نشنال جئوگرافی- پلی چهار کیلومتری بین دو جزیره ژاپن که روزانه 23 هزار خودرو از روی آن عبور می کنند
فرانس پرس- برگزاری مسابقات رالی قهرمانی جهان، ولز
تلگراف- سفر بالون های تفریحی بر فراز منطقه ای تاریخی در ترکیه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
میهن پرست افراطی!
آدیتی سنترال- «پل فری» مرد جوان تایوانی که همیشه عاشق کشورش بوده است و طرفدار استقلال آن، برای این که همه عشقش را به وطنش نشان دهد تصمیم گرفت تا اسم تایوان را به زبان چینی بر روی پیشانی اش، خالکوبی کند! این کار او باعث اخراجش از کار شد و دیگر نمی تواند به کشور های خارجی سفر کند، چرا که وجود خالکوبی روی اعضای صورت مانع احراز هویت فرد و تطبیق عکس او با گذرنامه اش می شود!
تعطیلات مخصوص افراد خیلی چاق!
آدیتی سنترال- جزیره «الوترا» در قلب کارائیب دو سال پیش کشف شد اما صاحب این جزیره تصمیم گرفت تا فقط گردشگرانی را که دچار چاقی مفرط هستند و اضافه وزن دارند، به جزیره اش راه بدهد! این جزیره حالا تبدیل به قطب گردشگری برای افراد فوق العاده چاق شده است چرا که آن ها به دور از نگاه ها و قضاوت های سنگین مردم به راحتی می توانند تعطیلات خوبی را سپری کنند. تمام صندلی های این جزیره، دو برابر حالت معمول و با چوب محکم تری ساخته شده است. حتی توالت ها هم پهن تر و مناسب افراد چاق تعبیه شده اند!
دختری که رنگ ها را بو می کند!
شینهوا- «دیپتی ریگامی» دختر 11 ساله نپالی، از زمان تولد توانایی عجیب و غریبی داشته است. او ادعا می کند که با بو کردن می تواند رنگ ها را تشخیص دهد و در طول سال های کودکی این توانایی و مهارتش را گسترش داده است! او با بوییدن اجسام بدون نگاه کردن به آن ها می تواند رنگ را تشخیص دهد.
ساختن لباسی بی نظیر با استفاده از برگ درختان
آدیتی سنترال- چهار دانشجوی دختر در شرق چین، ثابت کردند که برای داشتن یک لباس زیبا احتیاج به صرف هزینه های بالا نیست. بلکه می توان لباس های زیبایی با استفاده از برگ های پاییزی و بدون هیچ هزینه ای ساخت! آن ها شش ماه وقت صرف کردند تا بتوانند لباسی زیبا را با استفاده از برگ های گیاهان تزیین کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پسر و دختر کوچکی با هم بازی میکردند. پسر چند تا تیله داشت و دختر کوچولو هم چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت: «من همه تیلههایم را به تو میدهم و تو همه شیرینیهایت را به من بده.»دختر کوچولو قبول کرد. پسر بزرگ ترین و قشنگ ترین تیلهاش را مخفیانه برداشت و بقیه را به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همان جوری که قول داده بود تمام شیرینیهایش را به پسرک داد. همان شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمیتوانست بخوابد، چون به این فکر میکرد که همان طوری که خودش بهترین تیلهاش را پنهان کرده بود، شاید دختر کوچولو هم مثل او یک خرده از شیرینیهایش را پنهان کرده و همه شیرینیها را به او نداده باشد.عذاب وجدان همیشه برای کسی است که صادق نیست. آرامش برای کسی است که صادق است.منبع : یکی بود
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سازه شهری «شیر آب» در شهر بجنورد که چند روز پیش عکس مشابهش در اسپانیا را چاپ کرده بودیم. عکس از مهدی جهانی
* رفتم خواستگاری، از دختره پرسیدم غذا بلدی درست کنی؟ گفت من نمی دونم موقع نوشتن، خورش درسته یا خورشت، اون وقت انتظار داری بپزمش؟
* کدو تنبل اگه نصف تمرکزی که روی اندازه اش گذاشته، روی طعمش می گذاشت الان سلطان میوهها بود!
* پاییزی که بیش از یک ماه ازش بگذره و بارون نباره، تابستونیه که فقط تو تقویم بهش میگن پاییز!
