آیت ا... جوادی آملی درباره شروع کارها با ذکر بسم ا... می فرمایند:
«این که به ما گفتند هر کاری که میکنید، اوّل بگویید: «بسْمِ ا... الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، این یک قرنطینه است. البته ذکر است، ثواب دارد، این ها سرجایش محفوظ است. هر حرفی میخواهیم بزنیم، هر چیزی میخواهیم بنویسیم، هر جایی میخواهیم برویم، اوّل بگوییم: «بسْمِ ا... الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». برای این که کاری که میخواهیم بکنیم، حرفی که میخواهیم بزنیم، به هر حال یا واجب است یا مستحب، چون اگر حرام یا مکروه باشد که نمیشود آن را به نام خدا انجام داد. این یک قرنطینه است که وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود همیشه مواظب خود باشید؛ میخواهید جایی بروید، میخواهید حرفی بزنید، میخواهید کاری بکنید، انسان باید رویش بشود که بگوید خدایا به نام تو! این یک سفارش خوبی است، این یک مرز خوبی است، فرمود این کار را حتماً بکنید.»
پایگاه اطلاع رسانی اسراء
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت. ولی هرگز نمیتوانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جر و بحث میکردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی رفت که دوست صمیمی پدرش بود و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت: اگر سم خطرناکی بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد. پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهرش بریزد تا سم معجون کمکم اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد که در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر میریخت و با مهربانی به او میداد. هفتهها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: «آقای دکتر عزیز! دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد، خواهش میکنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کنم.» داروساز لبخندی زد و گفت: «دخترم! نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم، سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است!»
برگرفته از کتاب «نشان لیاقت عشق»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تمام سوء تفاهمات ناشی از زبان است، تو میبایست درباره افراد از روی اعمالشان قضاوت کنی، نه از روی گفتههایشان، همیشه محاکمه خود، از محاکمه دیگران سختتر است. تو اگر توانستی درباره خودت خوب قضاوت کنی، قاضی واقعی هستی.
برگرفته از «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیش از تو
همه را با معیارهایم می سنجیدم
بعد از تو
همه را با تو می سنجم
حتی معیارهایم را ...
مصطفی زاهدی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
می تونین زیر هر تصویر، یه کلمه معنادار با چاشنی شوخ طبعی بنویسین؟ خب ما این کارو کردیم براتون! فقط هر حرف الفبا رو به یه علامت رمز تبدیل کردیم. تا ساعت 23 به خط اختصاصی 300072252 سه کلمه رو پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای شماکه پاسخ صحیح سه مسابقه پیاپی رو دادین! پاسخ توی ستون «ما و شما»ی بعدی و اطلاعات بیشتر هم توی وب سایت 1sargarmi.ir هست.
حرفه ای شدین! آسون نشده!
سلام.چندپیامک داریم باجواب. فعلا!
* ۷۴۷...۰۹۱۵۵: هم «کم آبی» درسته هم «دوآبی» !چون حروف کاف و میم و واو و دال تو بقیه اشتراک نداشت پس احتمال اینکه هردو درست باشه هست، پس سختگیری نکن!
- یعنی چی؟! نمی فهمم! به اشتراک داشتن چیکار داریم ما! قانون خفن استریپ رو بخون داداش! میگه: کلمه باید «معنادار» باشه! الان «دوآبی» یعنی چی؟! از آماتورها انتظاری نیست ولی شما که ۱۳۱پیامک داری چرا؟ هان؟!
* ۰۷۵...۰۹۳۹۳: سلام من همیشه روزنامه به دستم نمی رسه ولی وقتایی که می رسه حل میکنم چندتایی هم فرستادم خیلی باحاله. خسته نباشین.
- رضایت تون ما رو بسه. ممنون.
* ۱۵۹...۰۹۱۵۳: اون عزیزی که گفته الان هم دراوجین، یا اوج رو یادش نیست یاآسفالت ندیده! یاد خفن هایی که چندساعت مارودرگیر می کردبه خیر.
- حرفه ای شدین داداش! آسون نشده!
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نمای هوایی از یک اتاق دانشجویی در خوابگاه!
شوخی های بامزه با زندگی دانشجویی
* پشیمونی رو تو چشمای استادی دیدم که به دانشجوهاش گفت: حضور و غیاب نمی کنم چون نمی خوام شأن دانشجو رو بیارم پایین. جلسه بعدی اومد دید هیچکی نیومده!
* یه استاد داریم بدجور جوگیره، امروز در حدی جوگیر شده بود که کم مونده بود بگه پرفسور سمیعی هم دانشجوی من بوده!
* نمره دانشجو رابطه مستقیم با کیفیت مراقب سر جلسه داره، نه درسی که می خونه!
* مراقب امتحان باید مراقب امتحان باشه، نه مراقب دانشجوها. هیچ کس کار خودش رو انجام نمی ده!
* 75 درصد بدن انسان رو آب تشکیل داده، ولی 90 درصد بدن دانشجو رو روغن مونده فست فود!
* تنها جایی که «ریختن قیمه ها تو ماستا» اشکالی نداره سلف دانشگاه است، چون اگه غیر این باشه احتمال خفگی دانشجو رو تهدید می کنه!
* مشورت فقط اونجاش که کارگر بنا بهِت میگه برو دانشگاه، دانشجوی ترم هشت کارشناسی بهت میگه برو سر کار!
