تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اسلام شناسی
تعداد بازدید : 98
کار دین محو غرایز نیست مدیریت آنهاست
شهید مطهری می فرماید:« کار دین و رسالت دین محو غرایز نیست؛ تعدیل و اصلاح و رهبری و حکومت و تسلط بر آن هاست، چون غرایز را نمی توان و نباید از بین برد، قهرا در اجتماعاتی که با نام خدا و دین و مذهب برای نابودی غرایز قیام می کنند و خداپرستی را با زندگی، متضاد معرفی می کنند، خود این معانی و مفاهیم عالی شکست می خورند و ماتریالیسم و سایر مکتب های ضدخدایی و ضددینی رواج می گیرد. بدون تردید باید گفت که زاهدمآبان جاهل هر محیطی که بدبختانه در میان خود ما هم زیاد هستند از عوامل مهم گرایش مردم به مادیگری است».
برگرفته از کتاب «علل گرایش به مادیگری»، ص ۱۶۴
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 93
فتو شعر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 66
لذت مرد فقیر از جواهرات مرد ثروتمند!
مرد ثروتمندی بود که عاشق جمع کردن جواهرات و سنگ های قیمتی بود و بهترین لذت برایش در زندگی، تماشای آن ها بود و بس. یک روز مرد فقیری به ملاقات او رفت و درخواست کرد که جواهرات را به او نشان دهد. مرد ثروتمند پذیرفت و پس از اجرای اقدامات شدید امنیتی، جواهرات را آورد و آن دو با ولع عجیبی مشغول تماشای سنگهای فوقالعاده شدند. هنگام رفتن، مرد بازدیدکننده به مرد ثروتمند گفت: «ممنون که جواهرات را با من شریک شدی.» مرد ثروتمند با تعجب گفت: «من جواهرات را به تو ندادم. آنها به من تعلق دارند.» مرد بازدیدکننده گفت: «بله البته، ما به یک اندازه از تماشای جواهرات لذت بردیم و فقط تفاوت ما در این است که زحمت و هزینه خرید و نگهداری از جواهرات با شماست!»
منبع: تارنمای یکی بود
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 90
گلایه های یک مورچه!
مورچه به خدا گفت: «من اما سر آغاز هیچم و ریزم و ندیدنی. من به هیچ چشمی نخواهم آمد.» خدا گفت: «چشمی که سزاوار دیدن است می بیند. چشم های من همیشه بیناست.»
مورچه این را می دانست اما شوق گفت و گو داشت. پس دوباره گفت: «زمینت بزرگ است و من ناچیز ترینم. نبودنم را غمی نیست.» خدا گفت: «اما اگر تو نباشی پس چه کسی دانه کوچک گندم را بر دوش بکشد و راه رقصیدن نسیم را در سینه خاک باز کند؟ تو هستی و سهمی از بودن برای توست، در نبودنت کار این کارخانه ناتمام است.» مورچه خندید و دانه گندم دوباره از روی دوشش افتاد. خدا دانه را به سمتش هل داد. هیچ کس اما نمی دانست که در این گوشه ای از خاک، مورچه ای با خدا گرم گفت و گوست.
برگرفته از کتاب «بال هایت را کجا جا گذاشتى؟» اثر «عرفان نظرآهارى»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 109
کاریکلماتور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 68
توجیه شاعرانه
شبی اما
ماه تنها شبیه خودش بود
و آسمان از سر بیکاری
داشت صورتش را باد می زد...
دوستت نمی داشتم چه می کردم؟
دنیا برای ادامۀ زندگی
توجیه شاعرانه ای می خواست...
لیلا کردبچه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 126
3نقطه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خودمونی
تعداد بازدید : 79
از اتوبوس انتقام نگیر داداش!
