بچــهها سلام. حالتون چطوره؟ سالم و سرحالیـد؟ امیدواریم شاد و خندان و پرانرژی باشید. دوستان خوب فرفره! چند روز قبل، دوازدهم مهر، «روز جهانی حیوانات» بود. روزی برای یادآوریِ این که ما انسانها با حیوانات، مهربون باشیم. چون اونا هم درست مثل ما آدمها، از طبیعت سهم دارند، حقِ زندگی و راحتی دارند و دنیای ما بدونِ حیوانات، دنیای قشنگی نیست. بیایید از همین امروز به هم قول بدیــم با حیواناتِ دور و برمون، با همه حیواناتِ دنیا، مهربون باشیم و خدای نکرده، آزارشون ندیم و بهشون آسیب نرسونیــم.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قصه
تعداد بازدید : 22
به پاییز سلام کن
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبدِ کبود، دخترکی بود که فصلِ پاییز رو دوست نداشت. پاییز، یادآورِ خاطره از دنیا رفتنِ مادربزرگِ مهربونش بود و همین، غمگینش میکرد. هوهوی بادِ سردِ پاییز لابهلای شاخ و برگِ درختهای پیادهرو، برگهای خشک و زردی که موقعِ برگشتنِ از مدرسه، زیرِ پاهاش خشخش میکرد، روزهای کوتاه و خورشیدی که خیلی زودتر از قبل غروب میکرد، دلگیرش میکرد و حوصلهش رو سر میبُرد. تا این که یه روز، یه روز از همین روزهای پاییزی که دخترک توی کلاس، پشتِ نیمکت نشسته بود و با گوشه ناخنش که بهخاطرِ سرمای هوا، خشک شده بود ور میرفت، معلمِ درس هنر، حرف تازهای زد. خانممعلم یه پیشنهاد جالب و شگفتانگیز داد. پیشنهادِ «بازی با فصلها»! و ادامه داد: «مثلا حالا که فصلِ پاییزه، سعی کنید چشمهاتون رو خوبِ خوب باز کنید تا نهتنها قشنگیهای پاییز رو بهتر از قبل ببینید، بلکه با زیباییهای این فصل، خودتون رو سرگرم کنید.» سحر، یکی از بچههای کلاس، دستش رو برد بالا و گفت: «خانم اجازه! من و خواهرم معمولا برگهای زرد و نارنجی و قشنگِ پاییزی رو از روی زمین و توی باغچه جمع میکنیم، با یه دستمالِ نمناک تمیزشون میکنیم و با برگ و ماژیک و رنگ و چسب، کاردستیهای قشنگی درست میکنیم»؛ ترانه گفت: «خانم! من عاشقِ میوههای پاییزم: سیبِ ترش، انار، نارنگی، خُرمالو. در فصل پاییز، یکی از کارهای من توی خونه، دونه کردنِ انار برای خانوادهم توی یه ظرفِ بزرگ و تمیزه. هم سرم گرم میشه، هم بقیه رو خوشحال میکنم»؛ آزیتا هم با هیجان گفت: «خانم اجازه! توی فصلِ پاییز، بعضی پیادهروها پر از میوههای خشک و قهوهایِ کاج میشه. من هرجا این میوهها رو ببینم، جمع میکنم، تمیزشون میکنم، رنگشون میزنم و با نخ از در و دیوارِ اتاقم آویزون میکنم و کلی کیف میکنم». خلاصه این جوری بود که تکتکِ بچههای کلاس، یکییکی از قشنگیهای فصل پاییز و سرگرمیهای مخصوصِ این فصل که میتونه از پاییز، خاطرههای قشنگ بسازه، حرف زدند. حرفهایی که دخترکِ قصه ما رو به فکر فرو برُد. فکر این که: شاید بشه پاییز رو هم مثل بهار دوست داشت. شاید بشه توی پاییز هم، به اندازه تابستون شاد بود.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر
تعداد بازدید : 35
پاییز
پاییز فصل رنگ است. در پاییز هرکدام از رنگها با خانوادهشان به طبیعت میآیند. به اطرافت نگاه کن. دهها رنگ قرمز میبینی. دهها رنگ نارنجی. دهها رنگ زرد. همه رنگها چند برابر میشوند. واقعاً که نقاش پاییز، نقاش ماهری است. به نظر شما، نقاش پاییز کیست؟
پاییز آمد، زیبا و رنگین
مثل انارش، ترش است و شیرین
پیچیده هر جا، موسیقی باد
برگی دوباره، از شاخه افتاد
رنگ غروب است، پاییز زیبا
عالی کشیده، نقاش آن را
شاعر: طاهره اکرمی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر
تعداد بازدید : 40
جاروبرقی
