- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
علامه طهرانی در تعبیری درباره هدف داشتن در زندگی گفته اند:
«تمام فیض و رحمت پروردگار از عوالم غیب شامل حال فردی است که خود را در عالم هستی و سرای آفرینش مهمل و عبث نمی بیند، خود را می بیند که از نزد خدا آمده و در این دنیا برای مأموریتی با برنامه خاصی وارد شده است، باید بدان عمل کند و از این دنیا هم شادان به سوی خدا حرکت کند، خوب برود، با شوق و محبت به سوی مقام رضوان خدایش ارتحال کند.»
برگرفته از کتاب «معاد شناسی»، ج۱، ص٤۱
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استنفورد مشغول کار بودم با دختر کوچکی به نام «لیزا» آشنا شدم که از بیماری نادری رنج می برد. ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله اش بود که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بوده و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود.
پزشک معالج از پسرک پرسید: «آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟» برادر خردسال اندکی تردید کرد و سپس نفس عمیقی کشید و گفت: «بله، من این کار را برای نجات «لیزا» انجام خواهم داد.» او در طول انتقال خون کنار تخت «لیزا» روی تختی دراز کشیده بود و مثل تمامی انسان ها که با مشاهده این که رنگ به چهره خواهرش باز می گشت، خوشحال بود و لبخند می زد. سپس رنگ چهره اش پریده، بی حال شده و لبخند بر لبانش خشکید. نگاهی به دکتر انداخت و با صدای لرزانی گفت: «آیا می توانم زودتر بمیرم؟». دکتر متعجب شد و فهمید که پسرک به خاطر سن کمش، توضیحات دکتر را عوضی فهمیده و تصور می کرده باید تمام خونش را به لیزا بدهد و با شجاعت خود را آماده مرگ کرده بود.
داستانک
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هر دوی این کلمات به معنای ابزاری فلزی هستند که به وسیله برق یا زغال آن را داغ می کنند و بر روی پارچه می مالند تا چروک های پارچه برطرف شود. هر دوی این کلمات یعنی اتو یا اطو از قرن دهم به بعد در آثار شعر و نثر پارسی بارها به کار رفته اند و با توجه به این که ریشه این کلمه عربی نیست، بنابراین بهتر است به صورت «اتو» نوشته شود و نه «اطو».
برگرفته از کتاب «غلط ننویسیم» اثر «ابوالحسن نجفی»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آرزو می کنم
که اگر بناست
گرهی در زندگی تان باشد
گره خوردنِ دست های
یار در دستان تان باشد و بس
و اتفاقا هرچه «کورتر» بهتر
سحر رستگار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با نگاه طنز، زیر هر تصویر، کلمه معناداری نوشتیم. بعدش هر حرف الفبا رو به علامتی تبدیل کردیم. شما بگین کلمات چی هستن! پاسخ رو تا ساعت 23 فقط به خط اختصاصی 300072252 پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای کسانی واریز می شه که پاسخ صحیح 3مسابقه پیاپی رو فرستاده باشن. پاسخ در ستون «ما و شما»ی بعدی! متن کل پیامک های رسیده در وب سایت!
با تو، زندگیم خفن دار شده!
سلام. نظر و انتقاد و پیشنهاد و بد و بیراهی اگه داشتین برامون به همین شماره 300072252 بفرستین اینجا منتشر کنیم براتون، که بقیه ببینن. حالا اگر تعریف و تمجیدی هم بود اونم بفرستین. مثل اینا :
* 203...09153: خفن جان با تو زندگیم خیلی خفن دار شده!!
- ممنون. ما هم با خوشی شما خوشیم.
* 990...09367: یواش یواش داری میزنی تو کار داستان نویسی ها! رستم و... زال و... سام و... نریمان و ...!
رودابه و تهمینه و سهراب رو هم اگه میآوردی دیگه عمرا کسی نمی فهمید منظورت چیه. موید باشی!
- بله خب گاهی هدف پیچوندنه و گاهی توضیح، بعضیا «سام» رو نمی شناسن.
