- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیت ا... مجتهدی تهرانی درباره راه های درمان غیبت گفته اند:
کسی که می خواهد غیبت نکند ، اول باید منشاء آن یعنی حسادت را از بین ببرد و دوم آیات و روایاتی که در مذمت غیبت است را مطالعه کند تا ببیند که غیبت چه گناه بزرگی است که روایت دارد: «یک درهم ربا از 36 زنا بدتر است و غیبت کردن از ربا خوردن بدتر است.» چون که ربا قصه اقتصاد مملکت است اما غیبت آبروی مردم است و احترام مومن از خانه خدا بالاتر است.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شستش خبردار شد کنایه از این است که فرد موضوعی را پیش بینی کرد یا از آن اطلاع یافت اما ریشه آن: قلابی را که ماهی گیران با آن ماهی می گیرند شست می گویند. به کاربردن واژه شست درباره قلاب ماهی گیری احتمالاً به این دلیل است که شست یعنی انگشت ماهی گیر در داخل یک سر قلاب ماهی گیری قرار می گیرد. به همین مناسبت زه گیر کمان را نیز شست می گویند. هنگامی که قلاب ماهی گیری در دریا یا رودخانه در حلقوم ماهی فرو رفت ماهی به تکاپو می افتد تا شاید خلاصی پیدا کند؛ در این موقع ماهی گیر قبل از هر چیزی «شستش خبردار می شود» و می فهمد که ماهی در دام افتاده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* فقط کفش هایم پا به پای من می آیند.
* فقط ماهی مایل است سرش را زیر آب کنند.
* انگار فقط جگرفروش آدم جگرداری است!
* مدیر تاکسی تلفنی باید گوش به زنگ باشد!
* ابر در فراق زمین قطره قطره آب شد.
* بعضی کانال های تلویزیون از کانال های کولر هم خنک تر هستند!
* بعضی ها با شکلات تلخ، شیرین کام می شوند.
رضا وارسته
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چیزهایی است خیلی بدتر از تنهایی اما سال ها طول می کشد تا این را بفهمی. وقتی هم که آخر سر می فهمی اش، دیگر خیلی دیر شده. و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر نیست...!
برگرفته از کتاب «سوختن در آب، غرق شدن در آتش» اثر چارلز بوکوفسکی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: میترا تاتاری، تصویرساز:سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی او می آید، من می روم
مثل خورشید و سایه
وقتی من می آیم، او می رود
مثل پاییز و پرستو
و این بازی ابدی ست
نه کسی می برد و نه کسی می بازد
رسول یونان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با نگاه طنز، زیر هر تصویر، کلمه معناداری نوشتیم. بعدش هر حرف الفبا رو به علامتی تبدیل کردیم. شما بگین کلمات چی هستن! پاسخ رو تا ساعت 23 فقط به خط اختصاصی 300072252 پیامک کنین. جایزه نقدی به قید قرعه برای کسانی واریز می شه که پاسخ صحیح 3مسابقه پیاپی رو فرستاده باشن. پاسخ در ستون «ما و شما»ی بعدی! متن کل پیامک های رسیده در وب سایت!
قبول نمی کنی نکن! منت نذار!
سلام. بازهم چند پیامک از شما.
* 980...09036: پاسخ125میشه ملامین،دلیجان،جانشین. می دونم دیرفرستادم. قبول نمی کنی نکن! منت نذار!خوبه آپارتمان جایزه نمی دین!
- یعنی من موندم چه جوابی بدم! اول اعتراف می کنه، بعد ناراحت میشه، بعد ما رو دعوا می کنه و آخرشم متهم به منت گذاشتن می کنه! خیییلی باحال بود.
* 927...09156: ملامین دلیجان جانشین. آنقدر ساده بود که همینجور که پیامک رو تایپ می کردم، جوابشو هم پیدا می کردم! هاها.
- به گفته مخاطبا، این از ساده ترین مسابقه های خفن استریپ بوده که تا حالا چاپ شده.بعدی ها رو بچسبین.
* 963...09153: خسته نباشید. آقا چرا شوخی شوخی جایزه من واریز نمیشه! حداقل پاسخ بدید یا دلیلش رو بگید. ممنون.
- شوخی شوخی به زودی واریزمیشه. پیامک دادیم نمی رسه بهتون. فعلا!
طراح: محمدمهدی رنجبر
تصویرساز: سعید مرادی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دختر معمولی:
فقط باید دهد داماد، سکه!
چه استاد است یا جلاد، سکه!
شود مهریه ام با سال شمسی
هزار و سیصد و هشتاد، سکه
نخبه:
فقط باید دهد داماد، سکه!
