با ناراحتی جواب داد: «تو هم که همیشه مثل آقای ایمنی سر صحنه حاضری و تذکر می دی... آب لیموی حال بُر!» و با ناراحتی گوشی را گذاشت.
بدبختانه هنوز منصور نتوانسته کار مناسبی پیدا کند، اما خوشبختانه خشم او فروکش کرده و درباره جایگزینی کلمات بیگانه با من مشورت می کند.
اسماعیل فریدونی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 141
نیاز طنزی ها
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 39
شاخه دل
دلم شاخه ای
که می خواهد با پرنده پرواز کند
دلم شاخه ای
که در وداعِ پرنده، تکان می خورد...
علیرضا روشن
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 130
سه نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 71
خرقه پشمین بهتر از حریر خُتن
امیر خُتن(یکی از شهرهای مهم راه ابریشم در چین) به مردی روشن ضمیر لباس حریری بخشید. مرد نپذیرفت و گفت: «البته هدیه پادشاه ختن خوب است، اما از آن خوب تر خرقه پشمین خود من است. چون آن هدیه به دنبال خود درخواست هایی دارد که شاید من از انجام آن عاجز باشم.»
گر آزاده ای بر زمین خُسب و بس مکن بهر قالی زمین بوس کس
برگرفته از بوستان سعدی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دور دنیا
تعداد بازدید : 109
رکورد بیشترین نورافشانی دنیا
گینس ورلد رکورد- سال هاست که سازه های بزرگ در دبی رکورددار کتاب رکوردهای گینس شده اند. اما با شروع سال میلادی جدید، دبی رکورد جدیدی را در گینس ثبت کرد. این رکورد توسط شرکت سازنده مرتفع ترین برج دنیا یعنی برج خلیفه ثبت شد. نور و صدایی که در شب سال نو در این برج برای گردشگران تولید شد، معادل روشن شدن منطقه ای به وسعت 20 زمین فوتبال بود. آماده سازی این نورافشانی از پنج ماه پیش آغاز شده بود و 300 کارشناس از سراسر دنیا برای این شب رویایی پنج ماه تلاش کردند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از اون لحاظ
تعداد بازدید : 110
وقتی طارمی جبران می کند
سلام و خدا قوت، از قرار معلوم این بار جدی جدی مهدی طارمی از پرسپولیس جدا شد و به لیگ قطر رفت! با این حساب امیدواریم تو قطر کودتا، سیل، زلزله و هیچ نوع اتفاق بدی نیفته تا طارمی با خیال راحت اونجا به فوتبالش ادامه بده و اینور هم خیال هواداران راحت باشه! آخه طارمی تقریباً بعد از اولین گلی که برای پرسپولیس زد همیشه می گفت میخوام برم اروپا! کار نداریم بلیت هواپیماش بعد از سه سال ساز جدایی زدن، اشتباهی به جای اروپا برای قطر از کار دراومد، ولی حالا که رفته امیدواریم موفق باشه تا بعد از قطر بره اروپا و دیگه برنگرده! یادش به خیر رفت ترکیه کودتا شد و این جوون هم منقلب شد برگشت و باعث محرومیت پرسپولیس شد. کار نداریم الان خیلی از هواداران هستن که میگن حالا که تیم به خاطر طارمی برای مدت طولانی از نقل و انتقالات محروم شده اونم باید می موند و جبران می کرد! عزیزان دلم غافلید که طارمی داره جبران میکنه، اما با رفتنش! همین چند وقت که نبود حرص و جوش هم نداشتیم دیگه! داشتیم؟
داش سامان
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 140
دنیا به روایت تصویر
تلگراف- لحظه آب خوردن فلامینگو
گاردین- منظره برفی در چین
گتی ایمیج- نمایش بخشی از تمرینات آتش نشانان ژاپنی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به مناسبت سالروز درگذشت امیرکبیر
تعداد بازدید : 106
آبادیِ املاک
زندگی بزرگان
در مراجعت به طهران، اردو از روستایی می گذشت. زارعی نزد امیر به تظلّم آمد که توپخانه را از روی کِشتِ من بردند و یک جریب محصولم از میان رفت. امیر غرامت حاصلش را دو برابر داده و از توپچی بازخواست کرد. توپچی گفت: «شاه با سوار زیاد رسید و تعجیل فرمود و جاده تنگ بود، من توپ ها را از جاده در کشت بردم.» امیرکبیر گفت: «شاه می خواست با وقار باشد. نیم ساعت صبر کند تا توپخانه به جاده وسیعی برسد و او هم بگذرد، نه زرع رعیّت را فاسد کند و این حرکت، عموم ایرانی را از زراعت باز می دارد.» آن گاه توپچی را سیاستی سخت نمود که عبرت ستمکاران و غیرت کشاورزان به آبادی املاک شد.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 153
زندگی سلام
لانه کفترها رو زودتر از بقیه طبقات ساختن! بعد میگن چرا زلزله این قدر تلفات داره؟!