* 489...09158: سلام. واقعا خسته نباشید! اشتباهات و نقایص روز به روز بیشتر میشه! چرا جواب درست خفن استریپ دوشنبه رو چاپ نکردین ؟!
- بله فراموش شده . عذرخواهی. فعلا!
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای این که گرمای هوا اذیتش نکند، آخر شب ها محله را جارو می زد. تنها بدی کار در شب گربه ها بودند. از بچگی از گربه میترسید. در فکر و خیال خودش بود که به جلوی خانه متروکه کوچه رسید. همیشه برایش سوال بود چرا این خانه را خراب نمیکنند و مثل بقیه کوچه آپارتمان نمیسازند. حس کرد نوری از پشت پنجره شکسته خانه رد شد. شک کرد یا دزد است یا معتاد و کارتن خواب. کنجکاو شد. جارو را به دیوار تکیه داد و آهسته به در خانه زد. در باز بود. با احتیاط از لای در نگاه کرد. خبری نبود. خواست جارویش را بردارد که دوباره نور را دید. در را کامل باز کرد و پرسید: «کی اونجاست؟» صدایی با خنده گفت: «بیا تو، غریبه نیست!» با تعجب و آهسته وارد هال شد. از پلهها که بالا رفت، چشمش به گربهای افتاد که چراغ قوهای به دهان گرفته بود. با نفرت پیشتهای گفت و خواست خارج شود که متوجه شد در بسته است. حس کرد گربه از پشت سر نزدیک میشود و میخندد.
علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
من یک مریخی هستم که به زمین آمده ام. ما آن جا سردمان بود و تصمیم گرفتیم وضعیت زمین و زمینی ها را برای سکونت بررسی کنیم. گزارشهای دنباله دار من در این ماموریت را این جا میخوانید.امروز ظهر داشتم اخبار زمینیها را تماشا میکردم، با شنیدن یکی از خبرهایش حسابی خندهام گرفت. این زمینیها دارند زور میزنند کشف کنند آب در مریخ وجود دارد یا نه؟ طفلکیها هنوز علمشان آن قدری نیست که بتوانند نظر قطعی بدهند. تنها چیزی که مطمئن هستند این است که احتمالا آب هست ولی کم است. البته ظاهرا روی زمین هم همین جور است و آب هست ولی کم است. اما این موضوع را فقط در حرفهایشان میبینیم و در عمل تقریبا هیچ. مثلا همین بهنام در تمام دو ساعتی که لَگَنش را میشوید (منظور ماشین اش است) شیلنگ آب را باز میگذارد و تمام محل را آب میبرد. بعد هر شب قبل خواب توی استوریاش میگذارد آب هست ولی کم است، به فکر آینده باشیم. یا خانم عنایت وقتی میخواهد توی حیاط را بشوید مثلا یک برگ درخت را به جای این که از روی زمین بردارد با فشار آب شیلنگ به بیرون از حیاط هدایت میکند. یا آقای شماعی پور از همسایههای طبقه بالا هر روز صبح توی یک ساعتی که دوش میگیرد و کنسرت زنده برگزار میکند، آب را یکسره باز میگذارد. شمسی خانم هم تنها دغدغهاش در مصرف این است که به موقع پولش را پرداخت کنیم، اگر پرداخت کنیم میگوید ارث بابایم که نیست آن قدر خرج کنید تا لوله آب خانهتان بترکد. با همه این اوصاف، واقعاً خوشحالم که هنوز به نظر قطعی مبنی بر وجود آب در مریخ دست نیافتهاند وگرنه اینها که به آب روی کره خودشان رحم نمیکنند، ببینید چه بر سر آب ما میآوردند. راستی سر شبی هم فشار آب کم شده بود و همه طبقات بالایی هجوم آوردند واحد من برای دست شویی. این جور که خودم توی صف دست شوییِ واحد خودم بهم نوبت نمیرسید. البته تازگیها شنیدهام وقتی دست شویی رویتان فشار میآورد پشت پایتان را بخارانید، رفع میشود. امتحان کردم و کلا رفع شد. حالا دنبال یک راهی هستم که دوباره اتفاق بیفتد! خلاصه که مشغول درمان هستم.
