تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 45
آثار پایبندی به لذت های مادی
شهید مطهری درباره آثار شهوت رانی نوشته اند:شرافت و شهامت و شجاعت روح در همه کس رشد نمی کند. عزت و آزادگی و عدالت خواهی و خیرخواه بشر بودن در همه کس رشد ندارد. در انسان شهوتران و عیاش، اینها رو به زبونی و فرسودگی میروند؛ در انسان از خود گذشته و از تن رهیده رشد میکنند. لذا در آن جا که انسان به شهوت و عیش و نوش گراییده است، همه سجایای انسانی مرده است و انسان در لجن سیئات اخلاقی فرو رفته است و بدان سبب جامعه و انسان ها در راه سقوط میافتند. اولیای حق حتی از بسیاری از لذات مباح، چشم می پوشیدند و از گرفتاری در لذات حلال نیز پرهیز داشتند، زیرا میدانستند آنجا که انسان پایبند لذت شد تعالی روح از او گرفته میشود چه رسد به آنجا که پایبند گناه باشد.
برگرفته از کتاب «علل گرایش به مادیگری»اثر شهید مطهری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 78
یادش بخیر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 51
نیمه گمشده چه جوریش خوبه؟
می گفت پیدا کردن نیمه گمشده مثل بازی با خمیر میمونه! وقتی میگردی دنبال نیمه گمشده ات، منتظری کسی پیدا شه که همان طوری که تو هستی، زندگی کنه، آهنگ گوش بده، فکر کنه، حرف بزنه، درست مثل یک نیم کُره فلزی که واسه کامل شدن دنبال یک نیم کُره دیگه میگرده. بعد یک آدم خمیری پیدا می شه که میتونه تغییر شکل بده، مثل تو زندگی کنه، آهنگ گوش بده، فکر کنه، با خودت میگی این همونه که دنبالش بودم اما خب اون خمیریه، موندنی نیست، تو سختیها کم میاره، با اولین ضربه شکلش عوض می شه، وا میره، از دست میره، چند وقت بعد میبینی نیمه گمشده کسی شده که هیچ شباهتی به تو نداره! میگفت حاضرم نیمه گمشده ام یک مثلث متساوی الاضلاع باشه، اما بمونه!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 62
اعتراض به صاحب تنها داروخانه شهر!
زنى به شهر کوچکی رفته بود تا آن جا زندگی کند. کمی بعد، زن به خدمات دهی ضعیف داروخانه شهر به همسایه خود اعتراض کرد. او امیدوار بود همسایه اش به خاطر آشنایی با صاحب داروخانه، این انتقاد را به گوش او برساند. وقتی که این زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آن جا با لبخند و گشاده رویی با او احوال پرسی کرد و سریع داروها را طبق نسخه به او تحویل داد. زن بلافاصله رفتار عجیب و باورنکردنی او را با دوستش در میان گذاشت. زن گفت: «فکر میکنم تو به او بابت خدماتدهی ضعیف اش تذکر دادهای. درست است؟» همسایه گفت: «نه. اگر ناراحت نمیشوی، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد مثبت او راضی هستی و معتقدی که چقدر خوب می تواند تنها داروخانه این شهر را اداره کند. به او گفتم که داروخانه او بهترین داروخانه ای هست که تو تاکنون دیدهای.»
برگرفته از جام جم آنلاین
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 44
انگلیش آموزی
نویسنده: میترا تاتاری، تصویرساز:سعید مرادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 45
دومینویی باختم!
خودش متوجه نبود!
ضربه ای زد و رفت
و من همه چیزم را یک به یک باختم!
درست مثل دومینو
آهسته، پیوسته
علی قاضی نظام
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 79
فتواستریپ
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 159
دور دنیا
این خانم ها چند ساله به نظر می رسند؟!
آدیتی سنترال/ «لورا شو» طراح وب سایت تایوانی 41 ساله است اما به این خاطر که شبیه یک دختر 20 ساله به نظر می رسد، حسابی مشهور شده است. او به تازگی عکس های خود و خواهر 36 ساله و مادر 63 ساله اش را در اینستاگرامش منتشر کرده تا به همه نشان دهد که این جوان ماندن در خانواده آن ها موروثی است! او و مادر و خواهرش هر سه درست مثل یک دختر 20 ساله جوان مانده اند و این اتفاق آن قدر عجیب است که عده ای مدعی شده اند آن ها از نسل خون آشام ها هستند!