چه جلاد است یا استاد، سکه!
شود مهریه ام با سال شمسی
هزار و سیصد و هفتاد، سکه
روشن فکر:
فقط باید دهد داماد، سکه
چه مجنون است یا فرهاد، سکه
بوَد مهریه ام یک متر کمتر!
ز برج خوشگلِ میلاد، سکه!
ورزشکار:
فقط باید دهد داماد، سکه
چه سالم هست یا معتاد، سکه
بوَد مهریه ی من ده برابر
ز مجموعِ دوی امداد، سکه
معلم کلاس اول:
فقط باید دهد داماد، سکه
الف، ب، پ، ت، سین، شین، صاد، سکه!
بوَد مهریه ام قدر حروفِ
کتاب «می رود بر باد»، سکه
امیرحسین خوش حال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نمای با کیفیت یک ساختمان!
* هیچ کاری نکردن چقدر وقت می گیره. الان من دو روزه هیچ کار نکردم هنوز کارهام مونده!
* چرا وقتی خسته ای تا دراز می کشی متوجه می شی گوشی دو کیلومتر اون طرف تره، سماور پشت خاکریزو شارژر رو درخت همسایه است!
* وقتی با یکی چَت می کنی و وسط چَت یهو می ذاره می ره، فکر نکن که واسه اش مهم نیستی، مطمئن باش که واسه اش مهم نیستی!
* «هپی نیو یر» چیه دیگه؟ ما خودمون «سال نو مبارک یادت باشه من اولین نفری بودم که گفتم» مذگان داریم!
* هر آدمی توی زندگی اش بالاخره یه روز به یک نقطه ای می رسه، نقطه رو پاک می کنه ویرگول می ذاره و به زندگی بانمک خودش ادامه می ده!
* مخترع کلم پلو خودش چند ماه بعد، به خاطر عذاب منکر ماجرا شد، بعد این ملت هنوز این بلا رو سر نعمت های خدا میارن!
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نصرالدین وارد یک لباس فروشی شد. شلواری را برداشت و پوشید. چند قدم راه رفت و دوباره آن را درآورد و به فروشنده گفت: «این را بگیر، به جایش یک پیراهن بده.» فروشنده پیراهنی آورد. نصرالدین آن را پوشید و راهش را کشید که برود. فروشنده گفت: «پول یادتان رفت.» نصرالدین گفت: «مگر عوض این پیراهن به شما شلوار ندادم؟» فروشنده گفت: «پول شلوار را هم که نداده اید.» نصرالدین گفت: «شلوار را بر نداشته ام که پولش را بدهم.»
برگرفته از کتاب «طنز و شوخی ملانصرالدین» اثر عمران صلاحی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نویسنده: علیرضا کاردار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گربه خوش شانس!
بورد پاندا/ هنگامی که خواهران دوقلوی «زویی» می خواستند یک گربه خانگی بخرند، اصلا متوجه قلب سیاه روی سینه او نشده بودند! این گربه به طرز بسیار جالبی یک طرح قلب شکل بر روی سینه خود دارد که باعث شده صفحه اینستاگرامش 75 هزار دنبال کننده داشته باشد! بعد از این که صاحبانش عکس های او را در اینترنت منتشر کردند، افراد زیادی پیشنهاد های بسیار بالایی را برای خرید این گربه دادند اما این دو خواهر دوقلو عاشق گربه شان هستند و اصلا حاضر نیستند او را از دست بدهند.
کتابخانه اسکیمویی!
تاکسل/ یک زن هنر مند کلمبیایی به نام «میلر لوگو» در گالری «ماگان متز» نیویورک طرحی از یک کتابخانه شخصی زیبا ارائه داده است که احتیاج به هیچ هزینه ای ندارد و تنها با استفاده از چیدن کتاب ها بر روی هم در هر خانه ای قابل اجرا است. او نام این طرح را خانه اسکیموی کتابی گذاشته است. او با استفاده از روش ساده ای، این کتاب ها را به طرز هنرمندانه روی هم چیده است و این روش چیدن کتاب ها را به علاقه مندان آموزش می دهد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آتش بازی آغاز سال نو میلادی در لندن، عکس از گتی ایماژ
لحظه باز شدن دروازه «ویکتور والدز» دروازه بان «میدلزبورو» توسط هم تیمی سابقش «زلاتان ابراهیموویچ»، عکس از خبرگزاری رویترز
آغاز جشنواره یخ مسکو در پارک «ویکتوری» این شهر، عکس از گتی ایماژ
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفته بودُم عیال خیلی صرفه جویه. یَگ مورد ای صرفه جویی هاش تو خرید رخت و لباسه. یعنی قربونش برُم از وقتی با هم ازدواج کردم، هروقت خواستُم لباس بری خودُم بخرُم گفته: «تو که هنوز لباسات خوبن، چرا اسراف می کنی؟» البته چون برعکس مو که تو شرکت و سر زمین کار مُکنُم، خودش تو داروخانه از صبح تا شب پشت میز می شینه، لباس هاش خراب نِمره و معلوم نِمشه کی باید نو بخره. بری همی هروقت هوس کرد یا حس کرد که لباس مخواد، مِتِنه بخره!