یک روزی روزگاری تلفن های عمومی خیلی روی بورس بود. تلفن همراه نبود و کار ملت تو کوچه و خیابان بدون تلفن عمومی راه نمی افتاد! در و دیوار کیوسک های تلفن شده بود بستر مناسبی برای جلوه گری ادبی، شوخ طبعی شاعرانه و از همه مهم تر انواع اعتراض اجتماعی! طرف از هر جایی دلش پر بود با اولین بوق مشغولی، یا اولین دوزاری که تلفن قورت می داد چنان مشت هایی روانه چک و چانه تلفن بیچاره می کرد که محمدعلی کلی به رقبایش تو فینال قهرمانی بوکس جهان نمی زد! الان که تلفن های عمومی بی رونق شده، این ماجرا به طرز عجیبی درباره اتوبوس ها اتفاق می افتد. لااقل در شهر ما این جوری است. طرف سوار اتوبوس می شود، کارت نمی زند و بعدش در توجیه ماجرا انواع بهانه ها را می آورد که 20 سال قبل فلان شد و حقم را در فلان اداره خوردند. 10 سال قبل کمیته داوران فدراسیون فوتبال بازیکن ما را محروم کرد و گرنه قهرمان لیگ می شدیم و تهش هم می گوید: «با همین یک کارتی که بزنم یا نزنم چی درست می شه؟ اصلاً کجای مملکت درست هست که کارت زدن ما باشه؟»
داداش برفرض درباره خیلی چیزها حق داشته باشی، اما رفاقتی عرض می کنم انتقامش را از سیستم حمل و نقل عمومی که مال همه است و به طور معمول با درآمدش تجهیز می شود نگیر! معلم کلاس دوم دبستان بی دلیل تنبیه ات کرده، گناه راننده اتوبوس بخش خصوصی چیه؟
سیدمصطفی صابری
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 171
دور دنیا
رنگی رنگی ترین خانه دنیا!
بورد پاندا/ «آمینا موکیلونو» زن آفریقایی- آمریکایی که در آمریکا زندگی می کند با انتشار عکس های خانه پر انرژی و رنگارنگش در اینستاگرام حسابی معروف شده است. او می گوید از آن جایی که خودش و همسرش زندگی بسیار شاد و پر انرژی دارند، دوست دارند که این شادی و انرژی را به دیگران و به خصوص به کودکان شان منتقل کنند. هر شخصی از دوستان یا آشنایان با آمدن به خانه این زوج احساس شادی و خوشبختی را درک خواهند کرد و از این همه تنوع رنگی در این خانه، شگفت زده خواهند شد.
نقاشی لایه ای!
بورد پاندا/ «نوبوهینرو ناکانیشی» هنرمند ژاپنی همیشه معتقد است که زمان در نقاشی درک نمی شود. به همین دلیل او ایده جالبی را در جدیدترین نمایشگاه نقاشی اش به نمایش گذاشته است. این هنرمند چندین نقاشی از زوایای مختلف یک تصویر را کشیده است و آن ها را در کنار هم قرار داده است تا بُعد زمان این تصویر راحت تر درک شود. نام این شیوه نقاشی را هم «نقاشی لایه ای» گذاشته است.
رکوردشکنی ترسناک بالای آبشار نیاگارا!
ان بی سی/ زن بند باز حرفه ای کانادایی به نام «ارندیرا والندا» به تازگی رکوردی را در کتاب رکوردهای گینس برجای گذاشته است که بسیار عجیب و وحشتناک است. او در ارتفاع 100 متری آبشار نیاگارا در حالی که از یک بالگرد آویزان شده بود، شروع به انجام حرکات آکروباتیک کرد. نکته عجیب تر این که در طول انجام بیشتر این حرکات آکروباتیک، تنها نقطه اتصال او با میله آکروبات، دهانش بود! این زن توانست رکورد عجیبی را به نام خودش ثبت کند و به نظر نمی رسد که حالا حالاها زن دیگری موفق به شکستن این رکورد شود!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 150
دنیا به روایت تصویر
بازدید گردشگران از یک قصر قدیمی در چین با استفاده از قایق، عکس از شینهوا
شکار لحظه خندیدن یک دلفین در آکواریومی در آمریکا
عکس از گیتی ایمیج
در حاشیه پنجاه و دومین نمایشگاه بین المللی هوایی در پاریس، عکس از خبرگزاری فرانسه
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 171
زندگی سلام
گروهی از بانوان محله «خزانه بخارایی» در تهران برای زیباسازی محله، آستین همت بالا زده اند و با پساندازهای خود، رنگ و قلممو خریده اند و دیوارهای خاکستری محله را رنگ آمیزی کرده اند.
* ولی علیخانی خوب مونده ها، من اگه جاش بودم الان آب چشمم که هیچی، مایع مغزی نخاعی ام خشک می شد از بس گریه میکنه!
* بازیکن های تیم ملی والیبال توپ رو seen می کنن ولی پاسخ نمی دن. این فرهنگ های تلگرامی همه جای کشور رخنه کردن!