* همکارم میگه سیب آهن داره! میگم فکر نمیکنم ها! میگه ببین قاچ کنی دو دقیقه بذاری به حال خودش، زنگ می زنه... من رفتم توی افق محو شدم!
* شما تو لباسهای گرم پارسال تون پول پیدا می کنین، من یه برگ جریمه رانندگی پیدا کردم که به خاطر پرداخت نکردن دوبرابر شده!
* چرا تهمینه میلانی داریم ولی تهمینه یوونتوسی نداریم؟
* شبی سه گیگ خواب میبینم، صبحش دو بایت یادم میاد فقط!
* شرکت رانی اعلام کرد یه تیکه از پالپش رو با چسب می چسبونه ته قوطی، الکی براش زور نزنین!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من یک مریخی هستم که به زمین آمدهام. ما آن جا سردمان بود و تصمیم گرفتیم وضعیت زمین و زمینیها را برای سکونت بررسی کنیم. گزارشهای دنباله دار من در این ماموریت را این جا میخوانید.از وقتی موافقت کردهاید که برای نفوذ بیشتر در زندگی زمینیها، حق ازدواج کردن هم دارم خیلی خوشحالم و دوست دارم بیایم شاخک رئیس را ببوسم. این قدر که شما خوب هستید و به فکر منِ مجرد هستید. اما واقعا توی این چند روز خیلی با خودم کلنجار رفتم که چطور عشقم را به ناهید نشان دهم، ولی به هیچ نتیجه مشخصی نرسیدم. مثلا اول فکر کردم به شیوه مریخی خودمان بگویم یک سفینه برایم بفرستید تا بروم روی سر ناهید ترمز کنم و بگویم: «افتخار میدهید برسونمتون؟» ولی به نظرم آمد شاید ناهید خیلی خوشش نیاید. تازه دخترهای زمین که مثل دخترهای مریخ، آهنپرست نیستند، اینها چیزهای دیگری برایشان مهم است. بعد فکر کردم بروم حلقه بخرم و یک روز توی راهرو زانو بزنم و ازش بپرسم: «با من ازدواج میکنی؟» این یکی را توی چند تا فیلم دیده بودم. راستش یک بار هم این کار را کردم. در واقع روزی که اطلسخانم برای کل ساختمان آش پخته بود، من یک کاسه آش در خانه ناهید بردم و طبق انتظارم ناهید در را باز کرد. موقعی که ظرف را از من گرفت تا برود خالی کند و برگرداند، جلوی در واحدشان زانو زدم، چشمهایم را بستم و حلقه را سمت در گرفتم. اما نمیدانم چرا وقتی چشمانم را باز کردم بابای ناهید دم در ایستاده بود. حالا سوال من این جاست که اگر ناهید را نبود با من میلی، چرا ظرف مرا بشکست بابای ناهید؟ به هرحال از روزی که بابای ناهید، ظرف اطلس خانم را توی سرم شکست، درد دارم و خیلی تمرکز ندارم بفهمم کار درست چیست. اما بهنام هی در گوشم میخواند که: «کشندهترین سلاح، کم محلیه». البته من واقعا نمیدانم کار درست چیه؟ اما روی این سلاح کشنده زمینیها تحقیق بیشتری خواهم کرد. با تشکر، مامور عاشق شما، بهرام625. پایان گزارش پانزدهم/محمدعلی محمدپور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
می تونین زیر هر تصویر، یه کلمه معنادار با چاشنی شوخ طبعی بنویسین؟ خب ما این کارو کردیم براتون! فقط هر حرف الفبا رو به یه علامت رمز تبدیل کردیم. تا ساعت 23 به خط اختصاصی 300072252 سه کلمه رو پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای شماکه پاسخ صحیح سه مسابقه پیاپی رو دادین! پاسخ توی ستون «ما و شما»ی بعدی و اطلاعات بیشتر هم توی وب سایت 1sargarmi.ir هست.
به بخش های دیگر بر نخوره!
سلام. قرارشد برای ۳سالگی مون و شماره ۲۰۰، نظر بدین ما منتشر کنیم. پیام زیاد رسیده .بازم منتظریم. فعلا!
