- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حاج محمّد اسماعیل دولابی درباره رابطه بنده مقرب و خدا می فرماید:
«شب ها خیلی قشنگ و زیبا با خدا سنگ تمام بگذارید و رابطه را با او اصلاح کنید. ان شاءا... خبر خوشحالی بیاورید که خدا با شما چه کرد. می گویند شخصی می رفت بین مردم و الکی می گفت نمی دانید خدا با من چه کرده است! خیلی به من خوبی کرده است. کارهایی که در حق من کرده است با هیچ کس نکرده است. خدای مهربان هم دید این بنده چاپلوسی می کند، به ملائکه گفت چیزی به او بدهید؛ بنده های مرا امیدوار کرده و چقدر مشتری مرا زیاد کرده است.
هر کس محبّت داشته باشد پیش خدا تملّق گویی می کند. هرچه تملّق بگوید کم گفته است. هرچه بگوییم کم است، ولی روح ما چون همه را نیافته است ممکن است تملّق باشد. وقتی خداوند لباس هیبت به کسی می پوشاند از ناجین می شود؛ می گوید که خدایا! ما بدبختیم، بیچاره ایم، به داد ما برس!»
برگرفته از کتاب «طوبای محبت»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کرم ابریشم وقتی در پیله گرفتار ماند و مدتی در دور خود پیچید و تنید از برکت آن تلاش ها و پیچش ها پروانه در می آید، ولی انسان مادر مرده برعکس وقتی در لجه افکار گرفتار گردید، دیگر روی رستگاری نخواهد دید و مانند محکومی که وزنه آهنین به پایش بسته و در دریا انداخته باشند مدام در گرداب حیرت و سرگردانی فروتر می رود!
برگرفته از کتاب «دارالمجانین» اثر محمدعلی جمالزاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مردی چکاوکی را به دام انداخت و خواست او را بخورد. چکاوک که خود را اسیر مرد دید گفت: «ای بزرگوار، تو در زندگی ات این همه مرغ و خروس و گاو و گوسفند خورده ای و از خوردن آن زبان بسته ها هرگز سیر نشده ای، از خوردن من هم سیر نخواهی شد. پس مرا آزاد کن تا به جای آن سه پند به تو بدهم که در زندگی ات به دردت بخورند و با به کار گیری آن ها نیکبخت شوی. اولین پند این است که هرگز سخن محال را باور نکن.»
مرد که از شنیدن اولین پند خشنود شده بود چکاوک را رها کرد و چکاوک بر سر دیوار نشست و گفت: «پند دیگر این که هرگز بر گذشته غم نخور و بر آن چه از دست داده ای حسرت نخور.» سپس ادامه داد: «اما در بدن من مرواریدی گرد و گران بها وجود داشت به وزن 300 گرم که با آزاد کردن من بخت خود و سعادت فرزندانت را بر باد دادی، زیرا مانند آن در عالم وجود ندارد.»
مرد از شنیدن این سخن از حسرت و ناراحتی به خود پیچید و شیون کرد. چکاوک که حال او را دید گفت: «مگر نگفتم بر گذشته غم نخور و حسرت چیزی را که از دست دادی نخور؟ و مگر نگفتم حرف محال را باور مکن؟ من 100 گرم هم نیستم، چگونه مرواریدی 300 گرمی در بدن من جا می گیرد؟»
مرد که به خودش آمده بود خوشحال شد که چکاوک دروغ گفته است و پرسید: «خب پند سومت چیست؟» چکاوک گفت: «با آن دو پند چه کردی که سومی را به تو بدهم؟!»
برگرفته از مثنوی معنوی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دلم تنگ است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من
پاییز طولانی است
زهرا عبداللهی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادش به خیر... یه روز وقتی نوجوان بودم، نشسته بودم تو اتاق که برای بابام مهمان اومد. مهمان مون یک راست اومد تو همون اتاقی که من بودم. منم که حوصله سلام دادن نداشتم و خجالت می کشیدم، رفتم توی کمد دیواری!
یه ساعتی تو کمد نشستم ولی دیدم نه، انگار آقاهه قصد رفتن نداره. گرمم شده بود و نفسم داشت بند می اومد، برای همین در کمد دیواری رو باز کردم و خیلی طبیعی اومدم بیرون. عادی سلام دادم و از جلوی بابام و دوستش رد شدم و از اتاق اومدم بیرون! بنده خدا دوست بابام دهنش همین جوری باز مونده بود!
سوتی های بامزه تون رو در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صدام هنوز گرفته. آفیش امشب، شبکاری است. دستیار لباس نگران لباسم هست و سرمای شب. من به سرمای کوهستان و چادرهای بدون هیتر فکر میکنم. هزار تصویر و صدا تو سرم میچرخد و به زنی فکر میکنم که تو «شالان» دنبالم دوید و ظرف انجیرخشک بهم سوغاتی داد که دست خالی از پیش شان نروم. به زن جوان در «زرده بابا یادگار» فکر میکنم که دو فرزندش در آغوشش زیر آوار جان دادند، به زنی که با یک گردو بدرقه ام میکند و به مردی که با آن قامت پرصلابت برای از دست دادن عزیرانش زار می زند و قابهای خاک گرفته عکسهای شان را نشانم میدهد. به پسرکی که در چادر نزدیک کمپ ما میخوابید و قبل خواب آدامس موزی برایم فرستاد... فکر میکنم و فکر میکنم...
