الهه توانا، مهسا فارسی-خانه باید وسطِ یک شهر شلوغ باشد یا توی یک محله خلوت؟ کوچک و جمعوجور باشد یا بزرگ و دلباز؟ شیک و لوکس باشد هرچند اجارهای، یا مالِ خود آدم باشد هرچند ساده و بیامکانات؟ جنوبی باشد یا شمالی؟ مدتی است که خانهها کمکم دارند قد میکشند! برای همین به فهرست بالا میتوانیم یک سوال جدید اضافه کنیم؛ خانه باید روی زمین باشد یا توی آسمان؟ این روزها تعداد خانههایی که سر از آسمان درمیآورند، روزبهروز بیشتر میشود و بههمان نسبت تعداد کسانی که ترجیح میدهند نوکِ قله یک برج زندگی کنند. برجسازی و برجنشینی پدیده تازهای نیست، اما در سالهای اخیر برجها با سرعت بیشتری برای تسخیر آسمان با هم رقابت میکنند. در این رقابت برنده و بازنده کیست؟ آیا آنهایی که موفق به سکونت در آسمان میشوند، برندهاند و آنها که مجبور به پیداکردن آسمان از لابه لای غولهای فلزی میشوند، بازنده؟ این برجهای ظاهرا ساکت و بیتحرک، چه تأثیری بر شهر و شهروندان میگذارند؟ در پرونده امروز از برجها میگوییم؛ از تأثیر برجها بر چهره شهر و تأثیر اجتماعی و روانیشان بر شهروندان. به معروفترین برجهای تهران و مشهد سر میزنیم تا با شکل و شمایل و هزینه زندگی در آنها آشنا شویم. نظر یک جامعهشناس را هم درباره پدیده برجنشینی میخوانیم. با ما همراه باشید.
درباره برج و سیمای شهری
مرثیهای برای خطِ افق
تولد ساختمانهای بلند برمیگردد به اواخر قرن نوزدهم میلادی؛ یعنی سالهایی که انقلاب صنعتی، شهرنشینی و رشد جمعیت را به همراه آورد و انبوه سازی مسکن رواج پیدا کرد. تا قبل از قرن نوزدهم، بناهای مرتفع منحصر بود به عبادتگاهها، اهرام، قلعهها، مسجدها و کلیساها که مظهر قدرت و ایمان بودند. بلندمرتبهسازی در ایران مربوط میشود به دهه سی که مهندسی بعد از بازدید از یک هتل بلندمرتبه در پاریس، به فکر ساخت برج در تهران میافتد و بهاین ترتیب، اولین برج ایران در قالب یک ساختمانِ ده طبقه ساخته میشود. ساخت مجتمعهای بلند تا زمان انقلاب ادامه پیدا میکند و همزمان با وقوع انقلاب وقفهای ده ساله در این روند ایجاد میشود. بعد از این تاریخ بهدنبال افزایش قیمت زمین، برجسازی رونق فراوانی پیدا میکند و حالا، ساکنانِ کلانشهرها تقریبا هر روز چشمشان به یک سازه فلزی غولآسای جدید روشن میشود؛ سازهای که یک عده را بهفکر سکونت در آسمان میاندازد و عدهای دیگر را بهیادِ حسرتشان برای پیداکردنِ جایی قرص و محکم روی زمین. برجها، این ساختمانهای بلندقد که کلاه از سرِ تماشاگران میاندازند، میتوانند به احساسِ بیعدالتی اجتماعی دامن بزنند؛ میتوانند خط پررنگی بکشند بین برجنشینها و دیگران؛ و این یعنی ایجادِ دو دسته «ما» و «آنها». ساختمانهای کوتاهِ اطراف برجها، سهم زیادی از نور و آسمان ندارند و باید سلطه همیشگی این غولهای فلزی را تحمل کنند. برجها بهطور کلی فارغ از تأثیر روانی و اجتماعیشان، سیمای شهر را دگرگون میکنند؛ تغییری که هدفش نمایش مدرنیته و پیشرفت است اما تنوع سلیقه سازندهها و نبودِ معیاری مشخص، بیشتر سیمایی شلخته و چندپاره از شهر به نمایش میگذارد. برجها همچنین در اِزای چشماندازِ گستردهای که دراختیارِ عدهای اندک قرار میدهند، بخشهایی گسترده از منظر شهری را از مقابل دیدگان دیگران حذف میکنند. بههرحال برجها وجودشان، به دلایل مختلف ناگزیر بهنظر میرسد؛ کمبود زمین، سودِ غیرقابلِ چشمپوشیِ برجسازی، تقاضای عدهای از افراد برای سکونت در فضایی متمایز و باامکاناتِ ویژه و...؛ نیازهایی که برآورده کردنشان شهر را متحمل هزینههایی میکند. برای مثال در منطقهای که تراکم جمعیت مناسبی وجود دارد، یعنی خدمات، امکانات و گذرگاهها متناسب با جمعیت است، ناگهان با ظهور برجها تراکم جمعیت چندبرابر میشود، بدون آنکه بستر مناسب فراهم شود؛ پیچیدگی خدماترسانی شهری، شلوغی و ترافیک بخشی از مشکلاتی است که برجسازیهای بیقاعده و قانون بهبار میآورند.