* دانشجو کسی است که آخر ترم تصمیم می گیرد از ترم دیگر درس بخواند و اول ترم می گوید «حالا هفته اول که کسی نمی ره دانشگاه»!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ای پی اِی- پاک کردن 3750 پنجره یک برج در شهر بروکسل، بلژیک
گاردین- 2 مرد هندی به پرندگان مهاجر یک رودخانه در دهلی نو غذا می دهند
تلگراف- عکاسی از «ابر ماه» در کنار یک فانوس دریایی، ایسلند
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مو به جز مسود، چند تا دوست صمیمی دگه هم دارُم که زمان دانشجویی با هم رفیق رفتِم. چون دانشگاه یَگ شهر دگه بود، تو خوابگاه با چند نفر هم اتاقی بودم که هنوز که هنوزه بعد از ای همه سال باهم دوستِم. چند روز پیش یکی از بچه ها که رفته بود خارج، برگشته بود و به ای هوا همه دور هم جمع رفتِم. هرکدوم مان یَگ جوری گرفتارم و سرمان شلوغه و درگیر کار و زندگی رفتِم که او سرش ناپیدا. خدا ره شکر مو از بقیه شان خوشبخت تر و روپاتر بودُم.
یکی شان که هرچی داشت و نداشت ره داد به زنش که طلاق گیریفته بود و بدبخت از صفر شروع کرد! همو زمان دانشجویی یادمه همه مان بهش مُگفتِم یَره تو هنوز خُردویی، عقل رس نشدی، صبر کن چهارتا تجربه دستت بیه، بعد برو دنبال عشق و عاشقی. ولی حالیش نرفته بود و هم ترم اول هنوز جوهر کارت دانشجویی اش خشک نشده بود، رفته بود خواستگاری و اونایَم آن چنان مهریه ای براش گذاشته بودن که اگه الان بود هم کمر مِشکوند، چی برسه به او سالا. شیش ماه دووم نیاوردن و شونزده سال طول کیشید تا مهریه ره از دماغش کیشیدن بیرون!
یکی دگه از بچه ها از بس بلندپروازی کرده بود و لقمه گنده تر از دهنش ورداشته بود، هفته پیش به قید وثیقه سند خانه خُسُرش آمده بود بیرون! او یکی دگه مُگفت الان سر بیست و سومین شغل بعد از فارغ التحصیلی شه! از نقشه برداری و نقشه کشی شروع کرده بود، تا فست فود و بوتیک و الان هم مِخواست فروشگاه اینترنتی فروش خِنزر پِنزر بزنه! یکی دگه شان ماشالا کارش گیریفته بود و از او بساز برفوش های بزرگ رفته بود. اسم هر خیابونی که می آوردم مُگفت یَگ ده واحدی توش ساخته. ولی ای بدبخت هم همی جور نشسته بود که یَگ واحد، یَگ واحد بفروشه تا اصل پولش برگرده، با ای بازار خراب! اویَم که رفته بود خارج، مُگفت اونجی با زنش راست راست راه مِره و بابا ننه اش براشان پول تو جیبی مِفرستن که مبادا زن و شو بزنن به سر و کله هم تو غربت!
کله ام باد کرد از درددل های ای بنده های خدا. یَگ دسته گل سر راه گیریفتُم و هم وارد خانه که شدُم، دست عیال ره گیریفتُم و یَگ ماچ آبدار از جفت دست هاش کردُم. خودش که نفهمید بری چیه، ولی مو که مِدنُم اگه ای زن مدیر و مدبر و خانواده دار ره نداشتُم، کلاهُم پس معرکه بود!
آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* زندگی سلام همراه و یاورگرامی، عیدتون مبارک. در پناه حق زیر سایه رسول مهربانی ها شاد باشید و تندرست.
* کاش به جای خفن استریپ، سه نقطه رو در صفحه بذارین. امیرحسین صادقی
* احسنت به شما که هر روز ما رو غافلگیر می کنید با بخش ها و مطالب جدیدتون. دور دنیا و عجایب الچیزها عالی بودن، ممنون! داودلی، قوچان
* چرا بعد از فوت دهقان فداکار شما درباره اش نوشتید؟
* خیلی سپاس بابت پاسخ گویی روان شناس محترم جناب آقای زیبایی، دست شما زندگی سلامی ها هم پربرکت.
* بیشتر از نصف پاسخ های چاپ شده مسابقه چی شده فوقالعاده مسخره و بی ربط بود. لطفا دقت کنید.
* دیروزنامه عزیز؛ یک غلط دستوری در تیتر طنز «عجایبالچیزها» مشاهده شده و آن این است که کلمه فارسی چیز «ال» عربی نمی گیرد! ازطرف یک دبیر دستور زبان و ادبیات فارسی
ما و شما: ممنون از دقت شما، ولی همون طور که خودتون گفتین ستون و مطلب طنز بود.
* گاهی صبح ها زودتر از تمام پرندگان پریده ام، از خوابی که تو در آن نبوده ای. مسعود مجنونپور
* این دوستمون که اسم مستعارش آق کماله فکر کنم فیلم های مرحوم ایرج قادری رو زیاد نگاه می کنه. ازطرف آقا غلام
آق کمال: خوبه مویم بگم اسم مستعار شما آقا غلامه و فیلم های اصغر فرهادی ره نگاه مکنی؟!
* همسر مهربانم مهدیه جان، تولدت مبارک. ان شاءا... سال دیگه سه نفره تولدت رو جشن بگیریم.
* همسر خوبم اسماعیل، از این که برای رفاه من و سه فرزندمان تمام سعی و تلاشت را می کنی از تو ممنونم و دستانت را می بوسم. همسرت فاطمه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.