بهای گران قیمت یک بی احتیاطی!
آدیتی سنترال/ یک زن چینی که مشغول تماشای غرفه طلا و جواهر در یکی از بازارهای این کشور بود، تصمیم گرفت تا یکی از النگوهای جواهر نشان زیبا را امتحان کند اما این النگوی گران قیمت از دست او رها شد و شکست! هنگامی که این زن متوجه قیمت 26 هزار دلاری جواهر گران قیمت شد و صاحب مغازه از او خواست تا در ازای شکستن النگو، پول آن را بپردازد، آن قدر شوکه شد که همان جا بیهوش و راهی بیمارستان شد. این اتفاق سر و صدای زیادی در چین به راه انداخته است و بعضی زن بی احتیاط و عده ای هم صاحب مغازه را مقصر می دانند.
ادعای عجیب پروفسور ژاپنی!
دیلی میل/ یک پروفسور ژاپنی ادعا می کند که کلاغ های مزاحم، متوجه تابلوی «لطفا وارد نشوید» می شوند و وارد فروشگاه و محل کار شما نمی شوند! او سال هاست که از این ترفند برای جلوگیری از ورود کلاغ ها و زاغ ها به آزمایشگاه اش استفاده می کند و می گوید تاثیر آن عجیب است! او اولین بار در سال 2015 به یکی از دوستانش که از هجوم کلاغ های مزاحم به ستوه آمده، پیشنهاد کرد تا این نوشته را با حروف درشت روی مغازه اش نصب کند و او هم تاکنون از ورود کلاغ ها در امان بوده است!
مشهور شدن شوهر دروغگو!
آدیتی سنترال/ «آنتونیو گارسیا» مرد میان سال مکزیکی که دیوانه وار عاشق فوتبال است، به همسرش گفت که برای خرید یک پاکت سیگار به بیرون می رود اما بلافاصله به فرودگاه رفت تا خودش را برای دیدار تیم فوتبال کشورش به روسیه برساند! او وقتی پایش به روسیه رسید، از شدت خوشحالی دروغ بزرگش به همسرش را در اینترنت علنی کرد و حالا به خاطر همین دروغ حسابی مشهور شده است! او به همراه صدها مکزیکی دیگر تیم ملی کشورشان را در روسیه تشویق کردند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 86
آنچه گذشت:
رفت اصغر پیشِ صغری با موتور
گفت: «رامت می شوم مثلِ شتر!
آه! صغری جان! عیالم می شوی؟
قهرمان باشم مدالم می شوی؟»
عاقبت با صد هزاران رابطه
با کمک خواهی ز کلی واسطه
خواستگاری رفت یک شب اصغرک!
بود تیپّش از همیشه بهترک!
گفت صغری زیر نورِ یک چراغ
« سینه خواهم شرحه شرحه از فراق»
اصلاً ای اصغر نمی خواهم تو را
تخمه ای تو؛ من ولی آلوئه ورا»
چنین است رسم سرای درشت و غیره... ـ قسمت آخر:
بعد از آن اصغر کمی تغییر کرد!
موشِ احساسِ خودش را شیر کرد!
اندک اندک واردِ بازار شد
راهِ سختِ زندگی هموار شد
گشت اصغر تاجرِ خیلی خفن
جنس می آورد از چین و وین
نامِ خود را کرد «اکبر» اصغرک
گشت جزءِ مایه داران کم کمک
شرکتی شیک و خفن تأسیس کرد
کله اش را یک نفر تندیس کرد!
داشت اصغر قصدِ جذبِ پرسنل
پرسنل هایی خفن از هر مدل!
داد هرجا آگهی را انتشار
تا بیاید آدمِ جویای کار
همزمان هم درسِ صغری شد تمام
بود هرجا در پیِ شغلی مدام
ماه ها می گشت و هی بیکار بود
مدرکش هم گوشه دیوار بود
دید روزی آگهیِ کار را
کرد حاضر مانتو و شلوار را
رفت فوری با هزاران اشتیاق
بود اصغر هم نشسته در اتاق
نوبتِ صغری شد و در پشتِ میز
دید اصغر را کنون شیک و تمیز
گفت با خود «نیست از این بهترش
می شوم این بار حتماً همسرش!»