* دیگه گوسفندها که همیشه سبزی می خورن، چرا چربی دارن!
* از وقتی فهمیدم یه اپ اومده شبیه اینستا و حق عضویتش یه تومنه و بدتر از اون ملت هم می رن عضوش می شن که بگن لاکچری ان به پوچی رسیدم. واقعا رسیدم!
* یک نفر اشتباهی پیامک داده نوشته «تو رو خدا صداشو در نیار». می خواهم شماره کارتم رو بفرستم بگم فقط با پول میتونی دهنم رو ببندی!
* تا سال پیش جزوه رو باز میکردم اما نمیتونستم بخونم. الان وضعم بدتر شده، حتی جونش رو ندارم که جزوه رو باز کنم.
* این طور که من دارم تک تک درس هام رو می افتم میترسم بهم شک کنن واحدهایی رو که ترم های پیش پاس کردم رو هم باطل کنن!
* به من زنگ نزنید، پیام بدید. زنگ که می زنید چه بشناسم چه نشناسم، میس کال که می افته، استرس می گیریم.
* فروشگاه زده بود میوه به قیمت میادین، رفتم پرسیدم لیمو کیلویی چند؟ گفت کیلویی 25هزار تومن. فکر کنم منظورش میادین بین المللی بوده!
* فلسفه اختراع مونوپاد این بود که بشر فهمید از دور همه چیز قشنگتر به نظر میرسه حتی خودش!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اینستاگردی
تعداد بازدید : 133
خوشبختی را انتقال دهید
خوشبختی، چیزی نیست که کسی آن را از جیبش در آورد و به شما بدهد، تازه تهدیدتان کند که اگر بچه خوبی نباشید، فردا خوشبختی را از شما می گیرد! خوشبختی قابل پیش بینی نیست شبیه به آب و هوا! مثلا فردا تا ظهر کمی تا قسمتی خوشبختیم و از شب تا آخرِ هفته کاملا خوشبخت! نه! خوشبختی یک ارزش است، که به تو و به ما بستگی دارد! خوشبختی جریان قابل انتقالی است که میشود، تقسیم اش کرد! خوشبختی یعنی کشفِ هویتِ خودمان! حالا رضایت کم کم به وجود میآید. اگر در اطراف تان کسانی را دارید که شما را دوست ندارند، یا خیلی دوست دارند، از شما متنفرند یا تازه با شما وصل شدند، بدانید این شروع خوشبختی است! شما شبیه به همه نیستید! پس کشف در حالِ اتفاق است. با نگاه تان خوشبختی را انتقال دهید، با آغوش، با چشمها، با دستها ... با صدا خوشبختی را انتقال دهید، وقتی به عزیزانتان میگویید: «دوستت دارم.» وقتی خوشبخت اید از هزاران فاصله معلوم است ....
صابر ابر، بازیگر
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 52
ما و شما
* ما که نتونستیم متن تو عکس بخش زندگی سلام رو بخونیم (منظورم کار تحسین برانگیز میوه فروشه). اگر چاپ شما بهتر افتاده، بی زحمت تو شماره فردا بذارید. ممنون.
ماوشما: نوشته شده بود: میوه برای نیازمندان رایگان است.
*دمتون گرم با 3 نقطه خیلی حال کردم. همیشه می خواستم یک جایی بگم این والیباله یا تبلیغات اپلیکیشن! بنده خدا کارشناسم که اومده، مجری تنها نباشه. شبانی، مشهد
* آق کمال، خیلی گلی! مواظب باش زنبورها نیشت نزنند!
* اگر میوه فروش دلش را دارد موز یا آناناس رایگان بدهد!
* در صورت امکان در بخش پرسش و پاسخ پزشکی بفرمایید که برای رفع گرفتگی بینی در فصل بهار و تابستان چه درمان خانگی وجود دارد؟ به خصوص موقع خواب که گرفتگی بینی تشدید و باعث خشکی دهان می شود.سیداحمد سلیمانی
* خدایا تو را شکر می کنیم به خاطر نعمت های خوبی که به ما دادی تا زندگی کنیم. قلب دادی برای مهربانی کردن و چشم دادی برای دیدن زیبایی های این جهان پر رمز و رازت و عقل دادی تا تو را بهتر بشناسیم.