باز هم رفته هوا، قار و قورِ دلِ او
دلِ او میخواهد، نرمه کوچولو
نرمههایی هستند، دور او پخش و پلا
باز جاروبرقی، میخورد آن ها را
میشود پُر شکمش، با غذاهایی ریز
با غذا خوردنِ او، میشود خانه تمیز
شاعر: عفت زینلی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دانستنی ها
تعداد بازدید : 36
دیوار چین از عجایبِ هفت گانه دنیا
بچهها! مطمئنم تا حالا اسم دیوار چین را شنیدهاید. بله؛ دیوار بزرگ چین طولانیترین دیوار دنیاست. داستان آن هم از این قرار است که مردم سرزمینهای شمالی چین که بیشترشان مغولها بودند، در گذشتههای بسیار دور، همیشه به مزرعهها و شهرهای دیگرِ چین حمله میکردند و مردم را آزار میدادند. به همین دلیل، حدود 3000 سال پیش، حاکمان چین تصمیم گرفتند چندین برج دیدهبانی در این مناطق بسازند تا بتوانند سریعتر، از حمله مغولها خبردار شوند. این برجها در نقاط بلند کوهستانی قرار داشتند و حمله را با آتش به یکدیگر علامت میدادند. بعد از مدتی، چینیها تصمیم گرفتند تا این برجها را با دیوارهایی بلند به هم متصل کنند تا در مقابل حمله مغولها سدی ایجاد کرده باشند. بنابراین دست به کار شدند و در مرحله اول، حدود 5000 کیلومتر دیوار ایجاد کردند. در سلسلههای بعدی، این دیوارها هزاران کیلومتر دیگر رسید که از محیط کشور ما خیلی بیشتر است! این میزان تقریبا به اندازه یک دور، دور کره زمین است. حالا میبینید که چرا این دیوار یکی از عجایب هفت گانه دنیا محسوب می شود؟
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهارت
تعداد بازدید : 43
کیکِ فوری بپزید
دوستانِ خوبم! ممکن است از مدرسه برگشته باشید و دلتان شیرینی بخواهد و چیزی هم توی یخچال نباشد. خب میتوانید کمی غر بزنید و بیخیال شوید. میتوانید بیشتر غر بزنید تا یکی از بیرون برایتان چیزی بخرد. اما میتوانید خودتان هم با اجازه و کمک بزرگ ترها، در سهسوت یک کیک عالی درست کنید که همه از خوردنش لذت ببرند. برای این کیک به نان تست یا سوخاری، تخممرغ، شیر و شکر احتیاج دارید. یک عدد تخممرغ را هم بزنید تا یکدست شود. دو قاشق سوپخوری شکر بریزید و یک استکان بزرگ شیر(زعفران حل شده هم اگر داشتید اضافه کنید) حالا نان را داخل این مایع قرار بدهید تا حسابی مایع را به خودش جذب کند، بعد دو طرفش را در کمی روغن سرخ کنید. به همین سادگی! این کیک فوری واقعا خوشمزه است و برای صبحانه هم عالی است.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر
تعداد بازدید : 35
نقاشی
من کشیدم امروز، روی کاغذخانه
در کنارش آدم، سبزه، گل، پروانه
عاشقِ نقاشیست، مثل من داداشی
دل او هم میخواست، بکشدنقاشی
او مدادی برداشت، خطخطی کرد با آن
گفت با خوشحالی: «من کشیدم باران!»
شاعر: عفت زینلی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خبرهای خوب
تعداد بازدید : 47
منِ شگفتانگیز3
بچهها! حتما مجموعهکارتونِ «منِ شگفتانگیز» رو که قصه زندگی پرماجرای «گــِرو» و مینیونهاست، میشناسید و دیدید. این روزها، قسمتِ سوم این کارتونِ بامزه با دوبله فارسی، توی سوپرمارکتها و ویدیوکلوپها آماده است تا بگیرید و تماشا کنید. توی این قسمت، گِرو متوجه میشه یه برادرِ دوقلوی خوشحال و خوشقلب به نامِ «دِرو» داره و درو ازش خواهش میکنه با هم یه گروه تشکیل بدن. از مامان و بابا خواهش کنید کارتون رو براتون تهیه کنند و توی این شبهای سرد پاییز، کنارِ هم پای تلویزیون بنشینید و تماشا کنید تا ببینید تیم دوقلوها چطور تشکیل میشه و چه ماجراهایی رو از سر میگذرونه!
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.