پریشب خانه خُسُرم بودم، داشتُم بری همه انار دان مکردُم. خُسرُم هم به ای سریال های خُنُک قاه قاه مِخندید. او بر هم کاملیاخانم با مادرش نشسته بودن و بافتنی مبافتن. به شوخی گفتُم: «شما که همه چی تمومِن، پس چرا دارِن از مادرتا مپرسِن؟» عیال گفت: «مدل جدیده، اینجاش رو خوب بلد نبودم دارم از مامان یاد می گیرم.» گفتُم: «به سلامتی، حالا چی مِبافِن بری خودتا؟» مادر عیال گفت: «اتفاقا داره برای شما شال گردن می بافه.» کاملیاخانم ناراحت رفت و گفت: «مامان! چرا گفتین؟ می خواستم بهش کادو بدم سورپرایزش کنم.» گفتُم: «ای قربون دست تان، همی که شما وقت مِذارِن و با ای همه گرفتاری بری مو چیزی مبافِن خودش بهترین کادویه. مویَم همو وقتی که رفتِم کاموا ها ره بخرِم و فروشنده قیمتشانه گفت، به اندازه کافی سورپرایز رفتُم، فعلا طاقت سورپرایز جدید نِدرُم» آقای دکتر زد زیر خنده و دست کرد یَگ مشت انار از تو ظرف ورداشت و ریخت تو دهنش و گفت: «سورپرایز واقعی وقتیه که شال گردن رو ببندی دور دهنت!» مو که نفهمیدُم یعنی چی ولی دیدُم عیال و مادرش یَگ چشم غره بهش رفتن.
فردا شب آمدُم خانه دیدُم عیال یَگ کُپه بافتنی به زور بغل کرده و آورد و گفت: «اینم خدمت آقا کمال گل، قابل شما رو نداره.» اِنا حالا خوب رفت. بیست کیلویی وزن داشت. به زور وازش کردُم و دیدُم سه متر شال گردن به کلفتی پتویه. تو دلُم داشتُم زیر و بالا مکردُم که ای ره چی جوری ببندُم درِ دهنُم که عیال گفت: «چون دفعه اولم بود یه مقداری ضخیم و سنگین شد. ولی دفعه بعد ظریفتر می بافم.» هموجور که داشتُم زور مزدُم دور گردنُم ببندمش گفتُم: «اتفاقا خیلی هم خوبه، هم شال گردنه، هم لحافه و هم ابزار دفاع شخصی، به شرطی که خفه نرُم» واز تا فردا که براش گل خریدُم، اخم کرده بود و تو باد بود!
آق کمال
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
* تو اسپانیا یعنی این قدر مردم بیکارن که یه روز با تخم مرغ همدیگه رو می زنن، یه روز با گوجه، یه روز گاوبازی می کنن و یه روز هم میرن ال کلاسیکو می بینن؟ شما هم این قدر بیکارین که هر روز عکس های ستون «دنیا به روایت تصویر» رو به اینا اختصاص میدین؟ لطفی
* تشکر از کانال خوب «زندگی سلام» هم برای «انگلیش آموزی» و هم برای «یک دقیقه کتاب» .من بعد از مدت ها دوباره کتاب خوان شدم. مسعود کریمی فر
* لطفا ستون «ترسانک» رو دوباره بذارید.
* اعتراف می کنم من یکی از آن دو نفری بودم که مسابقه «این کیه؟» رو اشتباه جواب دادم. من را زندان نبرید!
* لطفا در مورد مصرف و مضرات ناس در «زندگی سلام» بنویسید.
* یک کار بسیار جالب و ارزشی کردید، آن هم یادی از مرحوم موذن زاده مداح واقعی اهل بیت. من که تاکنون از این خانواده هیچ ایراد و گله ای نشنیده ام.
* از همسر عزیزم حسن تشکر می کنم. شهادت میدم که همیشه برام وقت گذاشته. به نظر من این وقت گذاشتن، خیلی بهتر از پول دادن و خرج کردنه. ممنون حسن خوبم. الهام
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.