پایان گزارش ششم/محمدعلی محمدپور
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نام «نیمار» در گینس هم ثبت شد!
گینس ورلد رکورد/ قرارداد فوتبالی نیمار آن قدر مبلغ سنگینی دارد که در کتاب رکوردهای گینس با عنوان گران ترین انتقال فوتبالی تاریخ جهان ثبت شد! این فوتبالیست 25 ساله برزیلی، با ۲۲۲ میلیون یورو به پاری سن ژرمن پیوست تا رکورد نقل و انتقالات تاریخ فوتبال شکسته شود. رکورد گران ترین انتقال تاریخ فوتبال تا پیش از این به «پل پوگبا» تعلق داشت که تابستان گذشته با ۱۰۵ میلیون یورو از یوونتوس به منچستریونایتد انگلیس ملحق شد.
رستوران زیر دریایی!
تاکسل/ رستوران زیر آبی «ایتها» که در عمق 5 متری آب های اقیانوس ساخته شده است، یکی از جذاب ترین مکان های گردشگری جزیره مالدیو است. این رستوران با سقف شیشه ای، چشم انداز پانورامای خیره کننده ای از اقیانوس در اختیار بازدیدکنندگان قرار می دهد و به همین دلیل هم بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. این رستوران در قسمتی از دریا واقع شده که تنوع گیاهی و جانوری زیادی دارد و بازدیدکنندگان به راحتی می توانند کوسه های سفید بزرگ را بالای سرشان ببینند!
زندگی در باغ وحش با حیوانات!
اسکای نیوز/ «دین توئیدی» و همسرش وقتی دنبال خرید یک باغ وحش کوچک حیوانات خانگی بودند هرگز فکرش را نمی کردند که باغ وحشی با 300 حیوان مختلف از قبیل شیر و میمون و تمساح گیرشان بیاید! این زوج انگلیسی برای این که فرزندان شان بتوانند در کنار حیوانات بازی کنند، باغ وحشی به قیمت 625 هزار یورو خریدند! آن ها برای این که بتوانند هزینه این باغ وحش را بپردازند، خانه شان را هم فروختند و حالا با فرزندانشان در باغ وحش و کنار حیوانات زندگی می کنند!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جواد خیابانی در حال جارو کردن خیابان ولیعصر تبریز/ طرح «تبریز ۲۰۱۸» شهر نمونه گردشگری در کشورهای اسلامی
* الان 3 روزه که همه محاسبه درآمد دکترا رو ول کردن، دارن حساب می کنن نیمار چقدر می گیره!
* مردم چقدر روشنفکر شدن. زمان کنکور من عمه ام از سوم دبیرستان پیگیر رتبه ام بود، بعد الان واسه پسرش گفته رتبه کنکور رو نپرسید، قاتل روحیه است!
* انصافا زشت نیست سه میلیون میدین به گوشی، بعد تک زنگ می زنید و میگید شارژ ندارم.
* هیچ وقت تو یک روز تعطیل وقتی همکارتون زنگ میزنه، گوشی رو جواب ندید! چون میخواد بگه رئیس گفته امروز بیایید سر کار!
* تنهاتر از لیوان توی کیسه برنج، قاشق توی پاکت چاییه!
* واسه داداشم رفتیم خواستگاری، همه چیز خوب بود تا این که پدر عروس گفت شام تشریف داشتید، بابام گفت نه ممنون چند جای دیگه باید سر بزنیم!
* بابام وقتی رتبه کنکور من رو دید، فکر می کرد رقم اختلاسه. گفت: «سایت خبری چرا باز کردی، برو تو سنجش».
