- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در تفسیر آیه 10 سوره یوسف با این مضمون که: «گوینده ای از میان آنان گفت: «یوسف را نکشید و (اگر اصرار به این کار دارید لااقل) او را به نهان خانه چاه بیفکنید تا بعضی از کاروان ها (که از آن جا عبور می کنند) او را برگیرند.» نکاتی را مطرح کرده اند که می خوانید:
1-گاهی نهی از منکر یک فرد می تواند نظر جمع را عوض کند و بر آن تاثیر بگذارد. (یکی گفت: یوسف را نکشید و نظر جمع را تغییر داد) 2-نام گوینده سخن مهم نیست، محتوای کلام مهم است. (قال قائل...) 3-مرعوب اکثریت و همرنگ جماعت نشویم. (یک نفر بود ولی همرنگ جماعت نشد) 4-اگر نمی توان جلوی منکر را به کلی گرفت، هر مقدار که ممکن است باید آن را پایین آورد. 5-مشورت در کار ناپسند نیز راهگشاست تا چه رسد در کارهای خوب. (برای کشتن برادر مشورت کردند) 6- برای مبارزه با فساد، گاهی دفع افسد به فاسد لازم است. (او را نکشید، در چاه بیندازید) 7- در کنار نهی از منکر، جایگزین ارائه کنیم. (اگر گفتیم این کار را نکنید، پس بگوییم چه کار کنند)
تفسیر نور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرد ثروتمندی به پیرمرد دانایی گفت: «نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند؟» پیرمرد گفت: «بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک گوسفند برایت نقل کنم تا شاید پاسخت را بیایی.» روزی گوسفند به گاو گفت: «مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی اما درباره من چی؟ من همه چیز خودم را به آن ها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. با وجود این کسی از من مانند تو خوشش نمی آید و مراقبت نمی کند که نمیرم. علتش چیست؟» گاو گفت: «شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم.»
منبع : سایت کلام زنده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اونهایی که دایم به انتخابهای بد دست می زنن، وضع تاسف باری پیدا میکنن. اون قدر کُند میشن تا کاملا متوقف میشن و بعد شروع میکنن به فرو رفتن. اون قدر فرو میرن تا این که به کلی دفن میشن. برای این آدمها هم البته که فرصت هست اما اونها مجبورند مدتی رو صرف این کنن تا خودشون رو از اعماق به سطح برسونن. زندگی مواجهه ابدی آدمهاست با این انتخابها!
برگرفته از کتاب« روی ماه خداوند را ببوس»، مصطفی مستور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برادران شرلی ماموران سیاسی، نظامی انگلیسی که در عصر شاه عباس صفوی در ایران به سر می برده اند، درباره حالات و پوشش شاه عباس در موقعیت های مختلف چنین نوشته اند:
حالات پادشاه از لباسی که هر روز می پوشد، استنباط می شود. روزی که لباس سیاه می پوشد، متفکر و خوش رفتار است. اگر لباس سفید یا سبز یا زرد یا رنگ های مشعشع دیگر می پوشد، خوشحال و بشاش است. اما روزی که لباس سرخ بپوشد، آن روز تمام اهل دربار متزلزل اند زیرا که آن روز مسلما کسی را به قتل خواهد رساند و من این مطلب را مکرر تجربه کرده ام، قوانین این مملکت مانند قوانین ارتش سخت است مثلا اگر شخصی چیزی را بدزدد که ده شاهی قیمت داشته باشد، او را به حکم حاکم از درخت می آویزند و خفه می کنند.
