شناسنامه: هوشنگ مرادی کرمانی، شهریور ماه 1323 در روستای سیرچ کرمان به دنیا آمد. او تنها فرزند خانواده بود و مادرش را خیلی زود از دست داد، آن قدر زود که هیچ تصویر و خاطرهای از او ندارد. پدرش هم بابت این قضیه از لحاظ روانی اوضاع و احوالش به هم ریخت و هوشنگ -که خودمانیترها هوشو صدایش میکردند- تا مدتی با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. او از همان بچگی، ذهن خلاقی داشت و برای هرچیزی قصهای میساخت. مثلا خودش درجایی گفته: «گاهی هواپیمایی از بالای روستای ما رد میشد و من تصور میکردم خلبان شیشه را پایین میکشد و ستاره میچیند و به کمک خلبان تعارف میکند». این علاقه به قصه گویی هیچ وقت تحت تأثیر شرایط دشوار زندگی، کمرنگ نشد بلکه روز به روز قویتر شد. هوشنگ در جوانی، به تهران مهاجرت کرد و وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد و همزمان در رشته ترجمه زبان انگلیسی تحصیل کرد. هوشوی خیال پرداز رفته رفته یاد گرفت هزاران قصه توی ذهنش را نظم و ترتیب بدهد و شروع کرد به نوشتنشان و به نویسندهای بزرگ برای مخاطب کودک و نوجوان تبدیل شد.
نقل قول: «من سختیهای زیادی کشیدم تا توانستم نویسنده شوم؛ گاهی خبرنگاران از من میپرسند سفرت چگونه گذشت و من میگویم آن بچه در کویر افتاده، سختی زیادی کشید تا بزرگ شود و به جایی برسد که برایش کف و هورا بکشند».
آثار: قصههای مجید، شما که غریبه نیستید، تنور، ته خیار، آب انبار، نخل، لبخند انار و ...
جایزه ها: کتابهای هوشنگ مرادی به زبانهای هندی، عربی، انگلیسی، آلمانی، اسپانیایی، هلندی و فرانسوی ترجمه شده است. جایزه هانس کریستیناندرسن، جایزه خوزه مارتینی و جایزه کتاب سال اتریش برخی از افتخارات اوست. آقای کرمانی برعکس خیلی از نویسندههای دیگر، فقط در بین اهالی ادبیات شناخته شده نیست بلکه علاقه مندان تلویزیون و سینما هم دوستش دارند. «قصههای مجید» و «مهمان مامان» را که دیدهاید؟ هر دو به قلم هوشنگ مرادیکرمانی است.