همدگر را دیدن و بشناختند
به بیانِ خاطره پرداختند
گفت اصغر «من دگر اکبر شدم!
تازگی یک آدمِ دیگر شدم
من نمی خواهم تو را؛ صغری بدان
عاشقِ کبری شدم دیگر الان
ظهر دارم با خودِ کبری قرار
در مکانی شیک با صرفِ ناهار
بین ما هرچی که بودش شد تمام
پس سخن کوتاه باید والسلام»
رفت اصغر بعد بیرون از اتاق
رفت صغری هم که گیرد نانِ داغ
امیرحسین خوش حال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 89
زندگی سلام
* دیروز اهواز گرمترین شهر جهان شد. ما الان خیلی خوشحالیم که تونستیم برای کشورمون افتخار کسب کنیم!
* من اگر کوبیده میشدم، اون سیخ آخری میشدم که همه سیر شدن و کسی نمیخوره. آخرم اون قدر توی یخچال میموند تا سفت میشد و مینداختنش دور!
*دیشب بابام رفته مهمونی، پیامک زده هوا خوبه. می خوای کولر رو خاموش کنی؟!
* تلگرام اگر یک آپشن اضافه کنه که آدم بتونه از پشت گوشی بزنه تو سر و صورت طرف مقابل، خیلی خوب میشه!
* ریاضیات اگر شعور داشت، میفهمید منفی در منفی باید بشه خیلی منفی ! همین رو نمی فهمه!
* همه پدرها با شعار «هرچیز که خوار آید؛ یک روز به کار آید» تو هر خونه ای یک انباری دارند پر از آشغال ماشغال!
* تنها خوبی که این هوا داره اینه که حتی اگر پیک موتوری، ساندویچ تو رو یک ساعت دیرتر هم بیاره ساندویچ سرد نمیشه!
* تکامل باید به سمتی پیش بره که شنوایی انتخابی داشته باشیم؛ یعنی هر وقت که بخواهیم بشنویم و هر وقت که بخواهیم کر شیم!
* بالش ها وقتی با هم دعواشون می شه، می گن اون روی سرد منو بالا نیار!
* کاش همه کارهامون رو مثل تخمه شکوندن تا آخرش انجام می دادیم!
* این قدر هوا گرمه که دارم طبقه پایین یخچال رو برای خودم خالی و تمیز میکنم.
* ولی جدی محتوای آهنگ های الان خیلی خوب شده. قبلا مثلا یک آهنگ بود می گفت: آینه شیشه سیمان گلدون سمعک ساعت نوموخواااام نمیااااام!
* وقتی من غذا رو بسوزونم، بابام می گه: «این غذا رو جلوی سگ بذاری، نمی خوره» ولی وقتی مامانم بسوزونه، «خوبه دیگه، برشته شده»!