باید بروم سر کار و متاسفم برای کسانی که بی آگاهی دور نشسته و قضاوت میکنند... صدام هنوز گرفته.
عکس و متن برگرفته ازصفحه اینستاگرام الهام پاوه نژاد، بازیگر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سکه خور!
آدیتی سنترال- عده ای از مردم عادات غذایی عجیبی دارند. ولی به تازگی فردی که یک عادت غذایی بسیار عجیب و غریب دارد در بیمارستانی دیده شده است. این مرد 35 ساله هندی به دلیل مسمومیت غذایی در بیمارستان بستری شد که بعد از آزمایش های مختلف و آندوسکوپی مشخص شد او در طی سه ماه گذشته هفت کیلو سکه یا به عبارتی 265 عدد سکه فلزی را خورده است! بعد از بررسی های مختلف در نهایت یک جراح این سکه ها را از شکم وی بیرون آورد.
بارش کاغذ از هواپیمای بدون سر نشین
یاهو- تا کنون از هواپیماهای بدون سرنشین یا همان پهپادها برای اهداف مختلفی استفاده شده است. ولی این بار مرد 55 ساله کالیفرنیایی از آن برای هدف تازه ای استفاده کرد. این مرد به دلیل به پرواز در آوردن هواپیمای بدون سرنشین و بیرون ریختن کاغذ از آن در یک استادیوم ورزشی در زمان انجام مسابقات دستگیر شد. این در حالی بود که پلیس فدرال پرواز هر گونه هواپیما را در زمان مسابقه به دلیل خطرات احتمالی برای تماشاچیان ممنوع اعلام کرده بود. در این کاغذها شعارهای سیاسی نوشته شده بود که این مرد قصد داشت با پخش کردن آن ها مردم را با نظرات خود آشنا کند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گاردین- نمای هوایی تالاب سرو در پارک جنگلی، چین
رویترز- آماده سازی زمین بازی زیر برف شدید، کانادا
نشنال جئوگرافیک- غاری در یخچال های طبیعی ایسلند که مکان فیلمبرداری سریال بازی تاج و تخت نیز بود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خلاقیت برای صرفه جویی در شستن ظروف!
* واقعا اون هایی که شربت و قرص اشتها می خورن رو درک نمیکنم. ما تو غذامون یونولیت می ریزیم بلکه معده مون پر بشه و کمتر غذا بخوریم!
* عشق باید عین چربی شکم باشه، هرکاری کنی ولت نکنه!
* رفاقت آداب دارد، یا بلدش باش یا مزاحم اوقات شریف ما نشو!
* اگه می تونید بخوابید و نمیخوابید، ناسپاسی میکنید!
* هر دو هفته یک بار باید آلارم گوشیم رو عوض کنم. بعد از یه مدت مغزم نسبت به آهنگش بیتفاوت میشه!
* هیجانی که برای نشستن روی صندلی های خالی مترو هست من رو یاد اون بازی بچگی هامون میندازه، صندلی بازی!
* من نه تنها حوصله عکس گرفتن ندارم دیگه، بلکه از جلوی آینه هم که رد میشم رومو می کنم اون ور تا چشم تو چشم نشیم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام. برای مسابقه این هفته چهره یک بازیگر خوب کشورمون رو انتخاب کردیم. هنرمندی که سابقه زیادی در تئاتر، سینما و تلویزیون داره ولی مدتی از سینما دور بود و به تازگی اثری از ایشون پخش شد که خیلی طرفدار داشت. اگر سن تون قد بده، چند سال پیش هم یک سریال با بازی ایشون از تلویزیون پخش می شد که از بس طرفدار داشت، خود سریال رو به نام شخصیت ایشون می شناختیم! شرمنده، دیگه نمی شه بیشتر راهنمایی کنیم! پس دست به کار بشین و چهره کاریکاتوری این آدم معروف رو تشخیص بدین.
