- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
استاد شهید مطهری درباره آرزوهای طولانی که در دینمان امری ناپسندیده است، گفتهاند:
«یکی از چیزهایی که مذموم است درازی آرزوست که در زبان دین «طول امل» نامیده میشود. طول امل همین روحیه تضییع وقت است به امید این که در آینده طولانی جبران میکنم، همان آیندهای که کسی نمیتواند اطمینان داشته باشد در ساعت بعد و در لحظه بعد چه بر سرش میآید. باید آدمی روحیه «هنوز دیر نشده» و «هنوز وقت دراز است» و امثال اینها را از خود دور کند.»
برگرفته از «حکمتها و اندرزها»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمد علی ندائی-کسی که در یک نماز دست کم سه مرتبه شک کند، کثیرالشک نامیده می شود. چنین شخصی اگر در نماز شک کرد نباید به شک خود اعتنا کند. خواه شک در رکعت های نماز باشد یا در اجزای نماز. بر این اساس در استفتایی از حضرت آیت ا...خامنه ای پرسیده شده است که اگر کسی در تلفظ درست ذکرهای نماز بسیار شک می کند حکمش چیست؟ معظم له در پاسخ چنین فتوا داده اند:
سوال: در نمازهایم خیلی شکاک شدهام. درباره تلفظ صحیح کلمات همیشه دو دل هستم و همیشه در آخر، سجده سهو بهجا میآورم. به خصوص در نمازهای ظهر و عصر که باید کلمات به آهستگی تلفظ شود، بیشتر شک میکنم. آیا در این نمازها اگر صدای ادای بعضی از حروف بلند شود، به وجوب اخفات در نماز ضرری نمیزند؟
جواب: کثیرالشک به شک خود اعتنا نمیکند و همین که بهطور متعارف قرائت نماز را طبق لسان اهل زبان عربی بخوانید کافی است و رعایت محسنّات تجویدی لازم نیست و موارد سجده سهو موارد مشخصی است که در رسالههای عملیه مذکور است و در نمازهای اخفاتیه همین که در حال ادای حمد و سوره، صدا بدون جوهر باشد، صحیح است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی مرد روستایی و پسرش از ده به سوی شهر حرکت کردند. مقداری راه که رفتند یک نعل یافتند مرد روستایی به پسرش گفت: «نعل را بردار که به کار می آید.» پسر جواب داد: «این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی ارزد.» مرد خودش نعل را برداشت و توی جیبش گذاشت.
وقتی به آبادی وسط راه رسیدند نعل را به یک نعل فروش فروختند و با پولش مقداری گیلاس خریدند و به راه خودشان ادامه دادند تا به صحرا رسیدند. در صحرا آب نبود و پسر داشت از تشنگی هلاک می شد. مرد که جلوتر از پسرش می رفت یکی از گیلاس ها را به زمین انداخت. پسر دولا شد و گیلاس را از زمین برداشت تا به آب و آبادی رسیدند هر چند قدمی که می رفتند مرد یک دانه از گیلاس ها را به زمین می انداخت و پسر هم آن را برمی داشت و می خورد. آخر کار مرد رو کرد به پسرش و گفت: «یادت هست که گفتم آن نعل را بردار، گفتی به زحمتش نمی ارزد؟» پسر گفت: «بله یادم هست.» پدر گفت: «دیدی که من آن را برداشتم و با پولش گیلاس خریدم؛ اما یک جا ندادمت. برای این که مطلب را خوب متوجه بشوی، گیلاس ها 37 دانه بود و تو 37 بار به خودت زحمت دادی و آن ها را از زمین برداشتی، اما یک بار به خودت زحمت ندادی که نعل را برداری.»
بیتوته
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هرگز نترس قایقِ من!
موجی که غرق نکند
بالاترمان می برد ...
معین دهاز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چند وقت پیش با قطار و همراه با خانواده همسر رفته بودیم مسافرت. آخرهای شب داشتیم فیلم می دیدیم و فقط پدرشوهرم خواب بود. یهو تو فیلم خانومه گفت: «حمید، پاشو برام آب بیار!»پدر شوهرم که اسمش حمید بود ناگهان از خواب بلند شد و با عجله رفت از کوپه مهماندار قطار یک لیوان آب گرفت و برای مادر همسرم آورد!هم از دیدن این صحنه خنده مون گرفته بود، هم از حرف مادرشوهرم که می گفت حالا اگه این آقا بیدار بود و من می گفتم برام آب بیار، عمرا از جاش تکون می خورد!
سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. مسابقه دوست داشتنی و پرطرفدار «چی شده؟» این بار سوار مترو شده تا شما در سرعت بالا و شلوغی جمعیت هم نمک تون رو به رخ ما بکشین! شما باید برای این عکس یک شرح حال طنز و بامزه بنویسید و تا ساعت 24 امشب (یک شنبه) فرصت دارید داستان آن را برای ما بفرستید. لطفا در ابتدای هر پیامک، نام ستون «چی شده؟» و در آخر پیامک هم نام و نام خانوادگی تون رو حتما بنویسید. بنابراین پیامک ارسالی باید این جوری باشه: «چی شده؟ وقتی ... (نام و نام خانوادگی)». بامزهترین و خلاقانه ترین جمله های فرستاده شده، روز سه شنبه به اسم خود نویسنده ها چاپ می شه. شماره پیامک 2000999 و تلگرام 09215203915 هم آماده دریافت پیام های شماست. همیشه خوش باشید. و اما چند مثال:
* وقتی تو مترو نشستی و چشمت به یه پیرمرد می افته و خودت رو به مریضی می زنی تا جات رو بهش ندی!
* وقتی بازی تلفن همراهت به مراحل پیچیده می رسه!
* وقتی هوا سرده و تو فقط یه لا تیشرت پوشیدی!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کوه سبلان که در زبان محلی ساوالان نامیده می شود با ارتفاع چهار هزار و 811 متر و در استان اردبیل، به عنوان سومین قله مرتفع ایران شناخته می شود. کوه سبلان با مسیرهای متعدد کوهنوردی از ساده تا فنی و طبیعت بکر خود یکی از معروف ترین و پرترددترین کوه های ایران برای کوهنوردان داخلی و خارجی است. اما آن چه این کوه را از دیگر کوه های سرتاسر دنیا متمایز می سازد وجود دریاچه ای منحصربه فرد روی قله آن است که به جز سه ماه تابستان در بیشتر روزهای سال یخ زده است. فراموش نکنید اگر قصد صعود به این کوه زیبا را داشتید حتما گروهی سفر و از راهنماهای با تجربه استفاده کنید، چرا که علاوه بر خطرات کوهنوردی وجود خرس قهوه ای در این کوهستان نیز می تواند برای کوهنوردان انفرادی و کم تجربه خطرآفرین باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* صبح شنبه باید از ظهر شروع بشه!
* واقعا چرا سفرههای آب زیرزمینی داریم ولی سفرههای دوغ ِ زیرزمینی نداریم؟!
* تو تولد پدر و مادرت رو بهشون تبریک بگو، نمیخواد برنده شدن توپ طلای رونالدو رو تبریک بگی!
* از سرعت پایین اینترنت من میشد برای شکنجه در قرون وسطی تو اروپا استفاده کرد!
* خونه ما همیشه ساکته، غیر از مواقعی که من خوابم!
* بچههای الان نه برف رو تجربه میکنن نه برفک یخچال رو. یه صبح تا ظهر سرگرمی ما پاککردن برفک یخچال بود!
* قبلا می رفتن بیرون یه غذایی انتخاب میکردن که خیلی خوشمزه باشه. الان یه غذایی انتخاب میکنن که چهارتا عکس بشه ازش گرفت برای اینستا!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آلفرد برنهارد نوبل، زاده ۲۱ اکتبر ۱۸۳۳ در استکهلم سوئد و درگذشته۱۰ دسامبر ۱۸۹۶ در سانرموی ایتالیا، شیمیدان، مهندس، مبتکر و اسلحهساز سوئدی است که به عنوان مخترع دینامیت شناخته میشود. گفته میشود انتشار مطلب دروغین فوت نوبل در یک روزنامه فرانسوی در سال ۱۸۸۸، در حالی که او را به دلیل اختراع دینامیت گناهکار خوانده بود، نوبل را به فکر ایجاد تصویر بهتری از خود نزد آیندگان واداشت. در سال ۱۸۹۵ آلفرد نوبل آخرین وصیت نامه خود را امضا کرد و بیشتر دارایی خود را به جایزهای اختصاص داد تا همه ساله بدون توجه به ملیتی خاص، به افراد شایسته در چندین رشته اهدا شود. جایزه ای که سال ها بعد از مرگش و به مرور در برخی حوزه ها رنگ و بوی سیاسی هم گرفت.
