- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمایند:
«خداوند بر ریزه کاریهای خلقت اش مسلّط است. خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها کن، به درد نمیخورد. خداوند حتی بندگان معصیتکارش را هم در نظر دارد. میگوید او از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم. خدا میگوید ای بنده من اگر همه اهل زمین انیس و مونس داشته باشند و تو هیچکسی را نداشته باشی ما تو را سرپرستی میکنیم. منتهی بنده، خودش سرپرستی نمیخواهد. لج میکند، خداوند هم سر به سر او نمیگذارد تا بیشتر عصبانی نشود. از دور مواظب اوست طوری که او نفهمد.»
برگرفته از «طوبای محبّت»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احمد پرسید: «فرهاد رو ندیدی؟» خسرو گفت: «نه،ولی می تونی بری دفتر و پیجش کنی» احمد گفت: «منتظر می شم، اگه نیومد «پی جویی» می کنم.» خسرو با تعجب و دقت زیر لب چند بار زمزمه کرد: «پی جویی... پی جویی...» سپس رو به احمد گفت: «چه واژه خوبی. پس چرا تا حالا من متوجه نبودم که میشه این کلمه بسیار نزدیک به «پیج» رو به جای اون به کار برد؟» احمد گفت: «به دلیل این که هیچ وقت روند واژه گزینی رو پی جویی نمی کنی!»تنها خسرو نیست که روند واژه گزینی رو پی جویی نمی کند، شاید بسیاری از ما نیز به همین غفلت دچار شده ایم. باید فکری کرد.
اسماعیل فریدونی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی پادشاهی ولخرج هنگام عبور از سرزمینی با دو دوست جوان ملاقات کرد. این دو دوست بینوا که تا آن زمان با گدایی امرار معاش میکردند، همچون دو روی یک سکه جدانشدنی به نظر میرسیدند. پادشاه که آن روز سرحال بود، خواست به آنها عنایتی کند. پس به هر کدام پیشنهاد کرد آرزویی کنند. ابتدا خطاب به دوست کوچکتر گفت: «به من بگو چه میخواهی، قول میدهم خواستهات را برآورده کنم. اما باید بدانی من در قبال هر لطفی که به تو بکنم، دو برابر آن را به دوستت خواهم کرد» دوست کوچکتر پس از کمی فکر با لبخندی به او پاسخ داد: «یک چشم مرا از حدقه بیرون بیاور!»
عصر ایران
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خاطره خوب کسی شو
حتی اگر قرار بر همیشه ماندن نیست،
آنی شو که وقتی در ذهنش آمدی
چشمانش تو را لو بدهند!
صابر ابر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مردی نه برادر و نه خواهر اصلی و ناتنی ندارد. پدرش هم هیچ کسی را به فرزندخواندگی نگرفته است. اما پدر این شخص مد نظر، پسرِ پدرِ مرد است! این شخص مد نظر چه نسبتی با مرد دارد؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خانههای قدیمی بزرگ بودند. حیاطهای بزرگی هم داشتند و معمولا یک طبقه و به قول امروزیها ویلایی! خانه دکتر هم شاید دو هزار متر بود. آن روزها آیفون و دربازکنی در کار نبود. اگر مریض در زمان حضور دکتر در منزل، در خانه را میزد، یک نفر باید مسیر سی، چهل متری حیاط را طی میکرد و در را به روی مریض میگشود و دوباره او را تا اتاقی که دکتر آنجا بود، همراهی میکرد. این کار البته در منزل دکتر یک شغل حساب میشد! دکتر هر از گاهی به هر یک از نوهها یا فرزندانی که این کار را میکردند هدیهای به عنوان مزد اینکار میداد.
من از جمله نوههای دکتر بودم که بیشتر از بقیه به این کار اشتغال داشت! البته شستوشو و ضدعفونی کردن سکههایی که دکتر میگرفت هم کار دیگری بود که بی مزد نبود! دکتر تمام سکههایی را که میگرفت ضد عفونی میکرد تا از انتقال بیماری جلوگیری کرده باشد. حتی سر لیمونادهایی را که بعضیها به جای سکه توی جعبه میانداختند هم ضد عفونی میکرد و میریخت دور و بر مطب تا مردم سر لیمونادهای ضد عفونی شده را به جای سکه توی جعبه بیندازند!