* ۳۹۹...۰۹۳۸۶: خفن استرىپ 1-جذاب نىست 2-بارعلمى وآموزشى ندارد 3-جاىزه اش از اول مشخص نىست 4-چرا 3بار پىاپى باىد برنده شد؟ بودجه نىست چرا اذىت مىکنىد؟
* ۲۰۳...۰۹۱۵۳: خفن وااااااقعا باحاله، قدر خودتونو بدونید بانمکا!
* ۳۴۵...۰۹۱۵۴: خفن جان عزیز! تولدت مبارک. ما که تو این شهر غریب بعدخدا و امام رضا تو رو خیلی دوست داریم همیشه ماندگار باشی فعلا!
* ۱۹۱...۰۹۱۵۹: بارها گفتیم خفن خیلی خوبه و همیشه دنبال می کنیم. حتی شاعر هم میگه :«خفن استریپ چه خوبه/ بهتر از آب جوبه !»
* ۸۰۷...۰۹۱۵۱: به بخش ها ی دیگربرنخوره، من از خراسان فقط صفحه ورزشی رو میخونم با خفن استریپ محمد مستوفیان از کاشمر.
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پاییز را
تنهایی به دوش میکشیم
و نمیبینیم
برگها هم
جفت جفت میمیرند
جلال حاجیزاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* مطالعه، یکی از راههای گفت و گو با بزرگان است. دکارت
* محبت زبانی است که کرها میتوانند بشنوند و کورها میتوانند ببینند و حتی حیوانات آن را درک میکنند.
مارک تواین
* هرکسی که طالب دنیا باشد علم آموزد و هر کسی که طالب آخرت باشد، به علم خود عمل کند. ابوعلی سینا
* ادب ارزان به دست میآید ولی میتوان با آن چیزهای گران خرید. لقمان
* در مقابل همه چیز میتوان مقاومت کرد، جز در مقابل نیکی و خوشرویی. ژان ژاک روسو
برگرفته از کتاب «طنز کمال» گردآوری علی دهستانی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اروپایی ها تا همین 60 سال پیش در جنگ های جهانی و غیرجهانی داشتند همدیگر را نابود می کردند و لابد همان وقت ها هم برای هم جوک می ساختند و یکدیگر را مسخره می کردند و امروز در یک اتحادیه دور هم جمع شدند و با هم برای قاره شان و حتی خیلی از کشورهای دنیا تصمیم می گیرند و حالا هم برای هم جوک می سازند. پس آن چه اروپا را متفرق یا متحد می کند این شوخی ها و مسخره کردن ها نیست، این ها هرچند متعلق به بخش مبتذل ذهن ماست، اثر چندانی بر روابط ما ندارد. آن چه ما را حرکت می دهد و با هم جمع می کند «اراده» ما برای ساختن آینده است.
کتاب ۹۷۶ روز در پسکوچه های اروپا، اثر محمد دلاوری
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
الاغ گفت: «رنگ علف قرمز است!» گرگ گفت: «نه سبز است!».با هم رفتند پیش سلطان جنگل (شیر) و ماجرای اختلاف را گفتند. شیر گفت: «گرگ را زندانی کنید!». گرگ گفت: «ای سلطان، مگر علف سبز نیست؟!» شیر گفت: «سبز است، ولی دلیل زندانی کردن تو، بحث کردنت با الاغ است!»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجتالاسلام رفیعی درباره آثار ترک نماز گفتهاند:
«جوانی در مدینه گناه میکرد، در عین حال نماز هم میخواند. به پیامبر اکرم (ص) گفتند: «یا رسولا...! این جوان نماز میخواند اما گناه هم میکند!» حضرت فرمودند: «نگران نباشید، گناه او به واسطه نمازش برطرف میشود.» بعد حضرت به آیه 45 سوره عنکبوت استناد فرمودند: «نماز انسان را از زشتیها و گناه باز میدارد.» انسان وقتی نماز را ترک کند یک نوع کدورت و حجابی برای او پیدا میشود که کمکم روح او را بیمار میکند و به جایی میرسد که به جای شیرینی و حلاوت نماز، گناه برایش شیرین و لذت بخش میشود و در واقع ذائقه معنویاش تغییر میکند.»
