تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 65
ذکر مرگ، موجب ایمنی از هراس دنیا
مرحوم آیتا... سیدعلی قاضی برای کمک به اصلاح نفس، یک رمز را معرفی کردهاند:
«تمام این خرابیها که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است و غفلت، کمتر مرتبهاش از اوامر الهیه است... و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل [جاودانه] ماندن در دنیا. پس اگر میخواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید، دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاءا... باشید. و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت. پس فکر و ملاحظه نمایید چه چیز شما را از او غافل میکند، اگر عاقلی.»
برگرفته از کتاب «نسخههای شفابخش»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 85
فتونکته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده ها
تعداد بازدید : 72
تفاوت عشق و دوست داشتن
عشق در لحظه پدید میآید، دوست داشتن در امتداد زمان. این اساسیترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. عشق معیارها را درهم میریزد، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود.
عشق ناگهان و ناخواسته شعله میکشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه میگیرد. عشق قانون نمیشناسد، دوست داشتن اوج احترام به مجموعهای از قوانین عاطفی است. عشق فوران میکند؛ چون آتشفشان و شره میکند چون آبشاری عظیم! دوستداشتن، جاری میشود؛ چون رودخانهای بر بستری با شیب نرم! عشق ویران کردن خویش است، دوست داشتن، ساختنی عظیم.
برگرفته از کتاب «آتش بدون دود» اثر نادر ابراهیمی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 77
پلیس در دسترس
شب شده بود و جورج فیلیپس اهل میسیسیپی میخواست بخوابد. ناگهان توجه همسرش به چراغ توی حیاط جلب شد که روشن مانده بود.
جورج در را باز کرد تا به حیاط برود و چراغ را خاموش کند اما دید چند نفر مشغول دزدی هستند. او سریع به پلیس زنگ زد. پلیس گفت: «کسی تو خونه شماست؟» جورج گفت: «نه.» و موضوع را کامل برای پلیس توضیح داد. مأمور پلیس در جواب گفت: «همه نیروها سرشون شلوغه!» و پیشنهاد داد که در را از داخل قفل کند تا هر وقت پلیسی در دسترس باشد به آنجا فرستاده شود.
جورج گفت: «باشه.» گوشی را گذاشت، تا سی شمرد و دوباره به پلیس زنگ زد: «سلام، من همین چند لحظه پیش زنگ زده بودم چون چند نفر توی حیاط من بودند. لازم نیست دیگه نگرانشون باشین، چون همین الان به همهشون تیراندازی کردم!» و بعد تلفن را قطع کرد. پنج دقیقه نشد که چند ماشین پلیس، یک واحد نیروی ویژه و یک آمبولانس ظاهر شدند. پلیس، دزدها را حین ارتکاب جرم دستگیر کرد. کلانتر پیش جورج رفت و به او گفت: «فکر کنم شما گفتین که بهشون شلیک کردین.» جورج گفت: «منم فکر کنم شما گفتین هیچ پلیسی در دسترس ندارین!»
مترجم: فاطمه قاسمی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 66
پندنیکان
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 39
کودکی را بیابیم
کوچهها بزرگ شدند
و دستها گم کردند همدیگر را
دیگر سلامها نرسید به هم
روی شانههای زمین تردید رویید
بیا
هنوز دیر نیست
کودکی را بیابیم و بیاموزیم محبت را
محسن فریدی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سفرنامه
تعداد بازدید : 68
توصیف جهانگرد انگلیسی از تهران قدیم
جیمز موریر اهل فرانسه و تبعه انگلیس بود. او در سال 1808 به عنوان منشی مخصوص سفیر وارد ایران شد. آنچه در ادامه میخوانید توصیف او از پایتخت ایران در آن مقطع است: «پایتخت فعلی ایران یعنی تهران در عرض 35 درجه و چهل دقیقه جغرافیایی قرار گرفته و محوطهای بین چهار و نیم تا پنج مایل را دربر گرفته است. به گمان من میتوان اطراف حصار شهر را سواره به مدت یک ساعت و نیم طی کرد. تهران دارای شش دروازه است که همه را با آجر ساخته و دیوارهای مدخل این دروازهها را با تصویری از انواع جانوران مانند پلنگ و غیره با کاشیهای الوان نقاشی کردهاند. سردر و سقف این دروازهها بلند و گنبدی شکل و به مراتب بهتر از انواع مشابهی بود که تاکنون در ایران دیده بودم. از شمال به غرب شهر، چند برج به طور جداگانه دیده میشود. ما دو واحد توپخانه در تهران مشاهده کردهایم که ظاهراً یک واحد خمپارهانداز و دیگری شامل یک واحد توپخانه سنگین بود. خندق اطراف شهر در چند نقطه ریزش کرده که دیوارهای آن را با آجر مرمت کردند. شهر، تقریباً به اندازه شیراز است ولی عمارات و ساختمانهای بزرگی در آن دیده نمیشود. ظاهراً تمام ساختمانهای آن خشتی است. کار ساختمان مسجد بزرگ و اصلی شهر به نام «مسجد شاه» هنوز به پایان نرسیده است. غیر از این مسجد شش مسجد کوچک تر و سه یا چهار مدرسه و به طوری که گفته میشود در حدود یکصد و پنجاه کاروانسرا و یکصد و پنجاه حمام عمومی وجود دارد. شهر دارای دو میدان است ؛ یکی در شهر، و دیگری در ارگ. ارگ کاخ مربع شکل مستحکمی است که تمام عمارات شاهی در آن قرار دارد و اطراف با یک حصار و یک خندق محصور شده و دو دروازه آن را به دیگر نقاط شهر مرتبط میکند.»