* یک زمانی از این کیف چرمی رمزدارها مُد شده بود. باخودشون می بردن دانشگاه... طرف یک ساعت رمز رو وارد میکرد،بعد یک جزوه و یک خودکار از تو کیفش درمی آورد!
* کوچیک بودم خودم رو می زدم به خواب تا بابام بغلم کنه و بذاره سرجام. از وقتی که بیدارم کردن گفتن پاشو سر جات بخواب، فهمیدم بزرگ شدن ارزش نداره!
* سر امتحان مراقب اومد بهم گفت تو که مشخصه بلد نیستی، حداقل برگه سوالت رو بده برم کپی بگیرم، برگه کم اومده!
* درس خوندن فقط اونجاش که کتاب رو باز می کنی، بعد می ری تو گوگل درباره تغییرات اقلیمی بیابان کالاهاری از عصر یخ بندان تا الان اطلاعات کسب می کنی!
* ماهایی که ماشین نداریم، هر وقت می ریم حموم بارون میاد!
* خبر خوب فوتبالی که بعد از یه مدت طولانی شنیدم اینه که طارمی از پرسپولیس رفت و چیزی این تیم رو تهدید نمی کنه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چی شده؟
تعداد بازدید : 120
تقویت عضلات پتو!
سلام. از بس به پیامک هایی که انتخاب می کردیم ایراد گرفتین، مجبور شدیم وارد فاز بدنسازی بشیم تا ببینیم چند مرده حلاجین! داریم یه کارهایی هم می کنیم که اگه به نتیجه برسه، به برنده ها جایزه ناقابلی هم بدیم. این رو هم بگیم که دفعه بعد فقط هفت تا پیامک برتر رو چاپ میکنیم. پس ببینیم چه می کنید!
یادآوری مسابقه: باید برای این عکس یک شرح حال بامزه بنویسید و تا ساعت 24 امشب (سه شنبه) برای ما به پیامک 2000999 یا تلگرام 09215203915 بفرستید. در ابتدای هر پیامک، نام ستون «چی شده؟» و در آخر پیامک هم نام و نام خانوادگی تون رو حتما بنویسید. بنابراین پیامک ارسالی باید این جوری باشه: چی شده؟ وقتی ... (نام و نام خانوادگی). بانمکترین و خلاقانهترین جملههای فرستاده شده، روز پنج شنبه به اسم خود نویسندهها چاپ میشه. همیشه خوش باشید. اما چند مثال:
* وقتی داداشی داره از بیخ و بن اشتباه می زنه!
* وقتی هفته دیگه مراسم عروسیته و عروس خانم گفته هرجور شده باید لاغر بشی!
* وقتی سر صبح به جای دویدن تو پارک، می ری باشگاه بخوابی!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 50
ما و شما
آق کمال، زیاد متوجه لهجه قشنگت نمی شم. به نظرت زن مشهدی بگیرم تا برام ترجمه کنه یا شما حرفاتون رو با زیرنویس کاشانی پخش «موکونید»؟ صادق
آق کمال: امکان زیرنویس که برامان نیست، فکر کنُم اگه او راه دگه ره امتحان کنِن بهتر باشه!