نگاهی به فرهنگ برجنشینی
برجنشینی به شرط قبولی در آزمون ورودی!
خانههای ویلایی، فضای خصوصی و محصورشدهای برای ساکنان فراهم میآورد. در چنین فضایی درنظر گرفتن منافعِ جمعی و مشارکت برای نگهداری و بهبود محل سکونت، محدود به اعضای خانواده است؛ به همان نسبت تضاد آرا و منافع هم از چارچوب خانه فراتر نمیرود، که اگر هم برود معمولا با جمله «چهاردیواری اختیاری» حل و فصل میشود! حالا وقتی فردی با چنین تربیت و تفکری مجبور شود فضای خصوصیاش را با دیگران شریک شود، مشکلات ریز و درشتی ظهور پیدا میکند. به همین دلیل است که زندگی در مجتمعهای مسکونی از همان ابتدا همراه شد با معضل نبود فرهنگِ آپارتماننشینی و تلاش برای نهادینه کردنِ این فرهنگ. هنوز کنار آمدن با 50-40 همسایه بر سرِ مشاعات و زمان رفتوآمد و تعداد مهمانها و حق شارژ و چیزهایی شبیه به این حل نشدهبود که سروکله برجها پیدا شد و این یعنی چندبرابر شدن مشکلات و برخوردها و تعارضها، بدونِ اینکه در طرز تفکر و فرهنگ تغییر چندانی بهوجود آمدهباشد. مدیران فروش و مالکانِ برجها اما برای حل این معضلات راهِ حل منحصربهفردی پیدا کردهاند؛ گزینشِ ساکنان! هرچند متقاضیانِ زندگی در برج، قبلا بهواسطه وضعیت درآمدشان از دیگران متمایز شدهبودند، اما سکونتِ مسالمتآمیز درکنار دیگران تنها به شرطِ پولدار بودن، محقق نمیشد. بنابراین ملاکهای جدیدی مثل مدرک تحصیلی و شغل خلق شد؛ «واحد خالی داریم اما به غیرِ پزشک اجاره نمیدیم!»، «همسایهها اگه بفهمن مدرک تحصیلیتون زیر فوقِ لیسانسه اعتراض میکنن» و گزارههای دیگری از این قبیل. چنین گزینشی، فارغ از اینکه چقدر در کاهش مشکلاتِ برجنشینی تأثیر دارد، برای واجدانِ این معیارها (حداقل برای بعضیهایشان) پیامی دارد: «ملاک منم! آدمهای متفاوت از من، حق ندارند در قلمرو و محدوده من حضور داشتهباشند». البته این گزینش ساکنان نه درمورد همه برجها که فقط برای برجهای خیلی خاص انجام میگیرد. در موارد دیگر این خودِ برجنشینها هستند که مجبور میشوند برای هماهنگی با محیط دستبهکار شوند. فضای لوکس، الزاماتِ نانوشته و پرداخت هزینههای گزاف برای سکونت، ناخودآگاه افراد را به رعایت فرهنگ برجنشینی سوق میدهد و حتی شاید بتوان گفت مجبور میکند. کسی که چراغ راهنما برایش بیمعنی است و خودش را به رعایت آن ملزم نمیداند، در چهارراه خلوت –یعنی در غیابِ شاهدِ قضاوتگر- بهراحتی از چراغ قرمز رد میشود. همین فرد، در چهارراه شلوغی که دیگران منتظر سبز شدن چراغ ایستادهاند، رفتار متفاوتی از خود نشان میدهد. بنابراین اگر بلندمرتبهسازی و بلندمرتبهنشینی در شرایط زندگی امروز گریزناپذیر است، آموزش فرهنگ زندگی در کنار دیگران و احترام گذاشتن به دیگرانی متفاوت نیز واجب است
هزینههای سر به فلک کشیده!