برگرفته از کتاب «ده سفرنامه»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 116
دور دنیا
داستان تلخ تنهاترین نهنگ دنیا!
سی ان ان/ نهنگی از گونه ناشناخته از سال 1992، بزرگ ترین اقیانوس دنیا را برای یافتن جفت جست وجو می کند اما هنوز موفق به یافتن جفت نشده است. فرکانس صدایی که او برای پیدا کردن زوج از خودش ایجاد می کند، سال هاست که توسط سیستم های ردیابی نظامی ثبت می شود و نشان می دهد که او هنوز هم تنهاست! صدای وال ها تا شعاع 3 هزار متری در اقیانوس قابل شنیدن از سوی هم نوعانشان است.
قابلیت عجیب مادرزادی!
آدیتی سنترال/ یک مرد آمریکایی از قابلیت عجیب و مادرزادی اش، پول خوبی به جیب می زند. بدن او از جاذبه بسیار بالایی برخوردار است و تقریبا همه اجسام بی جان به جز پارچه را به خودش جذب می کند! او که در گذشته از این توانایی عجیبش خجالت می کشید، حالا با استفاده از این خاصیت خارق العاده بدنش، هفته ای 1500 تا 8000 دلار از طریق شرکت در جُنگ ها و تبلیغات پول در می آورد!
پرش بلند از روی سطح شیب دار!
گینس/ مرد استرالیایی توانست رکورد بلندترین پرش را از روی سطح شیب دار از آن خود کند. او با پریدن از یک سطح شیب دار، فاصله ای به طول 41 متر را پیمود و نامش را در کتاب رکورد های گینس ثبت کرد. در این پرش خارق العاده او از روی 14 ماشین رد شد و رکورد قبلی که 35 متر بود و آن را هم خودش به ثبت رسانده بود ارتقا داد.
مدل شدن پدربزرگ!
بورد پاندا/ مرد 85 ساله ای که در عکس می بینید در واقع یک کشاورز ساکن یکی از دورافتاده ترین روستاهای چین است. اما این روزها نوه اش تصمیم گرفته تا با کمی تغییر، پدربزرگش را معروف کند. او عکس های بسیاری از پدربزرگش را در شبکه های اجتماعی و در قالب یک مدل منتشر می کند که طرفداران بسیاری هم برای او دست و پا کرده است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 142
زندگی سلام
لذت مطالعه در همه حال
* حتی اگه آخرین آدم روی کره زمین باشم و هندزفری تو گوشم باشه باز احساس میکنم یکی داره صدام میزنه!
* آینه آسانسورا رو بردارن سرور اینستاگرام یه استراحتی میکنه!
* حالا کلش بازی میکنید اشکالی نداره، لااقل از سنتون خجالت بکشید همه جا جار نزنید!
* برای بچه چهار ساله آیفون 6 خریدن. اون وقت ما هم بچه بودیم ازمون بهعنوان آیفون استفاده میشد! میگفتن: بچه بپر ببین کیه در میزنه!
* دانشمندان تنبل دنبال راه حلی هستن که تمام اقیانوسها رو به مدت بیست دقیقه بجوشونن که دیگه موقع خوردن تن ماهی جوشوندن لازم نباشه!
* یه بیماری لاعلاجی هست موسوم به پیامک قدیمی خوندن که چیزایی که یادت رفته رو هم یادت میاره!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 101
نیازطنزیها
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شعر طنز
تعداد بازدید : 40
بیچشم و رو!
بنده میترسم ز صاحبخانهام! همچنین از قبض برق خانهام!
گرچه من از دید مردم شاعرم از نگاه همسرم دیوانهام!
میشود نصفِ حقوقم رَخت او پولِ لاکش میشود یارانهام!
جای کارِ خانه بازی میکند روز و شب با گوشی و رایانهام!
گرچه من شیرم محلِّ کار خود پیش او موری درون لانهام!
ارتباطم را به کلّی کرده قطع تازگی با مادرم بیگانهام!
گرچه دائم میدهد من را عذاب من به یک همسر کماکان قانعم!
امیرحسین خوشحال
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 129
چهرهها در وسایل خانه!