برگرفته از «فریاد در تاکستان» اثر محمد خسروی راد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رویترز- همیشه دولت آمریکا درباره وجود موجودات و اتفاقات ناشناخته که مردم و خبرنگاران با فضایی ها مرتبط می دانند، با احتیاط و بسیار اسرارآمیز پاسخ داده است. ولی پنتاگون روز شنبه اعلام کرد که برنامه تحقیقاتی UFO (فضاپیماهای ناشناخته) که زمانی محرمانه بوده، در سال 2012 به اتمام رسیده است. اما هنوز به تحقیق درباره مشاهدات UFO ادامه می دهد و آن را به عنوان یک پدیده غیر قابل توضیح می داند. این برنامه که سال هاست با بودجه های میلیون دلاری در جریان است، موافقان و مخالفان زیادی دارد ولی هرچه باشد، اعتراف به این اخبار، احتمال وجود موجودات فضایی را پررنگ تر می کند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* نزدیک امتحان های دانشگاه هاست، یه جمله به دانشجوها بگم... درس هاتون رو پاس نکنید چون شاعر می فرماید: افتادگی آموز اگر طالب فیضی!
* یک بار رفتیم کافی شاپ گفت چی میل دارید؟ گفتیم فعلا یه شمع بیار این منو رو بخونیم!
* بیایید در شب یلدا برای لحظاتی هم که شده گوشیها را کنار بگذاریم و با لپ تاپ به تلگرام و اینستاگرام برویم!
* شمایی که امتحان دارید و همش به فکر درس خوندن هستید! آیا می دانید ما که درس مون تموم شده و اصلا فصل امتحانات برامون مهم نیست چه حالی میکنیم؟!
* یک روز با بچه محل ها رفته بودیم فوتبال، منم دروازهبان بودم... از این وَر به اون وَر شیرجه می زدم در حد واکاشی زوما! وسط بازی بچه ها گفتن داداش بسه، فقط باعث میشی گل هایی که اونا می زنن زیبا دیده بشه!
* حیف هندوانههایی که زیر بغل مون دادند قابلیت استفاده در شب یلدا رو ندارند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. با این که عکس این مسابقه خیلی فرهنگی بود و ما به در گفته بودیم تا دیوار بشنوه، ولی یک عده ناراحت شده بودن که چرا با این عکس شوخی کردیم! همین که این عکس باعث شده بود یه تلنگری بخوریم و سرمون رو از توی گوشی دربیاریم، باز هم غنیمته. با این حال جالب بود که عده خیلی زیادی نوشته بودن وقتی برای اینترنت مجانی میگن کتاب بخونین! ممنون از همه که در مسابقه شرکت کردن، مخصوصا آقای محمدرضا صدفیان که باز هم رکورد شکست!ببینیم مسابقه بعدی به امید خدا چه می کنید. دمتون گرم و خوش باشین. این هم پاسخ های منتخب:
* وقتی کوه جلوی قطار ریزش کرده و درس دهقان فداکار رو می خونی تا ببینی پترس چه تصمیم کبرایی گرفت که قطار آتش نگیره و غرق بشه! حسین استادیان
* وقتی که بگن کتاب خوندن ممنوع. منصور شکوری
* وقتی که به ازای خوندن هر یک کتاب می تونی از اینترنت مجانی استفاده کنی!
وحید رحیم پور، کاشان
* وقتی جیبت تنگه و نمی تونی موبایلت رو دربیاری. پویا صدرزاده
* وقتی که ده دقیقه تا ورود به جلسه امتحان باقی مونده. سیده ثمینا محجوب، شیروان
* وقتی دولت طرح رجیستری گوشی های موبایل رو اجرا می کنه! علیرضا فرزین
* وقتی شکسپیر و همینگوی و کافکا و مونتسکیو و تولستوی دوباره زنده شدن. ج. شاه نظری
* وقتی با ماشین زمان برگشتن 15 سال پیش. ج. شاه نظری
* وقتی استقلالی ها می فهمن پرسپولیس قهرمان نیم فصل شده و داره همین طور رکورد می شکنه و اونا نمی دونن چی کار کنن! یلدا نیکفر
* وقتی راننده مترو با خشم می پرسه: کی دستگیره ترمز رو کشیده؟
سیدامیررضا حسینی راشد
* وقتی برای شب یلدا دارین تمرین می کنین که بدون گوشی سر کنید. امیرحسین قاسمی
* وقتی توی مترو خوندن کتاب «چگونه خود را به زور جا کنیم؟» اجباری میشه.
احسان اسعدی، تبادکان
* وقتی استاد داخل مترو نشسته و قراره به دانشجوهای درس خوان نمره شفاهی بده!