* زندگی سلامی ها، روزه و نمازتون مورد قبول خداوند بزرگ، بنده دست چپم از کار افتاده. سه ماه کرایه خانه ام عقب افتاده. قبض های آب، برق و گاز شش ماهی پول نداشتم بدم چندبار مامور آمده قطع کنه. به خاطر خانم و دخترهایم که آمدند از آن ها خواهش کردند، قطع نکردند. ماه رمضان ما خانواده بدون گوشت داریم روزه می گیریم. لطفا به فکر همه باشید.
* همسر عزیزم سمانه به خاطر زحماتت برای من و بچه ها ازتو سپاسگزارم. همسرت محسن و بچه هات امیر علی و یاسین
* مهسا جان همسر عزیزم. 31 اردیبهشت سالروز تولدت امسال با فوت پدربزرگ یکی شد و من یادم رفت تولدت را تبریک بگویم. تولدت مبارک همسر عزیزم.
پاسخ خفن استریپ شماره قبل: نیمکت - فریزر - واگیردار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کله چغوکی
تعداد بازدید : 70
آق کمال افطاری میدهد
یعنی دم همه تان گرم. هم اونایی که راه به راه پیام مِدن به روزنامه که آق کمال وَخه با اهل و عیال افطار بیا خانه ما، هم اونایی که پیغام نِمِدن ولی مِدنُم تو دلشان همی قصد ره دارن و روشان نِمشه بگن! مخلص همه تان هستُم. حیف ماه رمضون دِره تِموم مِره، وگرنه حتما با خانواده خدمت مِرسیدِم. جالب اینجیه که در کل ای یَگ ماه، فقط سه جا افطار دعوت رفتِم! نِمدنُم مردم ضعف روزه بُردشان و حالشِه نِدرن تو ای گرما افطاری بِدن، یا افطاری دادن دِره از مد می افته. خب حق هم دِرن، اِنقدر تجملات ره زیاد کردِم که هم یَگ افطار بِری فامیل خرجش از شام عروسی بیشتر مِره. تا چند سال پیش علاوه بر ای که هر شب افطار یَگ جایی دعوت بودِم، بعضی جاها تداخل داشتن و مجبور بودِم یَگ جا ره بذارِم بِری سحری! ولی حالا جوری رفته که بعضیا حوصله نِدرن ننه و باباهای خودشان هم دعوت کنن.
خلاصه به کاملیا خانم گفتُم تا ای ماه عزیز تِموم نرفته مایَم یَگ افطاری بِدم. اویَم از خدا خواسته، گفت: «پس زود بریم اون رستوران جدیده رو رزرو کنیم» گفتُم: «نِه! تو خانه، خیلی ساده و معمولی» اخماش رفت تو هم. حالا درسته خودش خیلی اهل قِر و فِر نیست ولی دوست دِره مهمونیاش خیلی شیک و مجلسی بِره. گفتُم مهم او دور هم بودن و صله رحم و ثواب افطاره، نه ریخت و پاش و اسراف و چشم و هم چشمی. خیلی هم منطقی قِبول کرد، قربونش بُرُم.
صبر کردِم شب های شهادت و قدر تِموم بِره بعدش زنگ زدُم مسود و چند نفر از دوستام با خانواده دعوتشان کردُم. عیال هم به دوستا و همکاراش زنگ زد و سرجمع 30 نفری شدن. از آشپزخانه محل یَگ قابلمه حلیم گیریفتُم، ولی از او بدون پشماش، چون مُغازه اش مطمئنه و در حضور مشتری چُمبه مِزنه. عیال هم چند تا ماهی تابه کوکو پخت. ماقوت هاش هم حرف نِدره، دلتان نخواسته باشه. نون قاق و شیرمال و زولبیای سنتی هم از مُغازه رفیقُم که خوراک سالم مُفروشه خریدُم. دیگه نگُم دهن روزه ای هوس نکنِن! خلاصه جاتان خالی اِنقدر خوش گذشت و گفتِم و خندیدِم که حد نِدره. دوستامان هم با هم دوست رفتن. ای مسود هم تا جایی که مِتِنست نمک ریخت، هم تو جمع هم تو حلیمش. نِمدنُم مو چی جوری با ای یَرگِه رفیق رفتُم با ای اخلاقش که حلیم ره با نمک مُخوره، شله ره با نوشابه زرد!
آق کمال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.