* میخوام از این پیرمردهایی بشم که تا فرصت گیر میارن می رن نون می خرن. از 60 سالگی به بعد می خوام 70 درصد عمرم رو تو نونوایی ها تلف کنم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 119
دنیا به روایت تصویر
پاک کردن عرق همکار در حاشیه یک جشن نظامی در چین، عکس از گاردین
برخورد شدید دروازه بان و مهاجم در جام کنفدراسیون ها، عکس از اسپوتنیک نیوز
مسابقات بین المللی اتومبیلرانی تور لهستان، عکس از گتی ایمیج
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خودمونی
تعداد بازدید : 50
بچه فرهنگ سینما رفتن را نمی فهمد، شما چرا؟
دخترم از وقتی خیلی فسقلی بود پایش به سینما باز شد. از همان وقت ها سعی می کردیم وقتی سه نفر هستیم فیلم هایی را برویم ببینیم که سالن شلوغ است و فیلم هم کمدی و مملو از خنده و قاه قاه بقیه تا گریه و خنده یک بچه چند ماهه بین سرو صدای فیلم و خنده ملت توی چشم نیاید و تمرکز بقیه را برهم نزند. بالاخره خودم تجربه این را داشتم که حس و حال خوبم موقع تماشای فیلم به خاطر حضور یک نوزاد برهم خورده بود. کم کم به دوسال که رسید یادش دادیم که توی سالن سینما نباید سروصدا کند. اگر چیزی می خواهد باید آرام بگوید. او هم این رفتار را به عنوان یک قانون حتمی زندگی پذیرفت. یعنی همان طور که وقتی شب می شود باید بخوابیم و وقتی گرسنه ایم باید غذا بخوریم، فهمید وقتی هم توی سینما هستیم باید ساکت باشیم. با این اوصاف می شد فیلم های غیر کمدی را هم رفت. حتی عادت سینما، توی منزل و وقتی تمام برق ها خاموش بود و فیلم می دیدیم کمابیش همراهش ماند. گذشت و گذشت تا این که اخیراً رفتیم سینما. این بار عده ای توی سینما بودند که حرف می زدند، می خندیدند، آن هم نه در زمانی که خنده براساس روند فیلم یک واکنش عادی است. این جا بود که سوالات دخترم شروع شد که: «مگه اینا نمی دونن این جا سینماست، چرا سروصدا می کنن؟» گفتم: «خب کار بدی می کنن دخترم!» ادامه داد: «مگه نمی دونن کار بدیه، پس چرا این جوری می کنن؟» گفتم: «می دونن کار بدیه، اما حواس شون نیست!» گفت: «بهشون بگو کار بدیه، نباید سروصدا کنن». در نهایت دست به دامان برنامه عمو پورنگ شدم و گفتم: «برفک (شخصیت بد این برنامه) گولشون زده و حواس شون رو پرت کرده، الان به حرف من هم گوش نمی دن» اما آن جا بود که عمیقاً درک کردم وقتی کودک نقض یک قانون را می بیند هم در عمل به آن دچار تردید می شود هم برایش سوال پیش می آید که چرا فقط به من تاکید می شود این کار را انجام دهم. خلاصه اش با بچه کوچک هر فیلمی را نیایید، اگر تشریف می آورید فرهنگ سینما را به بچه آموزش بدهید و از همه مهم تر همه ما باید الگوی عملی کوچک ترها باشیم، بچه نمی فهمد و نمی داند، شما که بزرگ ترید چرا؟
سیدمصطفی صابری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 47
نیاز طنزی
ایده:ناصر رعیت نواز
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 36
ما و شما
* درباره پرونده «خنداننده شو» می خواستم به آن دوست عزیزی که به دلیل اجرای خنداننده شو در خندوانه قصد تعویض شبکه از نسیم به شبکه های خارجی را دارد، بگویم گویا نمی دانید که آن چه شما در این برنامه دیده اید شمه ای از یک واقعیت تلخ است که به کرات روزانه دهان به دهان در جامعه ما می چرخد.
* این که در رسانه ملی طنزهای ممنوعه به شکلی نسبتا عریان بیان شود امر مطلوبی نیست اما اعتراض به این حقیقت تلخ که متاسفانه طنز غالب جامعه ماست، چیز عجیبی است.
* شیرین ترین کلمات را در زندگی سلام هر روز می خوانم. سیدرضا میرزایی، بجنورد پل منطقه
* خانم متولد60 را می شناسم که مادر بزرگ است. بیایید از او هم گزارشی تهیه کنید که با عشق پا به پای شوهرش کار می کند.
* از همه دست اندرکاران زندگی سلام سپاس گزارم. خسته نباشین. دست مریزاد. قاسم آبادی، نیشابور
* قسمت دور دنیا واقعا عالیه. خسته نباشید. ممنون. علیرضا متحدی، فریمان
* می خواستم برای قسمت «اندکی صبر» نوشته های خودم رو بفرستم. چه جوری می تونم بفرستم؟
ما و شما: شما می توانید مطالب جالب تان را در تلگرام به شماره 09215203915 بفرستید.
* به نظر من، ستون «قلمرو» رو حذف کنین و به جاش یک ستون جدید به نام چیستان بذارید. جابر، بجنورد
* 10 تیر ماه را که مصادف است با تولد همسر عزیزم آرزو خانم، بهش تبریک می گم. ان شاءا... همیشه سر زنده و سر حال باشی. یونس ترکمن
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.