عباس باسفری
* وقتی که از بس سرت تو گوشی بوده منقلب(!) شدی و هوس می کنی کتاب بخونی. امیرحسین سلطانی
* وقتی که کتاب چگونه فالوورهاتون رو زیاد کنید منتشر میشه. امیرحسین سلطانی
* وقتی که مردم با یار مهربان خویش ازدواج می کنند! محمدرضا صدفیان
* وقتی اعلام می کنن یارانه کتاب خوان ها قطع نمیشه. رضا حسابی، کاشمر
* وقتی مامانت میگه این کتاب روان شناسی رو بخون تا واست بریم خواستگاری.
حشمت فردوس
* وقتی یکی از سلبریتی های اینستا پست درباره کتاب میذاره. مهشید سردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گتی ایمیج- خبرنگاران در حال ثبت عکس از فضاپیمای روسی سایوز، قزاقستان
فرانس پرس- کودکان کار، افغانستان
تلگراف- جنگلی مه آلود در انگلستان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حالا که به شب یلدا که یکی از فرهنگ ها و آیین های پرطرفدار ماست نزدیک می شویم، بد نیست در کنار توجه به دور کرسی جمع شدن و هندوانه و انار خوردن و صفر کردن گروه های تلگرام و لایک کردن عکس های انارخوری دوستان در آن شب، به دیگر سنت های دیرین خودمان هم توجه کنیم. یکی از این آیین های باستانی که جزئی از اخلاق ما هم حساب می شود، رسم زیبای «سپاس گزاری» است. یعنی ما ایرانیان در هر حالتی که باشیم دست از این سنت پسندیده تشکر کردن برنمی داریم. چه وقتی که کسی تولدی بهمان اسپری هدیه می دهد و ما ده تا عین همان و با همان بو را داریم ولی باز هم ازش تشکر می کنیم. یا وقتی که کسی بهمان چیزی تعارف می کند و سوال می کند «برایت چای بیاورم» و ما به جای پاسخ بله یا خیر، باز هم تشکر می کنیم! یا حتی وقتی که خدای نکرده گروه معدودی با همسرشان جر و بحث می کنند و باز هم وسط دعوا تشکر می کنند که «دست ننه ام درد نکنه با این عروس آوردنش»! خلاصه که در هر حالتی ما مشغول سپاس گزاری هستیم.
این موضوع را می توان در رده های بالا و مسئولان کشور هم دید. نمونه اش همین توئیت جناب حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی که یکی دو روز پیش بابت نعمت جریان گردش آزاد اطلاعات در کشور «شکرگذاری» کرده بودند. البته این که توئیتر فیلتر و شکرگزاری با «ز» است، تاثیری در این آیین زیبای ما ندارد!یا حتی همین سفر وزیر بهداشت، آقای دکتر هاشمی به کره جنوبی و تشکر از بازیگر نقش «یانگوم» به دلیل کمک انسان دوستانه ۴۵ هزار دلاری به زلزله زدگان کشورمان. شما فکر کنید یک آقای دکتر، وزیر یک کشور برود آن سر دنیا و از یک بازیگر تشکر کند و عکس و فیلم هم از این دیدار تهیه و منتشر بشود. آن هم وزیر بهداشت، نه وزیر فرهنگ یا رئیس هلال احمر یا حتی نماینده آن منطقه زلزله زده!اصلا از این همه توجه به این رسم سپاس گزاری منقلب شدم... دوست دارم راه بیفتم توی کوچه و خیابان و از هرکسی که می بینم بی دلیل تشکر کنم... فعلا مرسی!
علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شخص مورد نظر، پسر مرد است. به همین راحتی!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* زندگی سلام یک شنبه در خصوص هنرمندان فراموش شده عالی بود. با خواندن مطالب دلنشین و لذت بخش آن خاطره های دوران نوجوانی و جوانی را برای مخاطب زنده کردید. برای تمام هنرمندان واقعی و بی حاشیه عزیز کشورم تندرستی آرزو می کنم.
* بین کروکودیل و تمساح فرق است. اونی که دندون هاش صاف و بدون حالت ۷و۸ است تمساح است و به اونی که دندون هاش از بغل حالت ۷و۸ است کروکودیل میگن. در صفحه آخر زندگی سلام اشتباه تایپ شده بود.
ما و شما: ممنون از توجه شما، مطلب ترجمه بود و دقیقا همان کلمه در متن اصلی آمده بود.
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: جدال - کاغذکادو - آجان کشی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.