تا چند سالِ پیش استخر و سیستم شوتینگ زباله و آنتن مرکزی، حد نهایت امکاناتی بود که برای یک برج تصور میشد. الان برجِ بدون فروشگاه، کافیشاپ و اینترنت پرسرعت و فوریتهای پزشکی و سالن ماساژ جای زندگی نیست! خدماتِ خانهداری (انجام امور منزل) هم جزو ضروریاتِ زندگی امروز در برجهاست. سیستم امنیتی ویژه، سیستم اعلام و اطفای حریق، مقاومت در برابر زلزله و صاعقه هم امتیازاتی است که در اختیار برجنشینها قرار میگیرد. در ادامه، تعدادی از معروفترین برجهای تهران و مشهد را معرفی میکنیم تا ببینیم این ساختمانهای سر به آسمان ساییده، چه تجهیزات و امکاناتی دارد و زندگی در آنها چقدر هزینه میبرد.
گفتوگو با یک جامعه شناس درباره آثار فردی و اجتماعی برجنشینی
برجها با تعریف سنتی ما از خانه فاصله دارند
زندگی در خانههای ویلایی، آپارتمانها، مجتمعهای مسکونی و برجها، هرکدام بهنحوی دارای تبعات و آثار اجتماعی است که هم متوجه ساکنان آنها و هم دیگر شهروندان خواهد بود. در این مطلب قرارنیست با توسل به نظریات جامعهشناسانه بگوییم برجنشینی خوب یا بد است اما به اقتضای پرونده، نگاهی جامعهشناختی به برجنشینی داریم. عبدالخالق پیرزهی، جامعهشناس دانشآموخته کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، به سوالات ما در این زمینه پاسخ دادهاست که در ادامه میخوانید.
* برجها به لحاظ تراکم و امکانات، جوامعی کوچک هستند که ساکنان آنها برای رفع نیازهایی مانند خرید یا تفریح مجبور به خروج از خانه نیستند؛ آیا این مسئله باعث نوعی «انزوا» میشود؟
«زیمل» جامعه شناس شهری و صاحبنظر در مباحث روانشناسی اجتماعی شهر، مفهومی تحت عنوان «بی تفاوتی» یا «نگرش بلازه» را مطرح میکند که طبق آن زندگی در شهر و قرار گرفتن در ساختار شهری، باعث میشود ساکنان در هر مسئلهای دخالت نکنند، حسابگرانه و عقلانی تصمیم بگیرند و یا به تعبیر «ماکس وِبِر» قفسی از عقلانیت اطرافشان را احاطه کند. به تعبیر زیمل ساکنان کلانشهرها بهجای قلب یا عواطف با مغز یا عقلانیت به مسائل واکنش نشان میدهند؛ در واقع، روابط عقلانی را جایگزین روابط عاطفی میکنند. بنابراین امکان دارد صاحبان زندگی لوکس در برجها به دلیل حسابگری که حاصل دقت و وقتشناس بودن آنهاست، روش «بی تفاوتی» را نسبت به محرکهای موجود بر سر راهشان در پیش گیرند. براساس نظریه زیمل، بله این موضوع میتواند زمینهساز از خود بیگانگی و انزوا هم بشود.