آلفرد نوبل در ایران
روایتهایی در خصوص سفر آلفرد نوبل به شهر رشت وجود دارد. برادران آلفرد نوبل که صاحب یک شرکت اکتشاف نفت بودند، ساکن شهر رشت و با اجازهنامه قانونی دولت در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی صاحب انبار نفت بودند. این دو نفر در عمارتی دوطبقه در میانه محوطه فعلی صدا و سیمای رشت واقع در خیابان نوبل (بولوار رسالت فعلی) سکونت داشتند و از برادرشان آلفرد هم برای بازدید از ایران و رشت دعوت کردند. آلفرد که آن زمان هنوز شهرت چندانی نداشت برای مدتی به ایران آمد و مهمان برادرانش شد. با فوت آن ها، از آن جا که وارثی نداشتند خانه متروکه شد.
جایزه ایگنوبل
جایزه علمی ایگنوبل تقلیدی طنزگونه از جایزه نوبل است که هر سال اوایل اکتبر و تقریبا همزمان با اعلام نام برندگان نوبل واقعی در 10 رشته داده میشود. اسم این جایزه هم از دو کلمه nobel و ignoble به معنی بی ارزش و مایه شرمساری گرفته شده است. البته طرح ها و تحقیقات کاملا علمی هستند و هر سال از میان صدها مقاله، هیئت رئیسه به دستاوردها و تحقیقاتی که «ابتدا شما را به خنده بیندازند و بعد به فکر وادارند» جایزه می دهند.
ایگنوبل 2017 به چه کسانی رسید؟
از جمله مهم ترین و جالب ترین پژوهش های معرفی شده در مراسم امسال می توان به موارد زیر اشاره کرد:
بررسی این سوال که آیا گربه می تواند در آن واحد در هر دو حالت جامد و مایع باشد؟ چرا پیرمردها گوش های بزرگی دارند؟ اگر فردی یک لیوان قهوه در دست داشته باشد و رو به عقب گام بردارد، چه اتفاقی در فنجان قهوه وی خواهد افتاد! و تیمی از پژوهشگران نیز با استفاده از روش های پیشرفته تصویربرداری از مغز، تلاش کرده بودند دلیل تنفر برخی افراد را از پنیر کشف کنند!
منابع: خبرآنلاین، الف، راسخون
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
طراحی های بی نظیر به سبک قالی ایرانی
آدیتی سنترال- «جیسون سیف» که یک طراح و گرافیست اهل میامی در آمریکاست از سال 2015 با نقوش زیبا و رنگارنگ فرش ایرانی آشنا شد و شیفته پیچیدگی و زیبایی این طرح ها شد. او از همان موقع شروع به طراحی نقوش فرش های ایرانی کرد و حالا تابلوهای بی نظیری از کارهایش را در گالری ها به معرض نمایش می گذارد. طراحی های او آن چنان بی نظیر است که تشخیص آن ها از فرش اصلی سخت است.
مردی که به اسب ها سواری می دهد!
آدیتی سنترال- هزاران سال است که انسان ها اسب سواری می کنند اما «دیمیتری خالدج» قهرمان نیرومند اوکراینی ثابت کرد بعضی وقت ها اسب ها هم می توانند از انسان ها سواری بگیرند! دیمیتری که بسیار قوی و نیرومند است و تاکنون در مسابقات زیادی برای کشیدن کامیون های بزرگ یا جابه جا کردن موانع سنگین شرکت کرده است، اسب های سنگین وزن و قوی هیکل را روی شانه هایش می گذارد و آن ها را به گشت و گذار می برد!
فلج شدن به دلیل بازی موبایل
شین هوا- مرد 29 ساله چینی که دو روز متوالی به گوشی موبایلش خیره شده بود و بازی می کرد، به صورت ناگهانی فلج شد! والدین این جوان به سرعت او را به بیمارستان رسانند و علت فلج شدن؛ لخته شدن خون در ستون فقرات گردن به علت بی حرکتی به مدت زیاد بیان شد. چهار عضو بدن این فرد به طور کامل فلج شده است و معلوم نیست که این فلج شدن دائمی است یا موقتی!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آسوشیتدپرس- قوی سفیدی در دریاچه پارک فرانکفورت، آلمان
رویترز- تصادف قطار شادی بابانوئل در زوریخ، سوئیس!