* چقدر جذاب بود مطلب شگفتی های زمستانی دنیا! واقعا خوش به حال الناز شاکردوست! ایول
* به جای این که سه روز متوالی سفر بی خاصیت شاکر دوست رو تیتر کنید، یه کم درباره این ویروس جدید سرماخوردگی که خیلی طولانی و عذاب آوره مطلب بنویسید که برای مردم مفید باشه.
* بعد از پنج سال خوندن زندگی سلام دیگه وسط روزنامه ای که می گیرم زندگی سلام نیست. بهش وابسته شده بودم. صفحه ای به نام «جیم» هم که تا به حال اصلا ندیدم. چرا؟
ما و شما: لطفا با شماره 37634000 در مشهد و بخش توزیع تماس بگیرید.
* دختر عزیزم ضحی جان، آغاز بهار عبادت و جشن بندگی و رعایت تکالیف الهی در سالروز کامل شدن 9سالگی ات رو تبریک می گم. پدرت ابوالحسن
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: پیشخوان - همه پرسی - والیبالیست
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 101
فتو نکته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 59
حمل بر خودستایی مفهومی
بعد از دیدن گفت و گوی آقای رشیدپور با پسر بچه 10 سالهای که «کانسپت دیزاینر» و تخصص اصلیاش طراحی خودروی مفهومی است و شنیدن حرفهایش که نصفش را نفهمیدم یعنی چه، به خودمان آمدیم و ضمن احساس شرمندگی همراه با سرخوردگی آمیخته با حسادت، به این فکر کردیم که ما از زمان کودکی تا حالا چه هنری داشتهایم و چه کار شاقی کردهایم تا دست کم مقداری از این حس یأس را از خودمان دور کنیم. هرچند معلوم نیست چقدر از حرفهای آن پسر حقیقت دارد و چقدر زاییده تخیل کودکانه اوست که رشیدپور و ما را سر کار گذاشته، ولی به هرحال بعد از چند روز تفکر به این نتیجه رسیدیم:
اگر حمل بر خودستایی نباشد، اولین هنرم این بود که در دو سالگی سرانجام توانستم پدر و مادرم را بشناسم و صدایشان بزنم. آن هم بهخاطر این که مادرم از هوشم ناامید شده بود و پدرم تهدید کرد اگر حالیت نشود، میگذارمت پشت در! موفقیت مرحله بعدم این بود که در چهار سالگی توانستم فرق بین زن دایی و زن عمو را بفهمم. آن هم به لطف این که اصلا دایی نداشتم که زن دایی داشته باشم و بالاخره فهمیدم آن چند خانم زن عموهایم هستند! اگر حمل بر خودستایی نباشد، در هفت سالگی و در شرایطی که شش ماه از شروع سال تحصیلی میگذشت و من هر روز با گریه به مدرسه کشانده میشدم، سرانجام توانستم دست چپ و راستم را تشخیص بدهم. آن هم به لطف زحمات خانم معلمم که از بس دید نمیتوانم فرق راست و چپ را بفهمم، یک تکه گچ به دست راستم داد و یک تکه زغال به دست چپم و با مهربانی متذکر شد که حتی موقع خواب هم این ها را زمین نگذارم و اگر تا ثلث سوم نتوانم دست چپ و راستم را تشخیص بدهم، از آموزش و پرورش استعفا میدهد. من هم چون خیلی دوستش داشتم و نمیخواستم از مدرسهمان برود، با تلاش شبانهروزی توانستم سر یک ماه بفهمم چی به چی است. هرچند بیست روز طول کشید تا توانستم فرق بین گچ و زغال را تشخیص بدهم!
و سرانجام اگر حمل بر خودستایی نباشد در 10 سالگی موفق شدم یک خودروی مفهومی طراحی کنم که هرکسی میدید، ذوقزده فکر میکرد به زبان چینی شعر سرودهام. ولی بعد که میگفتم خودروی مفهومی است، یک ربع زور میزد تا بتواند مفهوم خودرو را از داخل طراحیام بفهمد! خلاصه من هم دست کمی از آن پسر 10 ساله نداشتم، اگر حمل بر خودستایی نباشد!
علیرضا کاردار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.