* روابط همسایگی که از توصیههای مهم فرهنگ ماست، دربرجها چه شکلی است؟
در برجها شکل و نظام همسایگی فرق میکند. به اینصورت که بخش خصوصی زندگی برجنشینهاخیلی برجسته و مهم تلقی میشود. تعاملات در محیطهای کوچکتر یا محلههای قدیمی در مقایسه با برجها، همدلانهتر و صمیمانهتر است. در برجها اما ناشناس بودن و گمنامی غالب است و ارتباطات چهرهبهچهره و رودررو کم است؛ آزادی فردی ارمغان زندگی در برجهاست.
* برجها چقدر با تعریفی که ما از «خانه» داریم فاصله دارند؟
از آنجا که برجها پدیدههای نوظهور و الگوبرداری شدهای هستند، قطعا با تعریف سنتی ما ایرانیها از «خانه» فاصله دارند. بیشترِ ما دوست داریم جایی زندگی کنیم که دور و بریها یمان را میشناسیم و در قالب روابط همسایگی، تعامل عاطفی داشته باشیم در حالی که ساکنان برجها ممکن است برحسب حساسیتها یشان، برای مطرح کردن مسائلشان به دیگران اعتماد نداشتهباشند و چارچوبهایی داشتهباشند که دلشان نخواهد وارد حریم خصوصی یکدیگر شوند.
* حس تعلق به محله و محل سکونت برای ساکنان برجها به چه شکل است؟
هرقدر افراد (چه در برج، آپارتمان، خانههای ویلایی و...) دارای هویت مشابه و مشترکات بیشتری باشند، احساس تعلق و وابستگی بیشتری خواهند داشت. شکل و فرم برجهای مسکونی باعث شده آن صمیمیت و همدلی که در محلههای سنتی وجود دارد، دیده نشود؛ اما به این معنی هم نیست که در برجهای مسکونی مشارکت وجود ندارد. بلکه مشارکت در برجها بیشتر از نوع مدنی و شهروندی است که میتوان مدعی شد به مرور زمان به ارتقای فرهنگ آپارتمان نشینی منجر میشود.
* معماری و نمای ظاهری برجها که گاهی با فرهنگ ما همخوانی ندارند، مانند دیوارهای شیشهای و باز را چطور ارزیابی میکنید؟
نمای ساختمانها میتواند بهعنوان نمودی از هویت برای شهر و جامعه مطرح باشد. نگاهی به گذشتههای دور و معماری شهرهای قدیم چه در ایران و چه در کشورهای دیگر نشان میدهد که نوع مصالح به کار گرفتهشده و نمای ظاهری ساختمانها با فرهنگ بومی همخوانی داشتهاست. اما امروزه در روند جهانی شدن، نمای ساختمانها هم دستخوش تغییراتی شدهاست و میبینیم که مشابهت و یکسانسازی غالب شدهاست. مثلا در کشورهای غربی بهخاطر کمبود روزهای آفتابی از نمای شیشه بیشتر استفاده میشود. درحالیکه ما در ایران کمبود نور نداریم و حریم خصوصی هم برایمان مطرح است، اما باز هم از دیوارهای شیشهای استفاده میکنیم. برجها را سعی میکنند بر اساس استانداردهای جهانی بسازند، درحالیکه ممکن است این زیرساختهای فیزیکی با زیرساختهای فرهنگی ما متناسب نباشد.
* از جنبههای مثبت برجنشینی برایمان بگویید.
به استناد نظریه «اجتماع نجاتیافته» برجنشینی برابر با انزوای کامل نیست. در مواردی که ساکنان برجها از قشر یا طبقه اجتماعی مشخصی باشند، بهعنوان مثال هنرمندان، استادان، پزشکان و... در بعضی از این گروهها نهتنها انزوایی در کار نیست بلکه در خیلی از نشستها و تبادلاتشان، تعاملاتی قوی و روبهرشد هم برقرار است. درواقع رفتار مردم تا حدود زیادی ناشی از وضعیت اقتصادی، پایگاه خانوادگی، ویژگیهای فرهنگی و نظایر آن است و همین ویژگیها، شبکه اجتماعی آنها را شکل میدهد.