* من اون قدری که به خواب احتیاج دارم، به غذا احتیاج ندارم!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مسابقه چند جانبه آفرود جام نصف جهان، عکس از باشگاه خبرنگاران
بندبازی با چشم بسته در ارتفاع 240 متری از سطح زمین در آلمان، عکس ازگیتی ایمیج
آخرین مرحله از یک ماراتن بر روی یخچال های طبیعی رشته کوه های سوئیس، عکس از تلگراف
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ضمن همدردی با همه شرکت کنندگان کنکور که طبق آمار همه قبول شدند اما به احتمال 99 درصد در دانشگاه های قوزقلنج آباد و حومه، می خواستم یادآوری کنم که طبق برنامه های سازمان سنجش به زودی کنکور از سبد غذایی دانش آموزان حذف خواهد شد! البته این به زودی 10 یا 15 سالی می شود که پی در پی تکرار می شود اما انسان نباید تنها به فکر خودش باشد. درست است که آینده شما با این کنکور، ممکن است به تباهی کشانده شود اما عده ای هم هستند که از این راه نان می خورند و حذف کنکور، نان شان را آجر 3 سانتی می کند. پس بیایید به جای نفرین، چند آرزوی خوب برای آن ها بکنیم تا هم کنکور در 2.5 ثانیه حذف شود و هم همه خوشبخت شویم!
*ابتدا برای دکتر «ت» دعا کنید تا با تلگرام آشنا شود و یک کانال بزند و این گونه برای خودش تبلیغ کند: «سلام. دکتر «ت» هستم. پیشنهاد می کنم همه عضو کانال من بشن تا بیشتر وقتم صرف پست گذاشتن بشه و وقت نکنم آمار شرکت کنندگان کنکور هر سال رو محاسبه و با سال پیش مقایسه کنم!». واضح است که اعتیاد این دکتر به تلگرام، پایه های این آزمون رو به شدت خواهد لرزاند و باعث حذفش خواهد شد.
*سپس برای آن مرد همیشه در صحنه های کنکور یعنی «حسینی بای» دعا کنید تا عازم ایتالیا شود و هم بهش خوش بگذرد و با حق ماموریت هایش عشق و حال کند و هم به اعتیادش برای تهیه گزارش از آزمون های کنکور، این بار در ایتالیا پاسخ مناسبی بدهد. البته و به این امید که آخر مصاحبه هایش نگوید: «حسینی بای از رم!».
* یکی دیگر از افرادی که از کنکور نان می خورد، اون خانم خوش صدایی است که در بلندگوها سر جلسه کنکور اطلاعیه می خواند. برایش دعا کنید تا اگر شوهر ندارد، شوهر کند و خیلی سریع بچه دار شود تا دیگر نتواند سر کار بیاید.
* دست آخر از دعا برای پیشرفت هزاران کارگر کارخانه ای که کیک و ساندیس های کنکور را تهیه می کنند، فراموش نکنید! دعا کنید که صاحب کارخانه با آب میوه های پاکتی و کیک های شکلاتی آشنا شود و آن قدر تکه های طبیعی میوه در آب میوه هایش بریزد که فروشش بالا برود و دیگر نیازی به قالب کردن آن ها به سازمان سنجش نداشته باشد.
مجید حسین زاده
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* با غول کنکور هیچ وقت نمی توان خاطره بازی کرد! من که فقط ازش خاطرات بد دارم!
سعید میرسعیدی، مشهد
* در جواب دوست عزیز درباره رژیم اون خانم خارجی که شکر نمی خورده، اون خانم بقیه مواد خوراکی اش هم سالم بوده نه مثل ما که روغن پالم دار، مرغ هورمونی، گوشت منجمد خارجی و میوه واکس زده می خوریم. هر وقت این ها نباشه، آدم شاداب می مونه.
* کمیک تون خیلی خنک بود! خودش به تنهایی این ظرفیت رو داشت که ما رو در این هوای گرم، خنک کنه!
* تا حالا دقت کردین تنها چیزی که تا حالا تونسته قیمت خودش رو حفظ کنه، همین یارانه است و از اینی که هست یک قرون بالاتر نمیره! البته یارانه ما که مدت هاست قطع شده.
* از مطلب «تله گرام»تون درباره رتبه کنکور عکس گرفتم و گذاشتم تو گروه خانوادگی و همه خندیدن!
* همسر عزیزم، معصومه جان تولدت مبارک. ممنون از صبر و شکیبایی ات. خیلی دوست دارم اما در برابر عشقت کم میارم.
جواد ق، مشهد
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.