سفرنامه برادران شرلی، ص 94
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
غرق شده ام
آن سو تر تویی
شادم که غوطه خوران
به تو نزدیک می شوم
شمس لنگرودی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای همه ما اتفاق می افتد که عصبانی شویم. از یک عصبانیت ساده و معمولی هنگام رانندگی بگیرید تا عصبانیت های دیوانه وار از رفتارهای دیگران. این دیگران می تواند هر کسی باشد، یک غریبه در خیابان، یک دوست یا همکار یا حتی اعضای نزدیک خانواده مان. اما جالب است بدانید که معمولا عصبانیت های ما از کسانی که بیشتر دوست شان داریم عمیق تر و دردناک تر است، چون احتمالا از آن ها انتظار بیشتری داریم. اما این جا می خواهیم درباره یک دستورالعمل ساده صحبت کنیم: لطفا احساس خشم تان را بروز دهید! یعنی اگر از دست کسی ناراحت شده اید خیلی ساده تر و امن تر است که بروید و به او بگویید: «از دست تو به این دلیل عصبانی هستم ، چرا با من چنین کاری کردی؟» این راه بهتر از آن است که خودتان را محل ذخیره خشم های ریز و درشت بکنید و کم کم تبدیل شوید به یک انبار باروت که منتظر یک جرقه است تا منفجر شود و همه چیزهای دور و برش را نابود کند. اگر خشم تان را سر جای خودش و روی فردی که از او خشمگین هستید البته با مدیریت صحیح خالی نکنید و با او حرف نزنید احتمالا یکی از کارهای زیر را انجام خواهید داد: اول از همه پشت سرش غیبت خواهید کرد تا دلتان خنک شود، بعد در یک فرصت مناسب یک انتقام ناخودآگاه از او خواهید گرفت. مثلا او ناخواسته جلوی جمعی به شما خندیده، شما از او خشمگین شده اید و آن را درون تان نگه داشته اید و بعد آن خشمِ انبار شده با افکار عجیب شما پروارتر شده است، شما هم مدام سکوت کرده اید و ادای انسان های بخشنده را در آورده اید. اما شما در باطن کسی را نبخشیده اید بلکه فقط منتظر فرصت انتقام بوده اید. بعد در یک جمع دیگر که فرصتی فراهم شده، او را با یک جمله بی ربط سنگ روی یخ کرده و انتقام گرفته اید. او هم هیچ گاه نخواهد فهمید این واکنشی است به کار خودش، چون شما هیچ توضیحی از خشم تان به او نداده اید. به همین دلیل او هم از شما خشمگین می شود و رابطه تان روی چرخه خشم و انتقام می افتد و تا ابد ادامه می یابد و شما و او تا همیشه رنج می برید. چاره کار ساده است: درباره خشم تان با هر کسی که از او خشمگین هستید حرف بزنید!
الهام یوسفی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* هرچی دانشگاه بهتری قبول بشید، افسردگی پس از بیکاری تون بیشتر میشه پس خودتون رو اذیت نکنید!
* من از وقتی بابام گفت ٢٠ بشی برات دوچرخه می خرم و نخرید، فهمیدم درس خوندن راه درستی نیست!
* به تعداد رشته های دفترچه سنجش، راه برای رسیدن به بیکاری هست!
* آفتابش یکیه ولی کارگر رو می سوزونه و مرفه رو برنزه می کنه!
* سی دی رام لپ تاپم اون قدر هیچ کاری نیست بکنه، هر بار دستم می خوره بهش، می پره بیرون و می گه: «سی دی داریم؟ سیدی؟!»
*مشکلاتتون رو روی کاغذ بنویسید و بچسبونیدش دیوار بعد با سر بکوبید تو دیوار!
* لذتی بالاتر از این هست که وسط دعوا وقتی داره تایپ می کنه، بلاکش کنی؟!
* اولین راه مهار مشکلات خانوادگی، انحلال هر گونه گروه خانوادگی از جمله گروه تلگرامی وام فامیلیه!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بزرگ ترین مجسمه شکلاتی دنیا!
گینس ورلد رکورد/ رکورد بزرگ ترین مجسمه شکلاتی دنیا در مکزیک شکسته شد! این مجسمه را یک شرکت شکلات سازی برای تبلیغات ساخته که با 6 متر ارتفاع و 7/3 متر عرض، رکورد جالبی را به نام خودش ثبت کرده است. وزن این مجسمه خوشمزه شکلاتی 8273 کیلوگرم است!
کت تصفیه کننده آب باران!
تاکسل/ دو مخترع ژاپنی نوعی کت را اختراع کردند که با پوشیدن آن در هوای بارانی می توانید به راحتی آب باران تصفیه شده را بیاشامید! از آن جا که ژاپن روزهای بارانی زیادی دارد، این مخترعان تصمیم گرفتند از آب باران استفاده و آن را برای کسانی که زیر باران قدم می زنند تبدیل به آب آشامیدنی کنند. این کت در ابتدا آب باران را جمع می کند و بعد با استفاده از چند فرایند شیمیایی و فیلتر، آن را تبدیل به آب آشامیدنی می کند.
سریع ترین زمان آماده کردن خمیر پیتزا!
گینس ورلد رکورد/ درست کردن خمیر پیتزا، سخت ترین و زمانبرترین قسمت پختن پیتزاست اما دو آشپز هلندی برای این که ثابت کنند حسابی در کارشان ماهرند، در مدت زمان یک دقیقه خمیر پیتزا ی42 سانتی متری را آماده کردند! این دو آشپز تا کنون چندین رکورد مرتبط با پیتزا درست کردن از قبیل کوتاه ترین زمان درست کردن یک پیتزا را هم در کتاب رکوردهای گینس به نام خودشان ثبت کرده اند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دراز کشیدن یک پسر در استخر گوجه فرنگی در جشنواره گوجه فرنگی در کره جنوبی، عکس از تلگراف
عکاس برای ثبت این عکس به ظاهر ساده، دو روز تمام منتظر بهترین موقعیت نوری برای عکاسی بوده است، عکس روز نشنال جئوگرافی
مسابقات قوی ترین مردان جهان در بلفاست ایرلند، عکس از خبرگزاری فرانسه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عیال گفته بود فردا ره مرخصی بیگیر، تو خانه کارت درُم. با ای که تو شرکت خیلی کار داشتُم، ولی چاره ای نبود جز چشم گفتن. حالا مرخصی که لازم نبود بیگیرُم، کلا سه نفر هستِم تو شرکت که هر کدوم مان هم خودش رئیسه! به بچه ها پیام دادُم که فردا نمیام، خودتان یَگ جوری با طلبکارا سر کنِن.