رویترز- روزنامه خواندن مردی هندی در قطار بین شهری و تاریک
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در زمان های قدیم مردی از کنار جنگلی می گذشت. (برای من به عنوان مولف این افسانه ها جالب است که چرا در زمان های قدیم این قدر مردم در حال رفت و آمد بودند؟ یا مردی از کنار جنگل می گذشت، یا پیری در صحرا قدم می زد، یا جوانی وسط کوهستان یللی تللی می کرد... مگر آن زمان افراد کار و کاسبی نداشتند که دایم در حال چرخیدن بودند؟) شیری را دید که برای شغالی خط و نشان می کشید. (حالا چطور شیر برای شغال خط و نشان می کشیده و این مرد بیکار از کجا فهمیده آن کار خط و نشان کشیدن است، بماند! مولف) مرد همان طور که در کار شیر و شغال فضولی می کرد دید شغال داخل خانه اش شد و در را بست و شیر همان طور برای خودش توی هوا به خط و نشان کشیدنش ادامه می داد. مرد که سرگرم فضولی در حیات وحش بود و تعجب کرده بود، صدایی از بالای درخت شنید. نگاهی به بالا انداخت و دید کلاغی سخنگوست. (گویا آن جا جنگل عجایب بوده یا نویسنده مقداری حالش خوش نبوده و فکر می کرده حیوانات حرف می زنند! مولف) کلاغ نگاهی به مرد کرد و افزود: «چه چیز تو را چنین متعجب کرده؟»
مرد با تعجب افزود: «تو کف این کارهای شیر و شغالم...» کلاغ پوزخندی زد و افزود: «ای نادان! آن ها سرت را گرم کردند تا روباه بقچه غذایت را بدزدد!» مرد نگاهی به اطراف کرد و دید جا تر است و غذا نیست. سپس دوباره نگاهی به بالا انداخت و افزود: «چی به شیر و شغال می رسه؟» کلاغ دوباره پوزخندی زد و افزود: «روباه گرسنه بود و غذایت را خورد و جان گرفت، شغال هم رفت داخل لانه تا استراحت کند، شیر هم با آن کارها خودش را گرم کرد تا سه تایی به تو حمله کنند و حسابت را برسند!»مرد ضمن تشکر از کلاغ بابت این اطلاعات گران بهایش، آب دهانش را قورت داد و افزود: «حالا این وسط چی به تو می رسه؟» کلاغ این بار قار قار خندید و افزود: «آن ها کیسه زر تو را به من وعده دادند تا سرت را گرم کنم... قار قار قار...»چون افسانه های ما خشن نیستند، در این لحظه مرد نقابش را برداشت و همه دیدند او کسی نیست جز «زبل خان»، شکارچی ماهر دوران. از دیدن وی همه حیوانات جنگل رم کردند و مرد صحیح و سالم به راه رفتن در جنگل و فضولی در کار حیوانات پرداخت.
علکساندر کاربراتور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* درباره عکس روز پنج شنبه با نام «نمای هوایی از یک اتاق دانشجویی» به نظرم توهین به دانشجوست. ازبس خرده نان و دانه برنج ریخته شده به لانه مرغ بیشتر شبیه است تا اتاق دانشجویی!
* آفرین به زندگی سلام که چندین پرونده را به آشنایی با هنر موسیقی ایران اختصاص داد. اگر این هنر به جوان ایرانی به خوبی معرفی شود، دیگر سراغ برخی آهنگ های امروزی که به جز گوش خراشی چیز دیگری ندارد نمی رود.
* آیا می دانید آقکمال در زمان خواجه حافظ شیرازی هم بوده؟ این هم شاهد مثال: شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل، مملوک این جنابم و مسکین این درم، ور باورت نمی کند از بنده این حدیث، از گفته کمال دلیلی بیاورم، گر برکَنَم دل از تو و بردارم از تو مهر، آن مهر بر که افکنم آن دل کجا بَرَم!
* آقای مسعود ۱۲ترمه؛ مو حاضرم هم اتاقی تو بشم و همه کارهایی که گفتی انجام بدم، به شرطی که سر جلسه امتحان به تو تقلب نرسانم! دانشجوی مشروطی
* ای کاش بازار میوه و تره بار شهرمان میوه درخت علم را نیز خرید و فروش می کرد!
* عکس تیر چراغ برق دروغ محض بود، چون پایه نداره. یعنی فقط بین دو طبقه است. وگرنه باید گفت اداره برق و شهرداری شهر مربوط به عکس خوابند.
* جاهای سخت زندگی ام فهمیدم دوستان زیادی ندارم. فقط آدمای زیادی رو می شناسم. مسعود مجنونپور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.