در پویانماییهای تلویزیونی و سینمایی، شخصیتهای بامزه زیادی را میتوان پیدا کرد که خانه، خودرو یا ابزار خانه هستند. معمولاً این شخصیتها را میتوان در برنامههای کودک مشاهده کرد. اما اگر قدرت تخیل خوبی داشته باشید، گاهی با نگاهی متفاوت به یک اره یا حتی دماغه هواپیما، میتوانید یک چهره شبه انسانی را پیدا کنید. این چهرههای بامزه گاهی به صورت تصادفی و گاهی با تغییراتی که آدمهای خلاق، آگاهانه ایجاد میکنند، پیدا میشوند. با ما همراه شوید تا چند مورد از این تصاویر بامزه را ببینیم:
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دی روزنامه
تعداد بازدید : 77
در حاشیه فرار از زندان
در خبرها خواندیم که یک زندانی ایرانیتبار به همراه دو همدستش از امنیتیترین زندان ایالت «کالیفرنیا»ی آمریکا فرار کردند. واقعاً برای زندانبانان آمریکایی متأسفیم که این قدر سادهلوح هستند که به این راحتی گول میخورند و زندانیان میتوانند به روشهای سینمایی با بریدن حفاظ دریچه و طناب و ملحفه از سلولشان فرار کنند. با دیدن عکسهای سلول این زندانیان، مطمئن شدیم اینها مخصوصاً سردستهشان که یک ایرانی است (و ایرانیها هم عشق فیلم پلیسی!)، بارها فیلمها و سریالهای پلیسی و مخصوصاً «فرار از زندان» را دیدهاند که دقیقاً مانند همان سریال فرار کردهاند. این مدل فرار بار دیگر تأثیر رسانه بر مخاطبان را نشان داد و اثبات کرد که سریالها میتواند مانند آموزشگاهی همه چیز را به مردم بیاموزد.
ولی مقایسه کنید تأثیر فیلمها و سریالهای خارجی را با بعضی تولیدات داخلی مثل همین سریال «در حاشیه 2». اگر این سریال در همه زندانهای کشور و حتی جهان پخش میشد، حتی همان «ال چاپو» هم فکر فرار به سرش نمیزد. زندانیان هر شب منتظر مینشستند تا این سریال شروع شود و با دیدنش لذت ببرند. بعد به طور ناخودآگاه یاد میگرفتند که از زندان نه تنها نباید فرار کرد، که حتی میتوانند آنجا بمانند و روی تختهایشان لم بدهند و استراحت کنند، بافتنی ببافند، ورزش کنند، غذاهای خوب بخورند، دور هم گل بگویند و گل بشنوند و دست آخر هم به تپقهایی که زدهاند، بیشتر از خود مسائل اصلی زندان بخندند و شب با آرامش بخوابند. نه فکر فراری، نه سختی زندانی، نه غم حبسی... هیچی. فرهنگسازی به این میگویند!
علیرضا کاردار
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 58
سخن بزرگان
* سعادتمند کسی است که از هر خبط و خطایی که از او سر بزند، تجربهای تازه به دست آورد. سقراط
* زیاد احساس مالکیت نکنید تا ثروتمند شوید. وین دایر
* نادان آنقدر شرمندگی ندارد که عدم تمایل به آموختن! فرانکلین
* والدین حیراناند که چرا جویبارها تلخاند، حال آن که خودشان چشمه را مسموم کردهاند. لاک
برگرفته از کتاب «سخنان بزرگان» گردآوری مرضیه یعقوبی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 49
کاریکلماتور
* رنگ دیگر آسمان، آبی دودی است!
* بدون چوب مغازهها را تخته میکرد.
* آتش مردمآزاری بعضی در تماس با آتشنشانی خاموش میشود.
رضا وارسته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 52
ما و شما
اگر میخواهید با حوصله، سر فرصت و بدون نگرانی از محدودیت کاراکترها، با ما در ارتباط باشید، مطلب، عکس، خاطره، نقد و نظرهاتون رو به حساب کاربری ما در نرمافزار تلگرام به آدرس zendegiisalam @ بفرستین.
* مطلب مصاحبه با مایلیکهن، هر کلمه یه وجب بود! که صفحه زودتر پر شه؟! مطلب ندارین بگین! داود زرقامی، قوچان
* من با نوهام متین که کلاس پنجم هست، جواب «خفناستریپ» را پیدا میکنیم ولی کلمه «حضور ذهن» اصلاً مناسب تصویرش نبود. جعفری، مشهد
* از مطالب طنز جالب صفحه «همشهری سلام» راجع به سریال کیمیا ممنون. این سریال تقلیدی از روی محصولات ترکی و کرهایه.
* آقایون خفنام گفته باشم! اگه یک بار دیگه بیهماهنگی، «خفناستریپ» رو به جای دوشنبه، شنبه چاپ کنین، دیگه خود دانید!
* میخوام از همسر عزیزم که در تمام مراحل سخت زندگی در کنارم بوده، تشکر فراوان کنم. سعید، قوچان
* واقعاً مطلبهای آقای صابری برام جالبه. روز دوشنبه ازش هیچ مطلبی چاپ نشده بود. لطفاً ما رو چشمانتظار نذارید. سودی، مشهد
* «زندگی سلام» وقتی جمعهها نمیبینمت، خیلی کسلم.
محمدرضا، نیشابور
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.