تارنمای سمت خدا
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسود پیله کرده بود که بیا یَگ صندوق تاسیس کنِم. بهش گفتَم: «صندوق چی؟ رای بیگیرِم؟!» گفت: «نه یَره! از ای صندوق های وام بدون سود.» گفتُم: «فکرش که خوبه، ولی مهم ایه کی قبول کنه و کی بیاد و کی خوش حساب باشه و...» نذاشت حرفُم تِموم بره و گفت: «اوش با مو! خیالت تخت.» همی ره که گفت، خیالُم ناتخت رفت! حوصله نداشتُم باهاش کل کل کنُم. گفتُم تو برو ببین چند نفر عضو مِرن، مویَم میام. فرداش خوشحال آمد که درست رفت! گفتُم: «چی درست رفت؟ سهام عدالتت یا بیمه سلامت؟» گفت: «نه یره، از اونا بهتر! 20 نفر بری صندوق جور کردُم! نفری 100 تومن که بذارِم هر ماه، مِتِنِم به دو نفر وام یَگ میلیونی بدم و خلاص!» گفتُم: «باریکلا به شما. حالا کی هستن ای 20 نفر؟» مسود گفت: «همه شانه مِشناسی. خودُم و خودت. باجناق های مو و باجناق تو، باباهامان و باباهای عیال هامان. بقیه اش هم بچه های مدرسه و محله و همساده ها.» خنده ام گیریفت و گفتُم: «حالا فَک و فامیل مشکلی نِدره، ولی بچه محل ها و هم کلاسی های 30 سال پیش که الان نه اونا اسم ما ره یادشان میِه و نه ماها قیافه اونا ره، نباید وارد مسائل مالی و خانوادگی کرد. فکرت خیره ولی بعد شر مِره ها!» گفت: «اوش با مو. خودم تضمین شان مُکنُم.» گفتُم: «30 نفر باید خود شما ره تضمین کنن! بری چی با دست خودمان، خودمان ره بندازم تو هچل؟ بی کله نباید برم جلو...» باز پرید وسط حرفُم که: «اوش با مو!» همی ره که مِگه تمام جونُم مِلرزه!
صندوق ره راه انداخت. اولین جلسه رم خانه خودش برگزار کرد. خیلی هم خوب و خوش گذشت و دو تا وام اول رَم قرعه کشی کردم. اولیش به یکی افتاد که مُگفتن سال اول راهنمایی شیش ماه تو کلاس اول الف بوده، مو و مسود هم کلاس اول جیم بودم. یَگ وام دگه هم به همسایه سابق مَسود افتاد که پیرارسال از او آپارتمان رفته بودن. یَگ ماهی از جلسه اول گذشت که مسود با سیبیل آویزون آمد شرکت و تعریف کرد وقتی خواسته بری جلسه دوم اعضا ره دعوت کنه، هرچی زنگ زده او دو نفری که دفعه قبل برنده شده بودن نه جواب دادن و نه خبری ازشان شده. الان هم سه ماهه که خودش هر ماه قسط های بقیه ره مِده و صندوق هم تموم شد و رفت پی کارش!آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ایده و اجرا:صابری و مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* اگر علم زیبایی عقل و ایمان زیبایی روح است، خدایا ما را مزیّن به هر دو کن!
* در طرح «تا حالا دقت کردین» شنبه، اون چیه تو دهن گرگه؟ این ها گرگن یا سگ هار؟
ما و شما: سگ هار و گرگ قاطی هستن و اون ها هم کفش و جوراب اون مرد بینواست!
* در مطلب خودمونی شنبه، توصیفی که از زندگی مرد کرده بودید، اولش فکر کردم مجرده! مگه میشه یک کدبانو تو خونه باشه و این قدر زندگی کثیف و بی نظم باشه؟
* بعضی مطالب ستون زندگی سلام با این که طنز هستند ولی حس تنبلی و بی حالی را در جوانان تلقین می کنند.لطفا در انتخاب طنزها هوشمندانه تر عمل کنید.
* عکس آشیانه های پرندگان در فصل سرما بسیار زیبا بود. کاش ما مردم خودمان هم چنین کارهایی بکنیم.
* واقعا تا وقتی زن و مرد خودشون نخواهند، کسی نمی تونه تو زندگی شون دخالت کنه. از این که در زندگی همراهم هستی ممنونم. همسرت رضا
* پشت هر شاعری، معشوقه ای است که نماند و رفت.
مسعود مجنون پور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.