یادآوری روش مسابقه: شما باید تشخیص بدین کاریکاتور بههمریخته چاپ شده کیه و اسمش رو تا ساعت 23 فردا پنج شنبه برای ما به شماره 2000999 پیامک کنید. جواب رو شنبه همینجا میبینید. بین کسانی که جواب درست رو بفرستن، قرعهکشی میکنیم تا یک نفر برنده معلوم بشه و کاریکاتور برنده رو چهارشنبه هفته دیگه با مسابقه بعدی، همین جا خواهید دید. عکس کاریکاتوری هم که این جا میبینید، آقای «محمد برادران» برنده مسابقه هفته پیش هستن که سرانجام بعد از بارها شرکت در مسابقه، این بار برنده شدن! تبریک می گیم و منتظر پاسخ های شما هستیم. خوش باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با گسترش روزافزون روزهای مناسبتی در تقویم جهانی، سرانجام روز جهانی دمپایی خیس توالت هم ثبت شد. رئیس ثبت مناسبتهای تقویم جهانی، در حالی که با دمپایی خیس در نشست خبری حاضر شده بود، گفت: «پیش از این روز جهانی توالت، روز جهانی خیس شدن و روز جهانی دمپایی ثبت شده بود. لازم دیدیم که این روز هم ثبت شود تا به این معضل بیشتر توجه شود و خشونت علیه آدمهای حساس متوقف شود» طبق مقررات در این روز همه دمپایی توالت را خیس میکنند تا به نفر بعدی بفهمانند این کار چقدر میتواند چندش آور باشد. گفتنی است با وجود همه این موارد، هنوز هم به تنها روزی که چندان توجهی نمیشود روز جهانی مرد است! الکی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
امروزه فضای مجازی نقش به سزایی در زندگی ما دارد. این ورود ناگزیر، ما را دچار مشکلات عدیدهای کرده. مثلا تصور کنید شما برای یک عکس در استوری تان باید بکوبید بروید کافیشاپ و طبق معمول پاستا آلفردوی تان را به شیوهای کاملا هنری کنار سایر متعلقات از جمله لیوان، قاشق، چنگال و حتی در مواردی خود شخصِ صاحب کافه، روی میز بچینید. یکی دیگر از معایب فضای مجازی، این است که ما را در شناخت دنیای واقعی به اشتباه میاندازد. به عنوان مثال عکس کارت ملی و عکس پروفایل یک نفر را کنار هم قرار دهید، آن وقت میخواهیم ببینیم باز میگویید زندگی هنوز قشنگیهایش را دارد یا نه.
مسئله دیگری که واقعا مو به تن آدم سیخ میکند عضویت درگروههای تلگرامی فامیل است. بنده از زمانی که «پاول دوروف» (بنیان گذار تلگرام) هنوز از پوشک گرفته نشده بود در این گروهها عضو بودهام و همواره تلاشم برای خروج از آن ها نافرجام بوده. یعنی مطمئنا فیلم «پاپیون» را از سرنوشت بنده در این گروهها ساختهاند. مشکل دیگری که فضای مجازی دارد این است که تمام فکر و ذکر و اوقات ما را به خود مشغول کرده. مثلا بعد از چند وقت که همه اعضای خانواده دور هم جمع شدهایم، هرکسی سرش در گوشیاش است و این اصلا خوب نیست. چرا که دیگر هیچ کس بلند نمیشود لامپ را خاموش کند.
البته مسلما فضای مجازی به شرط استفاده صحیح، محاسن خودش را نیز دارد. مثلا به جای این که سرمان در زندگی هم باشد، با کمترین هزینه سرمان در «پیج» یکدیگر است؛ یا این که بسیاری از افراد مشهور جهان را از طریق نوشتن کامنت زیر پستهایشان با بخشی از زبان و ادبیات فارسی که به پیوندهای خانوادگی میپردازد آشنا میکنیم. به علاوه این امکان برایمان فراهم شده که نسبت به تمامی مسائل، از گرانی جوراب در مترو تا گرم شدن کره زمین، اظهار نظر موثر و سازنده بکنیم. نمونهاش همین مجری مرد مراسم جام جهانی روسیه؛ پیشنهاد دادهایم برای این که با فرهنگ و سنت ما تناقضی ایجاد نشود، با پیژامه راه راه و عرقگیر آبی جلوی دوربین ظاهر شود. اگر هم با ما موافق نبود خیلی منطقی میرویم و همان بخش از زبان و ادبیات مان را که اشاره شد در کامنتهایش ابراز میکنیم. مگر این که کامنتهایش را ببندد، مردک کرواتی لباس اتو کشیده!
محمدامین فرشادمهر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* تو طنزهای «چی شده» اگه به جای کسانی که دوبار جمله شون رو چاپ کردین، جمله منم چاپ می کردین بهتر بود.
ما و شما: اگه تو مسابقه بعدی جمله های شما بانمک تر باشه، حتما همه شون رو چاپ می کنیم.
* اگر امثال کلهرها و ناظری ها را در زمینه موسیقی و دیگران را در زمینه علم و فرهنگ و ادب و هنر به عنوان سفیران ایران در دنیا معرفی کنیم، نه تنها غرب بلکه کل دنیا در برابر این فرهنگ غنی سر تعظیم فرود می آورد.
* با تشکر از ستون های جدید و بانمکی مثل نیم دقیقه ای و سوتی سرا و عجایب جهان و... لطفا باز هم ادامه بدین.
* آیا آقای رضا حسین زاده که پیامک های طنزش در «مسابقه چی شده» چاپ می شود همان اخبارگوی معروف رسانه ملی نیستند؟
ما و شما: فکر نکنیم! ولی ایشون یکی از رکورددارهای پاسخ به مسابقه هستن.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.