به عیال گفتُم امر بفرمایِن؟ گفت: «روزت مبارک» اِنا حالا خوب رفت! نمردُم و یَگ روزی هم به ما تبریک گفتن. در سال یَگ روز مهندس ره به ما تبریک مِگن که از بس پیام تکراری و خُنُک برام مِفرستَن نخوانده پاکشان مُکنُم. روز پدر هم چون هنوز پدر نرفتُم حتی همو جوراب و کمربند هم گیرُم نِمیه. امروز چی روزی بود؟ گفت: «روز خبرنگار دیگه!» اوه! خواستُم بُگُم مو هر دو سه روزی یَگ ستون درُم تو روزنامه که اگه چاپ هم نرفت، آب از آب تکون نمخوره، مو کجا و خبرنگارهای زحمتکش کجا. ولی گفتُم ولش کن. حالا که دلش به حالُم سوخته و مِخواد کادو بده، بذار فکر کنه خبرنگارُم. غبغبُم ره دادُم بیرون و گفتُم: «دست شما درد نگیره. لطف درن. راضی به زحمت تان نیستُم.»
گفت: «پس پاشو بریم روزنامه. خیلی دوست دارم ببینم تحریریه روزنامه چه جوریه و روزنامه چه طوری چاپ میشه.» گفتُم: «بی خیال! همی امروز که روز خبرنگاره مِخی بری تحریریه؟ بنده های خدا بچه ها امروز به جای جشن گرفتن، اِنقدر سرشان شلوغ مِره که نِمدنَن چیکار بکنَن. از بس مهمون میِه که ازشان تشکر کنه و مسئولا که تازه یادشان میه بیَن حال خبرنگارا ره بپرسن و تقدیر کنن و یَگ شاخه گل بذارن رو میزشان، بیچاره بچه ها به هیچ کارشان نِمِرسن. بذار یَگ روز دگه مِبرُمت که خلوت باشه و خوب بتِنی همه جا ره بیبینی.» اخماش رفت تو هم و گفت: «نمی خوای ببری خب بگو نمی خوام، این بهانه ها چیه؟ پس پاشو برو سر کارت، نمون تو خونه.» ایَم آخرش.
رفتُم حاضر برُم که آمد دم اتاق و با لبخند گفت: «شوخی کردم، بیا بشین برات کیک پختم.» اِی قربونش بُرُم که چقدر با محبته. هنوز فکرُم تِموم نرفته بود که ادامه داد: «حالا که دوتایی خونه ایم و ناهار هم نداریم، کاراتو بکن که ناهار بریم طرقبه. برای مطلب بعدیت هم سوژه جور میشه!» جان ما همی روش تبریک گفتن به یَگ خبرنگاره؟ اویَم با جیب خالی و یَگ بُرّی طلبکار!
آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* در عکس صفحه اول درباره زورگیری، خانمه چه قدر بی خیاله. تابلویه عکس تون الکیه. جعفری، مشهد
* راهکارهای پیشگیری از زورگیری، چیز جدیدی نداشت. همه می دانیم که باید تابلو نباشیم، از مسیر امن بریم و مقاومت نکنیم. کاش یک راهکار توپ و خاص هم ارائه می دادین.
* زندگی سلام عزیز، لطفا یک بخش آموزش «فرهنگ و ادب» اضافه کنید و در آن به کسانی که در خانواده نیاموخته اند که در مسائل شخصی دیگران دخالت نکنند، ادب بیاموزید.
* تصویر همدردی همه اعضای خانواده با نوزاد در دور دنیا خیلی عالی بود. لذت بردم. گرمجان، مشهد
* اندکی صبر عالی بود. عاشقانه ترش کنید لطفا.فریبا، تهران
* نیمار رو چاپ نکنین دیگه. این روزها همه جا سخن از نیمار است و واقعا اعصاب آدم خرد می شود از این همه پولی که بهش میدن و بعدش ما هیچی. ولش کنین بابا. یک بیکار
* همسر عزیزم میناجان. ١٦ مرداد سالروز تولدت را از طرف خودم و دو تا گل های زندگی مون تبریک می گم.
محمد
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: سیمرغ - بدرود - افسرده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.